شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته
شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته

عشق قدیمی

همیشه با توام اما همیشه دور ترینم

طلسم پیله غربت اسیر دوزخ کینم

 

سری سپرده به عشقی محال و بیهده  دارم

تو مثل ماهی و من مثل التماس زمینم

 

اسیر دوزخم آری مگر تو با گل رویت

ز را ه مهر رسانی بدان بهشت برینم

 

مرا به خواب و خیا لی چه احتیاج اگر که

توئی شبیه گذشته نشسته رو به یقینم

 

چه می شود که دمی را کنار چشم تو باشم

وزان بهار شکوفا کمی نگاه بچینم

 

شبیه شاخه تردی پرازهراس زوالم

اگر تو را – همه باران – دگر به چشم نبینم


گذشت فرصت و اما نشد که من  من تنها
برای خواندن شعری به پیش روت نشینم

چراهمیشه تورا آه تو ای نیاز مسلم
فقط ز وهم بخواهم فقط به خواب ببینم

به خاطرات تو سوگند امید تازه ندارم
به جز تو عشق قدیمی به جز تو....

**

خورشید هم که بیاید

به جان همه ی پنجره ها قسم


                  تنها برای دیدن تو

                            بیدار می شوم...