شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته
شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته

خونخواه شهید!!

بیهوده نوشتید، از آنچه ندیدید 
تا گاه عمل شد،‌از جنگ بریدید 


یک حوصله ماندن،‌ با ما ننشستید 
یک لحظه در اندوه، آهی نکشیدید 


یک بار به آتش،‌ دل را نسپردید 
یک بار به ناگاه، ترکش نچشیدید 


تا دغدغه مرگ، از قافله برخاست 
صد کوچه سپر را از ترس دویدید 

 

تا خوف خطر را در خویش شکستیم

صد عافیت آباد از شرم خزیدید


جز با هوس نان، شعری نسرودید 
جز از غم شهرت، لب را نگزیدید 

[]  []
دیروز در آنجا، ما زجر کشیدیم 
امروز شماها،‌ خونخواه شهیدید


______________________________

این شعر را شاید نمیخواستم حالا حالاها بگذارم اما چیزی که میخواهم بگویم از نظر خودم بی ربط به این شعر نیست و شاید دوستان از شنیدن این خبر مثل همیشه با لبخندی رد شادیهای نهان در نگاهشان و قلبشان را برایمان هدیه کنند و کسانی هم که با کامنتهایی نشان دادند که استاد محمدی را نشناخته اند و سخن از نیهیلیستی که تهمتی بیش برای ایشان نیست را به زبان آورده اند با چشمانی گرد از تعجب و دهانی از حیرت بازتر حرفشان را (اگرچه در دل خود) پس بگیرند...


مهرداد محمدی، همانطور که کلیه دوستان حاضر در کنگره شعر "منال و ملیوچگ" که ماه جاری در شهرستان ایوانغرب برگزار شد اطلاع دارند نتوانستند در جمع عزیزان حضور پیدا کنند و دلیل این کار هم حضور ایشان در همایش پیرغلامان حسینی بود که مقارن با تاریخ برگزاری کنگره شعر شهرمان اما در شهر گرگان برگزار بود. جای مباهات است که استاد محمدی توانستند در بین نویسندگان ایران و پنجاه کشور حاضر در همایش مقام اول نویسندگی عاشورایی را کسب کنند. این موفقیت را به شما عزیزان و جامعه ادبی و فرهیخته ایوان و جناب آقای محمدی صمیمانه تبریک میگوییم.

داستان فیلم

 - تست گریم من تموم شد آقا خوبم؟

- خوبه، زودباش

اون بچه رو با شیشه شیرش وردارو برو.

- لوکیشن من کجاس آقا؟

 - همین خیابونو تا ته بگیرو برو

ضایع نکنی دختر، بچه امانت یه زن افغانیه، گم و گور نشه ها.

- چشم آقا، دیالوگام چی؟

- تو لالی مثلأ ، فقط گاهگاهی بچه رو به گریه بنداز.

هرچقدم پول درآوردی بیار تا سهمتو بدم.

- چشم آقا

چشم آقا چشم آقا چشم آقا... 

- مراقب بچه باش

داروندار ما همینه

- چشم آقا چشم!

نام کوچکت


تو نیستی و غمت مانده در برابر من
تو نیستی و غمت مانده در برابر من !

غمی که زخم کهن سالِ از تو دوری را 
مدام تازه کند خنجرش به باور من

به جای جرعه ای از چشم های شیرینت
شبانه روز کند خون دل به ساغر من 

به یک بهانه ی کوچک ، بهار گریه شود 
سحاب بغض به هم بسته ی تناور من 

سراغ چشم من این سان چگونه خواب آید 
که چاه ویل شده زجرگاه بستر من

چراغ چشم تو روشن ، اگر چه خواهد شد 
سیاه بخت تر از این دل مکدرِ من 

بهار جان تو گلشن ، اگر چه می سوزد 
دل خزان هم از این حال باغ بی بر من

چنان گرفته به بر یاد تو جهان مرا 
که هر طرف نگرم شکل توست منظر من

[]
بخوان و پاسخ شان دهِ ، هر آنچه نامه که هست
به نام کوچک تو ، لابه لای دفتر من 

.................................
با سلام
قبل از هر کلامی شایسته است سپاسگزار محبت های بی شائبه و همراهی های همیشگی همه شما دوستان نازنین عمو مهرداد و خودم باشم که براستی باعث میشوید غایت و دور نمای آینده این کار و هدف این وبلاگ به آنچه عمو مهرداد در نظر داشتند نزدیک تر بنماید. تا الان این پست سومین تغییر و بازسازی خودشو داره تجربه میکنه که البته بی شک قصور و کم توجهی از جانب بنده بوده و امیدوارم عذر حقیر را بپذیرید.