شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته
شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته

به خدا نه....

سر جز بر آن باغ بر و دوش گذارم؟ به خدا نه
دل جز به دو "سبز آبی" چشمت بسپارم؟ به خدا نه

حا شا کنم اندوه دلم را زتماشای تو یعنی
فکری بجز آن روح گریزان تو دارم؟ به خدا نه


تا خیس گناهم شوی آن گونه که در دامن بستر
بارانی از آتش شوم و بر تو نبا رم؟به خدا نه

"خا لی شوم از خو یش و به خا لت نرسم" ها! و همینجور
راحت سر مردن بزمینم بگذارم؟ به خدا نه

حتی اگر عمری گذرد از سر آن عهد قدیمی
من باشم و از یاد برم قول و قرارم؟ به خدا نه

مدیون نظر بازی چشم توام ار شاعرم آری
حا لا تو نباشی و ز غیرت بنگارم؟ به خدا نه

حتی برهوت از تو برای دل من باغ بهشت است
من با تو به فکر گل و باران و بهارم؟ به خدا نه

ما نا" همه گر جز تو بخواهند ببینی که جز این نیست
نه پاسخ من با همه دار و ندارم. . . به خدا نه

ای نگاهت...


ای نگاهت ز تماشای غزالان خوشتر
شهد لبهای تو از قند فریمان خوشتر

لهجه گرم گل آمیز هوس آلودت
از طربریزی موسیقی باران خوشتر


تنت آن ماه فرو هشته به آغوش زمین
هر چه بی هاله و تنهاتر و عریان خوشتر

عشوه چشم خمارین غزل آگینت
از نظر بازی خورشید زمستان خوشتر


خانه تا بیخود از عطرش بشود شب همه شب
گیسویت هر چه رها هر چه پریشان خوشتر

بر من از جام بلورین دو چشمت بچشان
زان شرابی که رسد هر چه فراوان خوشتر

غزل ناب بلندیست سرا پای تو کز
آنچه شعر است به هر دفتر و دیوان خوشتر


تو اگر گرمی این خانه نباشی به خدا
هر چه ساکت تر از این باشد و ویران خوشتر

.