میخوام از میان این همه تلنبار حرفای نگفته تو یه پست نامه ای رو که مهرداد چند وقت پیش برام نوشت رو براتون بذارم.. همون نامه ای که علی یکسره پارازیت می انداخت و نمیذاشت مهرداد با حوصله بنویسه نشسته بود پشت سیستم و همش آهنگ میذاشت که مهرداد ناخودآگاه خالقی (آهنگ) رو همراهی میکرد.. --راستی تا حالا نگفتم که مهرداد صدایی دلنشین و ملکوتی داره !! واقعاً..--
خلاصه فک نکنین این نامه تو 5 دقیقه نوشته شده هااااا.. از ساعت یک ظهر تا هفت عصر مهرداد یه خورده از اینو نوشته، رفته رو فاز آهنگ بعدش یه خورده از خاطرات و خنده و چایی و کیک و حتی تحلیل و مقایسه شعر های منزوی با حافظ و یه فضای عرفانی و .. و گاهاً نوشتن چیزهایی برای سروناز..! و همه اینا بطور متناوب شده بود برنامه اون روزش که مثلا وقتش رو واسه خودم رزرو کرده بودم...
به محض اینکه اسکن کنم میذارم...
کوه را
به تما شا ایستا ده امو ترد نای شا نه های شو قم را
اعتنای کدام دست؟گمت کردم
....
نگاه کن !
تمام ترا نه های جهان
چکیده چشمان تو اند مانا !
وقتی
دخیل نگاه مرا
چکا مه باران می کنی
و دریغ بزرگ اجداد منی
که همراه حسرتی عمیق
گمان جاودانگی را
به خاک بردند
نگاه کن !
تا زلال آبهای زمین را
آوازی کنم
در دهان دفتری
که از پژواک لبخند تو
خا لی است