الان می خواستم برم یکی از شعرهای عمو مهرداد رو بیارم بذارم واسه یه پست جدید اما هرچی گشتم چیزی که به حال و هوای الانم بخوره رو بدست نیاوردم!! ....
اگه امتحان داشته باشی ظرف ۵ دقیقه میگن برگه ها بالا عقربه ساعت چنان دور بر میداره انگار دنبالش کردن!!.... اما اگه دلت بگیره - مث الان من - اینقدر وقت کش میاد که میشه ۱۶ بار تموم خاطراتت زندگیت رو مرور کنی . . اصلاْ کاش وقتی دلم میگیره امتحان داشتم!!!
از همه بدتر این مگسیه که داره در ارتفاع غیر مجاز تو اتاقم جولان میده.. خیلی دارم مراعاتشو میکنم انگار ویلبر رایته و اولین پروازشه!... برم دخلشو بیارم.. خوبه عقاب نشده.. بی جنبه....!!
اصلاْ من چرا یدفه اینجوری شدم!؟؟
اینکه سوال کردن نداره واسه گشنگی زیاده خو
ناهار خوردی بالاخره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هه هه هه
الان که خونه ای خو برو بخور یه چیزی
ببین تو الان خونه ای و من هنوز نرفتم
ای دل غافل
منم هنوز ناهار نخوردم.........
سلام مرسی که اومدی
چرا می خواستی نیای
خواهش میکنم
آخه فک کردم نوشته هات خصوصین...
سلام
خب طفلی مگس اومده که تنها نباشی و دلت واشه!!!
یه ذره مثبت نیگا کن خب
اینم حرفیه...!!
مطمئنی حالت خوبه با مگس در گیر شدی!
بابا این همه درد دل نوشتیم ندیدین...


همه میان سراغ مگسه رو میگیرن !!
حال خودمم بپرسین!
جدا خوش به حالش فک کنم معروف شد
salaaaaaaam
misi ke miai
man vaght nadaram zood be zood ap konam
amma emrooz ap mishammmmmmm
vaght dashti sar bezan
شما هم مرسی که تشریف آوردین.
الساعه اومدم...
سلام
مگسه خوبه؟
میگم ها... این مگسه هم عجب خوش بحالش شد علاو بر اینکه یه پست از وبلاگو اشغال کرده کلی هم در موردش نظر میدن فک کنم زیاد هم الکی جونشو از دست نداده.....
واای !!!!
کشتینش؟
من که منظورتون رو از نمایشگاه کتاب .... متوجه نشدم
زیاد جدی نگیر
بدقول......!
سلام
مرسی از حضورتون
نه شعر از خودم نیست
وبلاگ قشنگی دارین
موفق باشین
سلام
شما هم لطف کردین تشریف آوردین.
مرسی
سلام
ازدواج کن تا دیگه دلت نگیره
چون آدم وقتی ازدواج میکنه از اون عقربه ساعته تندتر میره
اصلا هم لازم نیست کسی دنبالت کنه
وقت نمیکنی دل تنگ بشی
سلام
ممنون بابت لینک
مرسییییی
منم شمارو با اسم وبلاگتون لینک کردم
خواهش میکنم...
شما هم مرسی واسه لینک من..
بشین با مگسه بازی کن...دلت باز میشه...خیلی حال میده...یه بار امتحان کن...

اصلا چرا دلت گرفته کاوه جونم....نبینم غصه داشته باشی گلم...
منم آپم...بیا...نظراتم بگو
خییییییییلی خوشحالم که اومدی....
حتما........اومدم....
قرار بود توی پست بعدی از خودم بنویسم
خبر ندادنم از این بابت بود که این پستی که گذاشتم اونی که قرار بود باشه نبود
ولی امشب ( ساعت 1 بامداد ) قراره از خودم ( شبنم ) بنویسم
خوشحال میشم سر بزنید
مگه میخوای بری دزدی گذاشتی ۱ بامداد
بابا همون ۹ بنویس ما مثبتیم سر شب می خوابیم...
سلام
آپم.
مرسی خبر دادی.... اومدم........
پارتی گرفتم
من که اومدم خبری نبود
تولدتم مبارک باشه
ایشالا ۱۰۰ سال زنده باشی...(کم که نگفتم؟!!)
سلام کاوه جان
ممنون که سر زدید. وبلاگ شما هم خیلی جالبه
من عاشق اینجور نوشته هام
منو با نام دلنوشته های مینا بلینک
و بگو به چه اسمی شمارو لینک کنم.
منتظرتم.
لطف دارین
منم لینک شما رو گذاشتم اینجا....
مرسی که اومدی.
مگسا مگه دل ندارن دوست دارن معروف شن خب
مممممممممم
گاه می اندیشم،
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی،روی تو را
کاشکی میدیدم
شانه بالا زدنت را،
-بی قید-
و تکان دادن دستت که
-مهم نیست زیاد-
و تکان دادن سر را که،
-عجیب!عاقبت مرد؟
-افسوس!
-کاشکی میدیدم!
من به خود میگویم:
"چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد؟"
(حمید مصدق)
کبوترم به تکاپوی شاخه ای زیتون
قیاس من نه به سیمرغ می رسد نه مگس!!
فدای عمو علی گلم که هدیه ای از منزوی برام آورده...
این شعر حسین منزوی رو خیلی دوست دارم...
به همین زودیا یا یه وبلاگ جدید یا حداقل صفحه ای از این وبلاگ رو برای شعرهای منزوی اختصاص میدم که حقش بینهایت پایمال شده...!!
راستشو بگم چندین پست رو خوندم تا دست گیرم شد که ایشون کی هستن...
پس لطفا تو چند خط به خوبی ایشون رو تو کامنتی در از جنس باران برام معرفی کنید تا بعد ازاین بدونم که شعرهای چه شخص بزرگواری رو میخونم...ممنونم