خوش به حال سارا
گفتین باران یاد یه چیزی افتادم:
اگه گفتی باران دختر است یا پسر؟
اگه گفتی که شما هم یه دونه ای و حرف نداری
اگه اشتباه گفتی که دیگه یه دونه نیستی
خوب فکر کن که این امتیاز رو از دست ندی
------
البته فک کنم قبلا هم گفته باشم و بودم
این کامنت مخصوص دوستان زیر ٥ ساله لطفا مطالعه کنن!! (هنوز تو دوران قارچ و پلی استیشنی…!)
باران خواهر زاده عمومهرداده! فک کنم دختره اگه خدا بخواد و قسمت بشه!!
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
محمد بهمنی
سلام زیبا بود
خوش به حال سارا
مراقب شمعدانی هایت باش اردی بهشت ماه ِ عاشقی هایِ بی ملاحظه است
سلام!!
وااااااای خیلی زیباست!
احسنت به اینهمه شاعرانگی!!
سه تا دریا هستن که مخاطب این وبلاگن خودمم موندم بخدا!! فک کنم باید علامت گذاری کنم اسماتونو…
مرسی از مهرت دریا جان..
samira.n.gh
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1392 ساعت 13:46
سلام به عمو مهرداد عزیز !اول شعرو خیلی دوس داشتم ولی اون قسمتی که گفتی "دوباره نام تو روییده بود "
خیلی ناراحت کننده بود منو یاد کسی انداخت که فراموشش کرده بودم و باید بگم با اینکه شعره کوتاهی هس ولی کاملا احساستو به مخاطبت رسوندی و منو وادار به درک احساساتت کردی بدون ...!که البته این کار هرکسی نیس !شما با خلق این اثر احساسات مرا به وجد اوردید و در اخر به نظرم شما توانایی زیادی در تحت تاثیر قرار دادن سرشت ادمی واحساسات از یاد رفته انسان دارین!موفق و پاینده باشید.
ممنونم سمیرای عزیز ابراز احساسات این نوشته ها، بی شک باید با قلبی مهربان و پر احساس درک بشه.. خوشحالم که پسندیدید، خودمم از شنیدنش سیر نمیشم اونم با صدای لطیف و گیرای مهرداد محمدی عزیز..
اینو دقیقا یادمه یه بار دیگه ازت پرسیده بودماااااااا
ولی متاسفانه جواب شما اشتباه بود و دیگه یه دونه نیستی
حالا یه جور گفت تو دوران مرد قارچی و پلی استیشنی گفتم حالا جواب درسته
راهنمایی میکنم باران پسره ولی دلیلشو بگو
اگه بتونی دلیل محکم بیاری شاید کاوه یه دونه ای بشی
توجه کن یه دونه بودن خیلی مهمه
این امتیاز و شانس رو از دست نده خیلی وقت نداری ها
سلام خانم نمونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!! باران پسره؟!! نه بابا من دیدم اسم دختر هم بوده...!
راستی ممنونم بابت راهنماییت چون دقیقا جواب رو گفته بودی! حالا دلیلشم میشه بفرمائید...؟
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من
فریدون مشیری
هر بار که میام و شعرو میخونم با تمام وجود حسش میکنم خیلی زیباست
واقعا دست آقای محمدی مریزاد
خستـه دل دانـد بـهـای نـاله را شــمـع دانـد، قـدر داغ لـالـه را
هر دلی از سوز ما آگاه نیست غیر را در خلــوت ما راه نیسـت
حــال بـلبـل از دل پـروانه پـرس قــصـه دیــوانـه از دیـوانـه پـرس
آقای مهردادمحمدی باعث افتخار همه ما رادیویی ها هستند
من از شعر چیزی نمیدونم ولی نظرات مردم رو که
میخونم احساس افتخار میکنم
ادب ورفتاروشخصیت شان مورد قبول همه است و
ازمحبوب ترین وباسوادترین گوینده های رادیوست
اینو همه میگن
دوست ندیده ام همکار نازنین عمو مهرداد.. یار هنرمند.. من تقریبا تعریف تک تک شما عزیزان رادیویی را از استاد شنیده ام و بی شک اگر اسم کوچکتان را فقط می نوشتید کاملا میشناختم! از بس که مهرتان در دل مهرداد برای کارش انگیزه و برای زندگیش دلگرمی شده... دورا دور روی گلتان را می بوسم و عرض ارادت دارم
پاییز فصل " جدایی من و برگ "
بهار فصل " وجد من و زمین "
و باران " بغض من و آسمان "
می بینی دنیای اطراف با تو همدرد می شوند لحظه های دلتنگی ...
سلام بر کاوه عزیز و عمو مهرداد نازنین ...
دست مریزاد مهندس مثل همیشه عالی بود ...
امـسال پاییز یکــسره سهم شمـا بهــار ما را در این زمـــانه چه کاریست با بهــار
از پشت شیشه های کدر مات مانده ام کاین باغ رنــگ کـار خــزان است یا بهــار
سلام آقای کاوه
دست مریزاد که این قدر باسلیقه وبلاگ استاد رو اداره
میکنین. منم معتقدم فقط باید درباره شعر یک شاعر
صحبت بشه نه افکار و شرایط خصوصی زندگی و
اعتقاداتشان.
اگر هم آقای مهردادمحمدی مارکسیست باشن یا
شاعر تلخی ها و تاریکی و مرگ یا جوانان و
طرفدارانش از آرا و تفکراتش بهره مند شده
و به گفته <آقای آنتی >ازاو چشم بسته تقلید
میکنن گناه ایشان چیه؟
بجای افتخار کردن فقط بلدیم این تعداد کم روهم
که باقی موندن مجبور به رفتن کنیم.
آقای آنتی اون وقت من و شما می مونیم و حسرت
کوچه های خالی از عاشق و شاعر!!!!!!!!!
می دونی شهر بی شاعر و عاشق چه برهوتی
میشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درود بر تو مهردادجان جان جان جان جان جان جان
این شفق است یا فلق؟ مغرب و مشرقم بگو من به کجـــا رســیده ام؟ جــان دقایقــم بگــو
آییــنه در جــــواب من بـــاز ســکوت می کنــد بـــاز مـرا چه می شـود ؟ ای تو حقایقــم بگـو "از: محمد علی بهمنی عزیز"
من از روی آی-پی، کامنت های همکاران عمو مهرداد رو میشناسم هرچند اسمتان را هم ننوشته باشید و لذت میبرم از این همه لطف و محبت دوستان و عزیزان که الحق هرچه عمو مهرداد دوستتان دارد باز کم است... خوش بحالش که در جمعی کار میکند پر از عشق و محبت و صمیمیت... بنده به نیمه خالی لیوان نگاه نمیکنم و اگر آنتی هایی نیایند و حرفی چه از روی عدم اطلاع و یا از روی ظلم که همانا تحمیل علایق و افکار خودشان به مهرداد محمدی که خود صاحب اندیشه است را نزنند هرگز ردی از خطوط زرین و دوستی دیرین همکارانش در این وبلاگ راه نمی یافت که جا دارد از آنتی هم تقدیر کنم که بهانه حضور شماهاست!! در کامنت های قبل هم عرض کردم آنتی هایی که قادر به تشخیص سره از ناسره هستند و راه شیطانی و روحانی را بلدند و این نوشته ها را مضر برای خودشان و جوانان یافته اند نباید فکر کنند که اگر کامنتشان در این وبلاگ نشر میشود دلیل بر این است که باید این حرفها را آنقدر دچار اطاله کنند تا شاید نظر یکی از طرفین تغییر کند چرا که تایید آن کامنتها صرفا بخاطر حفظ اصل آزادی بیان در این وبلاگ است! و ایشان می توانند اینجا نیایند و خودشان را دچار این معصیت نکنند چرا که ایده ها و افکار عمو مهرداد همان چیزهایی است که شما دوستان صدیق و همکاران شفیق از ایشان سراغ دارید...
بابت اینهمه زحمت از همگی شما عذر خواهی میکنم و دستتان را میبوسم که مهرداد محمدی را همه جوره همراهید به قول عمو مهرداد: "ای سادگان صبور ای ســـــادگان صبــــور..."
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است
رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است
مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
کمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است
مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است
بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
جهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است
حسین منزوی
به به حسین منزوی...
ممنونم شبنم جان
شب است و ره گم کرده ام،در کولاک زمستانی مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!
صحبت مکن با من،اگر، گوش خیابانی داری که با تو از" من" می گویم از این روح بیابانی
درود ر آقاکاوه محمدی
شعرهای مهردادمحمدی مثل هیچ کس نیستن.
من در جلسه های نقدشعر ایشان یک پای ثابت بودم
با اینکه بچه ای بیش نبودم به من اعتماد به نفس داد
تا خودمو نشون بدم حالام هرجا باشم میگم.
ی بارم ما رو دعوت کردن همایش شهیدان کردستان و (ژینوساید حلبچه) که استاد علی محمدی هم بودن.
عالی بود مهردادمحمدی یک شعر بلند خوند که هزار
نفر یا بیشتر باهاش گریه می کردن ماهم که کرد نبودیم
گریه میکردیم.یادش بخیر
قسم میخورم درحالی که همه بچه ها پرستشش
می کردن هرگز ما رو به بی دینی و جدایی از باورهای
مذهبی دعوت نکردن اما صادقانه بگم که خیلی شدید
به هدایت. مارکس.نیچه.چه گوارا.
شریعتی..وبر.بوبن.نزارقبانی.
منزوی.ومارکز و نرودا و ساراماگو علاقه داشت و بیشتر ماخیلی از این نامها رو اول از مهرداد محمدی شنیدیم.
اینم بگم که یادمه میگفت جهان به سمت کمونیسم
برمیگرده چه ما بخواهیم چه نخواهیم!
همسرم هم ایشونو دوس داره.خداحافظ
نسیم خوش خبر! از نور چشم من چه خبر؟ همیشه در سفر! از بوی پیرهن چه خبر؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟
سلام و درود از شما هم بخاطر این شبه خاطره کمرنگ از سالهای دور اما پرخاطره تشکر میکنم و اگه اشتباه نکنم من فیلم این همایش رو دیده باشم! که واسه خیلی سال پیش میشه و کلا تیپ و قیافه افراد اونجا با امروز خیییلی متفاوته!! از "قسم میخورم" به بعد رو بشدت تایید میکنم! چون قسمتی از علایق عمو مهرداد در ادبیات همین اسامی هستند که فرمودین و حتی یک اسم را هم اضافه نگفته اید.. و بیشتر کتابهایی که من از عمو مهرداد هدیه گرفته ام از آثار این افراد بوده اند.
ممنونم که وقت گذاشتین و تشکر بابت حرفهای قشنگتان به همسر گرامیتان سلام و ارادت ما را برسانید مسعود و پاینده باشید
باسلام
در این چند روزه ی بار عموتو دیدم مثل همیشه آرام.
آرام. آرام. آرام !!!
بخدا قسم به جون بابام که همه کس وکارمه میخوام
دنیام نباشه میخواستم بزنم زیر گریه ! خودمو نگه
داشتم تا از کنارم رد شد اگه سلام میدادم لو میرفتم
چند قدم دور شد اشکام همینجور مثل بارون بند نمی اومد.
میدونی کاوه . تو نشون دادی هم هنرمندی هم درحد اعلا مهردادمحمدی رو دوس داری چون دست به قلم هم هستی شایدو لو ندادی و شعرم میگی مثل مامان من
خانم مهرمنش که آقا مهرداد هم میشناسندش.
اما ناراحت نشی تورو خدا بهت حسادت میکنم!!
عزیزم میخوام بگم وقتی میگی همکارای آقای محمدی
ازش دفاع میکنن و یادداشت میذارن وهواشه دارن یکجور توهینه .مردم چی فکر میکنن اونوخ ؟
خب میگن حتما خودش بهشون تحمیل میکنه هوداریش
کنن اما خدای بالای سر شاهده من یه جمله یه کلمه ازش نشنیدم اومدم همینو بگم که بچه ها خودشون
دوسش دارن و واسش جونم میدن
نیازی به گفتن کسی نیست.متشکرم شاعر
"قاف" که چیزی نیست کمی بنشین تا از کاه برایت کوهی بسازم...!
سلام سرکار خانم صوفی این روزها جناب محمدی به همراه چند تن از دوستان دیگر در حال ضبط مجموعه صوتی "غزل عشق است" می باشند که حسابی چشم براه خبر اتمام پروژه هستیم هم برای شنیدن این مجموعه و هم حضور دوباره عمو مهرداد!! که بشدت کم پیدا شدند و میشه حدس زد چقدر خسته...! همانطور که فرمودین من هم درست به اندازه شما عمو مهرداد رو دوست دارم اما چیزی برای لو ندادن در خودم سراغ ندارم و عنوان دست به قلم برای من که قلم به دست هم نیستم بسیار است و هرگز چنین عنوانی را برای خود جایز نمی بینم... خانم صوفی عزیز مطمئن باشید کسی که مهرداد رو بشناسه هیچوقت چنین فکری نمیکنه که مهرداد خودش اومده باشه و احساسات و حس ترحم شما و بقیه عزیزان که کم هم نیستند را برای حمایت از خودش برانگیخته باشه و از طرفی کسی هم که مهرداد رو نشناسه اصولا مجاز به قضاوت نیست! اما به هر حال حرفتان درست است و رخداد این اتفاق در ذهن کسی به دور از احتمالات نیست... کاش یکی از آنهمه وعده ای که به عمو مهرداد دادم رو عملی میکردم برای حضورم در بین همکارانش -که همیشه در حرفهایشان بهانه ای را برای یادآوری خاطره و یادشان جور میکنند- و یکایکتان را زیارت میکردم..
همه انان فرشته اید و دوست داشتنی برایتان سعادت و بهروزی آرزو میکنم موفق باشید در سایه حق
سلام بزرگوار
احوال شما کم پیدایین ما درجنوب(خرمشهر) یاد شما هستیم ولی از شما خبری نیست.
امیدوارم که همیشه سالم و تندرست باشید.
آپم یه سری هم به ما بزنید
چه اسم قشنگی!! آدم یاد دو اسطوره شعر ایوان، شاکه و خان منصور می افته..
خدمت میرسیم حتما.. ------------------ سوسن گول چری ئه و سه ر نساران هه ی وه مزگانی هاته وه یاران...
خدا کنه شعر رو درست نوشته باشم از اسمتون خوشم اومد گفتم بنویسم هرچند ناقص
درود به شما برادر عزیز
حقیقتاٌ ما با برادران محمدی در دهه شصت خاطرات زیادی داریم خصوصا در فوتبال.
باعث افتخار ماست.
تقدیر روزگار این بود که ما سالها از ایوان و دوستان عزیزمان دور باشیم.
مگر در این دنیای مجازی بتونیم با هم ارتباطی دوباره برقرارکنیم.
انشائالله که همیشه موفق و سربلند باشید.
بله جناب نجفی عزیز فک کنم تعریف یکی از دوستام که یه نجفی خرمشهریه که الان چند ساله ایلامه رو براتون گفتم خیلی مصرانه فارسی حرف میزنه و تمام تلاش ما برای آموزش زبان کردی نتیجه معکوس داشته چنانکه الان قاطی حرف میزنن! ٤٠ درصد کردی ٥٥ درصد فارسی ٣.٥ درصد عربی ١.٣٧٥ مالایی و اندکی از زبان روم باستان
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن ...!
گندم های زرد؛ صبورترین همدم بادند؛ که با هر سازِ باد؛ بی هیچ بهانه ای می رقصند ...!
سلام خوبین؟
ببخشید من دنبال یه مهرداد محمدی بودم که شعر های قشنگی میگفت و از قضا چند روز همسفر بودیم خارج از کشور.اون شیرازی بود،درست اومدم؟؟؟
سلام مرسی
والا ایشون مهرداد هستند و محمدی هم هستن... ممممم شعراشون هم به دل میشینه.. خارج کشور هم یه بار پیاده رفته کربلا و دیگه من اطلاع ندارم! شیراز رو مشکوکم...!! اما ایرانی هستن
و اینکه درست اومدین؟! بله که درست اومدین... گیرم که اون مهرداد نباشن اما مهمان نواز قابلی هستن...
میدونی چه جوابای شعرهای عمو مهرداد خیلی به دلم میشه
الان که وقتم آزاد شد یه سری به آرشیو زدم
ولی میدونی کدوم جمله یا بیت به دلم نشست?
راستی یادم نرفته سوال قبلی رو مثبت نگرفتیم سر قضیه اسم بارانها
دیگه تلاش کن که اینو مثبت بگیری
بله فک کنم بدونم: "زبانم لال اگر تو نباشی.." درسته؟؟
افسوس ....
از این به بعد در نامه های عاشقانه ؛
نوشته های آبی نخواهی خواند
در اشک شمع ها ؛
و شراب نیشکر
ردّی از من نخواهی دید
از این پس در کیف نامه رسان ها
بادبادک رنگینی برای تو نخواهد بود
دیگر در عذاب زایمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهی داشت
جامهء شعر را بدر آوردی
خودت را بیرون از باغهای کودکی پرتاب کردی
و بدل به نثر شدی ....
وقتی دستمان به آسمان برسد
وقتی که بر آن بلندیِ بنفش بنشینیم
دیگر دست کسی هم به ما نخواهد رسید
مینشینیم برای خودمان قصه میگوئیم
تا کبوترانِ کوهی از دامنهی رویاها به لانه برگردند
سلام و درود به کاوه نازنین و دوست داشتنی
خوبین جناب مهندس؟
خسته نباشی
جدا از عموی نازنینم مهرداد,فک میکنم شما هم با اداره کردین این وب و قرار دادن شعر های عموی عزیزمون به حق دین بزرگی بر گردن شعر دوستان شهرمون و عاشقان مهرداد نازنین دارین
پس یه خسته نباشین جانانه تقدیمه شما!
شعر رو چند باره میخونم! بازم سیر نمی شم!
باورت میشود ما هم با این سارا خاطره داریم؟!
با ""آه"" سارا؟!
""ما به او احساس دیرین داشتیم
خاطرات تلخ و شیرین داشتیم""
یاد 4 حرفی و سارای ما هم به خیر!
به عموی بی وفای ما سلام برسان و بگو خرابه ما با یک خروار گله او هم اباد نمی شود!
پایدار مانی و جاوید
دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس
دوباره باد بهاری - همان نه گرم و نه سرد دوباره آن وزش میخوش آن نسیم ملس
دوباره مزمزه ای از شراب کهنه ی عشق دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس
سلام فریاد خان استاد بلامنازع گیتار و موسیقی پاپ در 20 سال دیگه..!
خوبی؟؟ چه عجب!! بی شک اگر حرف هنر به میان آید و تو حضور داشته باشی نگاهم هرچند کوتاه متوجه تو خواهد شد و از تو انتظاری جز احساس قرابت با این شعر هم نیست چون بی شک شعر را می فهمی...
از چهار حرفی هایتان تا استاد اسطوره ای و پنهان از نظر رفسنجان نشین و شاعر بدیهه سرای خوش هیکلتان هم هرچه هست دوست داریم...
پرندگان پشت بام را دوست دارم دانههایی را که هر روز برایشان میریزم در میان آنها یک پرندهی بیمعرفت هست که میدانم روزی به آسمان خواهد رفت و برنمی گردد. من او را بیشتر دوست دارم!
کاوه جان فک میکنی بلد نیستم عرضه چه طوری نوشته میشه
خانوم معلم ما گفته اُرزه صحیح تره
حالا بستگی داره که دقیقا تو چه موقعیتی باشی
تو فیس بوس یه جور نوشته میشه تو یه اس ام اس خداحافظی (که فلانی تو ارضه نداری) تو نامه اداری یه جور نوشته میشه
دیگه تو وب جای خود دارد
هازرم شرط ببندم روش تو برای به حم ریخطن مقز جدیدطرین روشه!!
حازرم با طا نوشته شده
دیدی بی سوادی
در مورد اون بهار و تابستون و پاییز و زمستون خیلی خوشم اومد مرسی
نیم ساعت دیگه من کجا باشم؟ ولی من دوربین ندارم لطفا دوربینتو بیار
کم نیستند شادیها حتی اگر بزرگ نباشند آنقدر دست نیافتنی نیستند که تو عمریست کز کرده ای گوشه ی جهان، و بر آسمان چوب خط میکشی به انتظار.....، حبس ابد هم حتی پایان دارد، پایانی بزرگ و طولانی!!! *سید علی صالحی
ای نگاهت لایلای سِحر بار گاهـــوار کودکان بیقــــــرار
ای نفسهایت نســیم نیمخواب شُسته از من لرزههای اضطراب
خُفته در لبخند فرداهای من رفته تا اعماق دنیــاهای من
ای مرا با شعـــور شعر آمیخته این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی لاجرم شعــرم به آتش سوختی
از خاطرات گمشده میآیم تابوتی از نگاه تو بر دوشم
بعد از تو من به رسمِ عزاداران غیر از لباسِ تیره نمیپوشم
در سردسیری از منِ بیهوده وقتی که پوچ و خسته و دلسردم
شبها شبیه خواب و خیال انگار تب میکند تن تو در آغوشم
تکثیر میشوند و نمیمیرند سلولهای خاطرهات در من
انگار مانده چشم تو در چشمم لحن صدای گرمِ تو در گوشم
هرچند زیر اینهمه خاکستر، آتش بگیر و شعله بکش در من
حتی پس از گذشت هزاران سال روشن شو ای ستاره خاموشم
بعد از تو شاید عاقبتِ من نیز مانند خواجه حافظِ شیراز است
من زندهام به شعر و پس از مرگم مردُم نمیکنند فراموشم
تمام خنده هایم را نذر کرده ام تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا عطر دستهایت، دلتنگی ام را به باد می سپارد...
خوش به حال سارا
گفتین باران یاد یه چیزی افتادم:
اگه گفتی باران دختر است یا پسر؟
اگه گفتی که شما هم یه دونه ای و حرف نداری
اگه اشتباه گفتی که دیگه یه دونه نیستی
خوب فکر کن که این امتیاز رو از دست ندی
------
البته فک کنم قبلا هم گفته باشم و بودم
این کامنت مخصوص دوستان زیر ٥ ساله
)
لطفا مطالعه کنن!!
(هنوز تو دوران قارچ و پلی استیشنی…!
باران خواهر زاده عمومهرداده!
فک کنم دختره اگه خدا بخواد و قسمت بشه!!
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
محمد بهمنی
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
محمد بهمنی
سلام زیبا بود
خوش به حال سارا
مراقب شمعدانی هایت باش
اردی بهشت
ماه ِ عاشقی هایِ بی ملاحظه است
سلام
مرسی شبنم جان
عالی بود!
وقتی یک دختر می تونه خوشحالت کنه
چه احتیاجی به دومیش هست!!
سپاس زهرای عزیز..
دومی!!؟
یعنی کدوم یکی؟؟!!
سلام!!
وااااااای خیلی زیباست!
احسنت به اینهمه شاعرانگی!!
سه تا دریا هستن که مخاطب این وبلاگن
خودمم موندم بخدا!!
فک کنم باید علامت گذاری کنم اسماتونو…
مرسی از مهرت دریا جان..
سلام به عمو مهرداد عزیز !اول شعرو خیلی دوس داشتم ولی اون قسمتی که گفتی "دوباره نام تو روییده بود "
خیلی ناراحت کننده بود منو یاد کسی انداخت که فراموشش کرده بودم و باید بگم با اینکه شعره کوتاهی هس ولی کاملا احساستو به مخاطبت رسوندی و منو وادار به درک احساساتت کردی بدون ...!که البته این کار هرکسی نیس !شما با خلق این اثر احساسات مرا به وجد اوردید و در اخر به نظرم شما توانایی زیادی در تحت تاثیر قرار دادن سرشت ادمی واحساسات از یاد رفته انسان دارین!موفق و پاینده باشید.
ممنونم سمیرای عزیز
ابراز احساسات این نوشته ها، بی شک باید با قلبی مهربان و پر احساس درک بشه..
خوشحالم که پسندیدید، خودمم از شنیدنش سیر نمیشم اونم با صدای لطیف و گیرای مهرداد محمدی عزیز..
مانا باشی و پیروز
سلام

چقدر زیبا بود
لطف داری افسانه جان
عکسشو بزنین تو روزنامه شاید فرجی شد!
اینو دقیقا یادمه یه بار دیگه ازت پرسیده بودماااااااا
ولی متاسفانه جواب شما اشتباه بود و دیگه یه دونه نیستی
حالا یه جور گفت تو دوران مرد قارچی و پلی استیشنی گفتم حالا جواب درسته
راهنمایی میکنم باران پسره ولی دلیلشو بگو
اگه بتونی دلیل محکم بیاری شاید کاوه یه دونه ای بشی
توجه کن یه دونه بودن خیلی مهمه
این امتیاز و شانس رو از دست نده
خیلی وقت نداری ها
سلام خانم نمونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

باران پسره؟!!
نه بابا من دیدم اسم دختر هم بوده...!
راستی ممنونم بابت راهنماییت چون دقیقا جواب رو گفته بودی!
حالا دلیلشم میشه بفرمائید...؟
من ندار بودم که عروسک قصه هایم رفت
سارا که باشی دارا با پای خودش می آید
سلام
من بشخصه خاک پای استاد محمدیم.خیلی زیبا بود
یـــک بغل فرشتــه چیــــدم
از دامـــــن شــــرافتی که از نگاهـــت مــــی ریخت.
درود بر میم مثل مریم عزیز
سلام
با پستی از پرسپولیس و استقلال منتظر حضورتونم
سلام مریم جان
فوتبالی نیستم
اما میام..
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من
فریدون مشیری
هر بار که میام و شعرو میخونم با تمام وجود حسش میکنم خیلی زیباست
واقعا دست آقای محمدی مریزاد
خستـه دل دانـد بـهـای نـاله را
شــمـع دانـد، قـدر داغ لـالـه را
هر دلی از سوز ما آگاه نیست
غیر را در خلــوت ما راه نیسـت
حــال بـلبـل از دل پـروانه پـرس
قــصـه دیــوانـه از دیـوانـه پـرس
ممنون شبنم جان
گفته بودم من عاشق اسم سارا م؟
گفته بود دختر ه بعدهای زندگی ه من اگر وجود داشت ساراست؟
گفته بودم من سارا که خیلی وقت پیش شاید هزارسال پیش توی یه شب سرد زمستون و شاید اردی بهشت زاییده م؟
گفته بودم تمام این سارا گفتنهاتون را ثبت میکنم یه گوشه ی دلم برای ِ سارای ِ الی...؟
سلام دختر اردیبهشتی
بله الــــــــی... خانم میدونستم!
قلمت متهم است به لو دادن همه علایقت!
آقای مهردادمحمدی باعث افتخار همه ما رادیویی ها هستند
من از شعر چیزی نمیدونم ولی نظرات مردم رو که
میخونم احساس افتخار میکنم
ادب ورفتاروشخصیت شان مورد قبول همه است و
ازمحبوب ترین وباسوادترین گوینده های رادیوست
اینو همه میگن
دوست ندیده ام
همکار نازنین عمو مهرداد..
یار هنرمند..
من تقریبا تعریف تک تک شما عزیزان رادیویی را از استاد شنیده ام و بی شک اگر اسم کوچکتان را فقط می نوشتید کاملا میشناختم! از بس که مهرتان در دل مهرداد برای کارش انگیزه و برای زندگیش دلگرمی شده... دورا دور روی گلتان را می بوسم و عرض ارادت دارم
سبزمان فرمودین
هزار درود و سپاس
در کودکی چه بود که دنیا قشنگ بود؟
بابا قشنگ بود- الفبا قشنگ بود.
(خواب دوچرخه …)
- : صفر گرفتی؟! نمی خرم.
حتی همین بهانه بابا قشنگ بود.
با اضطراب دیر رسیدن به مدرسه
ماندن همیشه در صف بدها قشنگ بود.
تنبیه بی دلیل (سکوت سیاهچال)
باور کنید وحشت آن جا قشنگ بود.
باران که می گرفت در آن مشق های خیس
تصمیم خشک و خالی کبری قشنگ بود.
پزهای کارنامه و شاگرد چندمی
با نمره تقلبی اما قشنگ بود
دور از نگاه کوکی آدم بزرگها
آن روزها برای تماشا قشنگ بود
در خوابهای کودکی من بدون لنز
چشمان آسمانی ღساراღ قشنگ بود
بگذار تا شبیه تمام خوابها که رفت
این شعر هم تمام شود با قشنگ بود...
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
پاییز فصل " جدایی من و برگ "
بهار فصل " وجد من و زمین "
و باران " بغض من و آسمان "
می بینی دنیای اطراف با تو همدرد می شوند لحظه های دلتنگی ...
سلام بر کاوه عزیز و عمو مهرداد نازنین ...
دست مریزاد مهندس مثل همیشه عالی بود ...
امـسال پاییز یکــسره سهم شمـا بهــار
ما را در این زمـــانه چه کاریست با بهــار
از پشت شیشه های کدر مات مانده ام
کاین باغ رنــگ کـار خــزان است یا بهــار
درود بر مریم عزیز
مرسی مریم جان
خیلی شعر قشنگی بود.من نمیدونستم که این وبلاگ هم هست تا خواهرم وبلاگتونو بهم معرفی کرد خیلی خوشحالم چون شعرای خوب و پراحساسی تو این وب هست
ممنونم
خیلی خوش اومدین به این وبلاگ...
خواهرتون؟!!
کدوم یکیش؟!!
سلام آقای کاوه
دست مریزاد که این قدر باسلیقه وبلاگ استاد رو اداره
میکنین. منم معتقدم فقط باید درباره شعر یک شاعر
صحبت بشه نه افکار و شرایط خصوصی زندگی و
اعتقاداتشان.
اگر هم آقای مهردادمحمدی مارکسیست باشن یا
شاعر تلخی ها و تاریکی و مرگ یا جوانان و
طرفدارانش از آرا و تفکراتش بهره مند شده
و به گفته <آقای آنتی >ازاو چشم بسته تقلید
میکنن گناه ایشان چیه؟
بجای افتخار کردن فقط بلدیم این تعداد کم روهم
که باقی موندن مجبور به رفتن کنیم.
آقای آنتی اون وقت من و شما می مونیم و حسرت
کوچه های خالی از عاشق و شاعر!!!!!!!!!
می دونی شهر بی شاعر و عاشق چه برهوتی
میشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درود بر تو مهردادجان جان جان جان جان جان جان
این شفق است یا فلق؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجـــا رســیده ام؟ جــان دقایقــم بگــو
آییــنه در جــــواب من بـــاز ســکوت می کنــد
بـــاز مـرا چه می شـود ؟ ای تو حقایقــم بگـو
"از: محمد علی بهمنی عزیز"
من از روی آی-پی، کامنت های همکاران عمو مهرداد رو میشناسم هرچند اسمتان را هم ننوشته باشید و لذت میبرم از این همه لطف و محبت دوستان و عزیزان که الحق هرچه عمو مهرداد دوستتان دارد باز کم است... خوش بحالش که در جمعی کار میکند پر از عشق و محبت و صمیمیت...
بنده به نیمه خالی لیوان نگاه نمیکنم و اگر آنتی هایی نیایند و حرفی چه از روی عدم اطلاع و یا از روی ظلم که همانا تحمیل علایق و افکار خودشان به مهرداد محمدی که خود صاحب اندیشه است را نزنند هرگز ردی از خطوط زرین و دوستی دیرین همکارانش در این وبلاگ راه نمی یافت که جا دارد از آنتی هم تقدیر کنم که بهانه حضور شماهاست!!
در کامنت های قبل هم عرض کردم آنتی هایی که قادر به تشخیص سره از ناسره هستند و راه شیطانی و روحانی را بلدند و این نوشته ها را مضر برای خودشان و جوانان یافته اند نباید فکر کنند که اگر کامنتشان در این وبلاگ نشر میشود دلیل بر این است که باید این حرفها را آنقدر دچار اطاله کنند تا شاید نظر یکی از طرفین تغییر کند چرا که تایید آن کامنتها صرفا بخاطر حفظ اصل آزادی بیان در این وبلاگ است! و ایشان می توانند اینجا نیایند و خودشان را دچار این معصیت نکنند چرا که ایده ها و افکار عمو مهرداد همان چیزهایی است که شما دوستان صدیق و همکاران شفیق از ایشان سراغ دارید...
بابت اینهمه زحمت از همگی شما عذر خواهی میکنم و دستتان را میبوسم که مهرداد محمدی را همه جوره همراهید
به قول عمو مهرداد:
"ای سادگان صبور
ای ســـــادگان صبــــور..."
پس حالا متوجه شدین که باران اسم پسره با اون همه دلیل و استدلال
بله
کاملا متوجه شدم...
ببینم شما با این معلومات رفتین و امتحان ارشد دادین!!!!؟
واقعا که جسورین
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است
رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است
مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
کمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است
مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است
بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
جهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است
حسین منزوی
به به
حسین منزوی...
ممنونم شبنم جان
شب است و ره گم کرده ام،در کولاک زمستانی
مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!
صحبت مکن با من،اگر، گوش خیابانی داری
که با تو از" من" می گویم از این روح بیابانی
درود ر آقاکاوه محمدی
شعرهای مهردادمحمدی مثل هیچ کس نیستن.
من در جلسه های نقدشعر ایشان یک پای ثابت بودم
با اینکه بچه ای بیش نبودم به من اعتماد به نفس داد
تا خودمو نشون بدم حالام هرجا باشم میگم.
ی بارم ما رو دعوت کردن همایش شهیدان کردستان و (ژینوساید حلبچه) که استاد علی محمدی هم بودن.
عالی بود مهردادمحمدی یک شعر بلند خوند که هزار
نفر یا بیشتر باهاش گریه می کردن ماهم که کرد نبودیم
گریه میکردیم.یادش بخیر
قسم میخورم درحالی که همه بچه ها پرستشش
می کردن هرگز ما رو به بی دینی و جدایی از باورهای
مذهبی دعوت نکردن اما صادقانه بگم که خیلی شدید
به هدایت. مارکس.نیچه.چه گوارا.
شریعتی..وبر.بوبن.نزارقبانی.
منزوی.ومارکز و نرودا و ساراماگو علاقه داشت و بیشتر ماخیلی از این نامها رو اول از مهرداد محمدی شنیدیم.
اینم بگم که یادمه میگفت جهان به سمت کمونیسم
برمیگرده چه ما بخواهیم چه نخواهیم!
همسرم هم ایشونو دوس داره.خداحافظ
نسیم خوش خبر! از نور چشم من چه خبر؟
همیشه در سفر! از بوی پیرهن چه خبر؟
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟
سلام و درود
از شما هم بخاطر این شبه خاطره کمرنگ از سالهای دور اما پرخاطره تشکر میکنم و اگه اشتباه نکنم من فیلم این همایش رو دیده باشم! که واسه خیلی سال پیش میشه و کلا تیپ و قیافه افراد اونجا با امروز خیییلی متفاوته!!
از "قسم میخورم" به بعد رو بشدت تایید میکنم! چون قسمتی از علایق عمو مهرداد در ادبیات همین اسامی هستند که فرمودین و حتی یک اسم را هم اضافه نگفته اید.. و بیشتر کتابهایی که من از عمو مهرداد هدیه گرفته ام از آثار این افراد بوده اند.
ممنونم که وقت گذاشتین و تشکر بابت حرفهای قشنگتان
به همسر گرامیتان سلام و ارادت ما را برسانید
مسعود و پاینده باشید
سلام
از تبریکتون واقعا ممنونم خیلی لطف کردین
من از کارای اون عده ناراحت نمیشم شعورشون در همون حده
پیروز باشین
هه هه
چقدر خشن!!
باسلام
در این چند روزه ی بار عموتو دیدم مثل همیشه آرام.
آرام. آرام. آرام !!!
بخدا قسم به جون بابام که همه کس وکارمه میخوام
دنیام نباشه میخواستم بزنم زیر گریه ! خودمو نگه
داشتم تا از کنارم رد شد اگه سلام میدادم لو میرفتم
چند قدم دور شد اشکام همینجور مثل بارون بند نمی اومد.
میدونی کاوه . تو نشون دادی هم هنرمندی هم درحد اعلا مهردادمحمدی رو دوس داری چون دست به قلم هم هستی شایدو لو ندادی و شعرم میگی مثل مامان من
خانم مهرمنش که آقا مهرداد هم میشناسندش.
اما ناراحت نشی تورو خدا بهت حسادت میکنم!!
عزیزم میخوام بگم وقتی میگی همکارای آقای محمدی
ازش دفاع میکنن و یادداشت میذارن وهواشه دارن یکجور توهینه .مردم چی فکر میکنن اونوخ ؟
خب میگن حتما خودش بهشون تحمیل میکنه هوداریش
کنن اما خدای بالای سر شاهده من یه جمله یه کلمه ازش نشنیدم اومدم همینو بگم که بچه ها خودشون
دوسش دارن و واسش جونم میدن
نیازی به گفتن کسی نیست.متشکرم شاعر
"قاف" که چیزی نیست
کمی بنشین
تا از کاه برایت کوهی بسازم...!
سلام سرکار خانم صوفی
این روزها جناب محمدی به همراه چند تن از دوستان دیگر در حال ضبط مجموعه صوتی "غزل عشق است" می باشند که حسابی چشم براه خبر اتمام پروژه هستیم هم برای شنیدن این مجموعه و هم حضور دوباره عمو مهرداد!! که بشدت کم پیدا شدند و میشه حدس زد چقدر خسته...! همانطور که فرمودین من هم درست به اندازه شما عمو مهرداد رو دوست دارم اما چیزی برای لو ندادن در خودم سراغ ندارم و عنوان دست به قلم برای من که قلم به دست هم نیستم بسیار است و هرگز چنین عنوانی را برای خود جایز نمی بینم...
خانم صوفی عزیز مطمئن باشید کسی که مهرداد رو بشناسه هیچوقت چنین فکری نمیکنه که مهرداد خودش اومده باشه و احساسات و حس ترحم شما و بقیه عزیزان که کم هم نیستند را برای حمایت از خودش برانگیخته باشه و از طرفی کسی هم که مهرداد رو نشناسه اصولا مجاز به قضاوت نیست! اما به هر حال حرفتان درست است و رخداد این اتفاق در ذهن کسی به دور از احتمالات نیست...
کاش یکی از آنهمه وعده ای که به عمو مهرداد دادم رو عملی میکردم برای حضورم در بین همکارانش -که همیشه در حرفهایشان بهانه ای را برای یادآوری خاطره و یادشان جور میکنند- و یکایکتان را زیارت میکردم..
همه انان فرشته اید و دوست داشتنی
برایتان سعادت و بهروزی آرزو میکنم
موفق باشید در سایه حق
سلام شعر فوق العاده ای ست مثل همه شعرهای اقای محمدی...بروزم بایک کار کوتاه...
سلام
ممنونم مهدیه جان
کار کوتاه و قشنگی بود..
سلام بزرگوار
احوال شما کم پیدایین ما درجنوب(خرمشهر) یاد شما هستیم ولی از شما خبری نیست.
امیدوارم که همیشه سالم و تندرست باشید.
آپم یه سری هم به ما بزنید
چه اسم قشنگی!!

آدم یاد دو اسطوره شعر ایوان، شاکه و خان منصور می افته..
خدمت میرسیم
حتما..
------------------
سوسن گول چری ئه و سه ر نساران
هه ی وه مزگانی هاته وه یاران...
خدا کنه شعر رو درست نوشته باشم
از اسمتون خوشم اومد گفتم بنویسم هرچند ناقص
درود به شما برادر عزیز
حقیقتاٌ ما با برادران محمدی در دهه شصت خاطرات زیادی داریم خصوصا در فوتبال.
باعث افتخار ماست.
تقدیر روزگار این بود که ما سالها از ایوان و دوستان عزیزمان دور باشیم.
مگر در این دنیای مجازی بتونیم با هم ارتباطی دوباره برقرارکنیم.
انشائالله که همیشه موفق و سربلند باشید.
بله جناب نجفی عزیز
فک کنم تعریف یکی از دوستام که یه نجفی خرمشهریه که الان چند ساله ایلامه رو براتون گفتم
خیلی مصرانه فارسی حرف میزنه و تمام تلاش ما برای آموزش زبان کردی نتیجه معکوس داشته چنانکه الان قاطی حرف میزنن!
٤٠ درصد کردی
٥٥ درصد فارسی
٣.٥ درصد عربی
١.٣٧٥ مالایی
و اندکی از زبان روم باستان
پس کامنت من کو
با خواهرم خوندیم و سانسور کردیم

حالا چرا گریه!!؟
بخاطر ی کامنت..!!!!!
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن ...!
گندم های زرد؛
صبورترین همدم بادند؛
که با هر سازِ باد؛
بی هیچ بهانه ای می رقصند ...!
خشن نبود که!!
خشن نبوووود؟؟
نه بابا بگیر بزنشون!!!
اگه دستم میرسید که حتما میزدم
سلام
چقدر مهرداد و باران شبیهند.
زندگی
تعارف نان است و غزل
از پنجره به دست کوچه و آسمان...
مرسی جناب ایران نژاد عزیز
سلام با احترام وادب دعوتید به:فانوس:
همراهم باشید لطفا[گل]
سلام صادق جان
پیشاپیش میدونم کار زیبایی از شما رو افتادیم...
کاوه جان اصلا خواستیم یه حرف خصوصی بزنیم چرا با آجی میشی میخونی
اصلا اینجا امنیت نداره
والا بقران
چه حلال زاده

اتفاقا یه ساعت پیش راجع به شما حرف میزد!
نترسین از خودمونه...
خصوصی ها رو در گوشم بگین
سلام خوبین؟
ببخشید من دنبال یه مهرداد محمدی بودم که شعر های قشنگی میگفت و از قضا چند روز همسفر بودیم خارج از کشور.اون شیرازی بود،درست اومدم؟؟؟
سلام

مرسی
والا ایشون مهرداد هستند و محمدی هم هستن...
ممممم شعراشون هم به دل میشینه..
خارج کشور هم یه بار پیاده رفته کربلا و دیگه من اطلاع ندارم!
شیراز رو مشکوکم...!!
اما ایرانی هستن
و اینکه درست اومدین؟!
بله که درست اومدین...
گیرم که اون مهرداد نباشن
اما مهمان نواز قابلی هستن...
خوش اومدین
سلام کاوه جان خوبی،
این شعر جدید عمو مهرداد خیلی عالی بود،
دست گلت درد نکنه زیبا طراحیش کردی،
سلام بر ماهان عزیز
با همان متانت و وقار همیشه ای ماهان جان
و دوستت داریم
مرسی بابت حضورت
میدونی چه جوابای شعرهای عمو مهرداد خیلی به دلم میشه
الان که وقتم آزاد شد یه سری به آرشیو زدم
ولی میدونی کدوم جمله یا بیت به دلم نشست?
راستی یادم نرفته سوال قبلی رو مثبت نگرفتیم سر قضیه اسم بارانها
دیگه تلاش کن که اینو مثبت بگیری
بله فک کنم بدونم:
"زبانم لال اگر تو نباشی.."
درسته؟؟
افسوس ....
از این به بعد در نامه های عاشقانه ؛
نوشته های آبی نخواهی خواند
در اشک شمع ها ؛
و شراب نیشکر
ردّی از من نخواهی دید
از این پس در کیف نامه رسان ها
بادبادک رنگینی برای تو نخواهد بود
دیگر در عذاب زایمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهی داشت
جامهء شعر را بدر آوردی
خودت را بیرون از باغهای کودکی پرتاب کردی
و بدل به نثر شدی ....
نامهام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت مینویسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!
وقتی دستمان به آسمان برسد
وقتی که بر آن بلندیِ بنفش بنشینیم
دیگر دست کسی هم به ما نخواهد رسید
مینشینیم برای خودمان قصه میگوئیم
تا کبوترانِ کوهی از دامنهی رویاها به لانه برگردند
مرسی شبنم جان
افرین کاوه جان
به حضورتون باید بگم عمو مهرداد واس ما هم عموه
میگم یه دونه ای
عرضم یا ارزم
من کمبود محبت شدید عمو دارم
الکی نخند..!



اگه مردی درستش رو بنویس
اتفاقا آدرسو درست اومدی..
عمو مهرداد واسه همه ست
میتونه عمو باشه، دوست باشه، داداش یا هرچی...
اما انصافا یه خورده املا کار کن
میگی عمو مهرداد!!
اونوخت مینویسی...!
فک کن برادرزادش...
گنجشک من ! پر بزن درزمستانم لانه کن
با جیک جیک مستانت خانه را پر ترانه کن
چون مرغکان بازیگوش از شاخی به شاخی بپر
از این بازویم پر بزن بر این بازویم خانه کن
با نفست خوشبختی را به آشیانم بوزان
با نسیمت بهار را به سوی من روانه کن
اول این برف سنگین را از سرم پک کن سپس
موهای آشفته ام را با انگشتانت شانه کن
حتی اگر نمی ترسی از تاریکی و تنهایی
تا بگریزی به آغوشم ترسیدن را بهانه کن
با عشقت پیوندی بزن روح جوانی را به من
هر گره از روح مرا بدل به یک جوانه کن
چنان شو که هم پیراهن هم تن از میان برخیزد
بیش از اینها بیش از اینها خود را با من یگانه کن
زنده کن در غزل هایم حال و هوای پیشین را
شوری در من برانگیزد و شعرم را عاشقانه کن
سلام و درود به کاوه نازنین و دوست داشتنی
خوبین جناب مهندس؟
خسته نباشی
جدا از عموی نازنینم مهرداد,فک میکنم شما هم با اداره کردین این وب و قرار دادن شعر های عموی عزیزمون به حق دین بزرگی بر گردن شعر دوستان شهرمون و عاشقان مهرداد نازنین دارین
پس یه خسته نباشین جانانه تقدیمه شما!
شعر رو چند باره میخونم! بازم سیر نمی شم!
باورت میشود ما هم با این سارا خاطره داریم؟!
با ""آه"" سارا؟!
""ما به او احساس دیرین داشتیم
خاطرات تلخ و شیرین داشتیم""
یاد 4 حرفی و سارای ما هم به خیر!
به عموی بی وفای ما سلام برسان و بگو خرابه ما با یک خروار گله او هم اباد نمی شود!
پایدار مانی و جاوید
دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس

دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس
دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار
دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس
دوباره باد بهاری - همان نه گرم و نه سرد
دوباره آن وزش میخوش آن نسیم ملس
دوباره مزمزه ای از شراب کهنه ی عشق
دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس
سلام فریاد خان
استاد بلامنازع گیتار و موسیقی پاپ در 20 سال دیگه..!
خوبی؟؟
چه عجب!!
بی شک اگر حرف هنر به میان آید و تو حضور داشته باشی نگاهم هرچند کوتاه متوجه تو خواهد شد و از تو انتظاری جز احساس قرابت با این شعر هم نیست چون بی شک شعر را می فهمی...
از چهار حرفی هایتان تا استاد اسطوره ای و پنهان از نظر رفسنجان نشین و شاعر بدیهه سرای خوش هیکلتان هم هرچه هست دوست داریم...
عمویتان هم بی وفا نیست، مشغله اش بی حد شده...
قربانت
در مورد وب نوشته های من لطف دارید!
دنیا پر از چیزایی که میتونه خاطره خوب واسمون باشه بیاید کشفشون کنیم و فرصت لمس اتفاقای تازه رو از خودمون نگیریم!
و سلام!
سلام ساحل جان
درسته شما هم حرف خانم ملایی رو زدین انگار..!
می سوزد و به عاشقِ خود رو نمی دهد
راز عروج شمع همین دل نبستگی ست....
منتظریم ها :)
پرندگان پشت بام را دوست دارم
دانههایی را که هر روز برایشان میریزم
در میان آنها
یک پرندهی بیمعرفت هست
که میدانم روزی به آسمان خواهد رفت
و برنمی گردد.
من او را بیشتر دوست دارم!
گروس عبدالملکیان
باشه الـــــــی... جان
امروز فردا آپ میکنم...
سلام من یه شعر از آقای محمدی شنیدم همون شعری که میگن من عاشق رئال سارا گوسا هستم لطفا قرارش بدین یا اگه تو وب هستش عنوانشو بگین
سلام
درسته
این شعر رو نذاشتم هنوز
پست بعدی میذارمش انشالله...
سلام
عباس معروفی رو دوست دارم
خیلی زیاد!!!
مرسی به خاطر گزینش کلمات قشنگش!!!
راستی خاطره ات رو بگو تا منم یکم اینروزها بخندم!!
مهم نیست
بیخیال
مثل اینکه نخندم بهتره
گاهی آنکس که می خندد و می خنداند، میخواهد حواست را از چشمانِ گریانـش پرت کند . . .
مرسی زهرا جان
زندان چیست؟
جز انسان درون خود
راستی که هیچ زندانی به کوچکی مغز نیست
آری ما همه زندانیان خویشیم.
و هر روز عصر
دیوانه ای بی آزار
بر روی نیمکت پارکی کنار گل های رز مینشیند
وبا چشمان بسته در انتظار صدایی است که او را به خویش بخواند!!
فرخنده میلاد هشتمین اختر ولایت و امّت (ضامن آهو) حضرت امام رضا (ع) رو خدمت تمامی شما دوستان گرامی از جنس باران تبریک و تهنیّت عرض میکنم...
ممنونم دریای عزیز

منم عرض تبریک دارم به دومناسبت
سلام
آپم
سلام
حتما
کاوه جان فک میکنی بلد نیستم عرضه چه طوری نوشته میشه
خانوم معلم ما گفته اُرزه صحیح تره
حالا بستگی داره که دقیقا تو چه موقعیتی باشی
تو فیس بوس یه جور نوشته میشه تو یه اس ام اس خداحافظی (که فلانی تو ارضه نداری) تو نامه اداری یه جور نوشته میشه
دیگه تو وب جای خود دارد
هازرم شرط ببندم روش تو برای به حم ریخطن مقز جدیدطرین روشه!!
حازرم با طا نوشته شده

دیدی بی سوادی
در مورد اون بهار و تابستون و پاییز و زمستون خیلی خوشم اومد مرسی
نیم ساعت دیگه من کجا باشم؟
ولی من دوربین ندارم لطفا دوربینتو بیار
خدا وکیل فری دست پاچه ات کرده!!

آدرسو تورو خدا..!!!
بهار و تابستان و.. هم پیش کش
ناقابل بود
کم نیستند شادیها حتی اگر بزرگ نباشند آنقدر دست نیافتنی نیستند که تو عمریست کز کرده ای گوشه ی جهان، و بر آسمان چوب خط میکشی به انتظار.....، حبس ابد هم حتی پایان دارد، پایانی بزرگ و طولانی!!! *سید علی صالحی
ای نگاهت لایلای سِحر بار
گاهـــوار کودکان بیقــــــرار
ای نفسهایت نســیم نیمخواب
شُسته از من لرزههای اضطراب
خُفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیــاهای من
ای مرا با شعـــور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعــرم به آتش سوختی
از زنده یاد "فــروغ فــرخزاد"
سلام
هستم
کجا نیستم؟؟
تو وبلاگ شما؟
وبلاگ خودم؟؟کجا؟؟
وبلاگ خودتون دیگه..!!
سلام
ممنونم ک بهم سرزدی
سلام
خواهش میکنم
پاییز من زیباست
پاییز من با سردی اش زیباست
با بوی طراوت خشک برگهایش
با بوی غمش
با بوی نمش
زیباست...
پاییزت پر از خاطره رنگارنگ
زیبا بود...
مرسی
چه قشنگ..
مرسی الهه جان
از خاطرات گمشده میآیم تابوتی از نگاه تو بر دوشم
بعد از تو من به رسمِ عزاداران غیر از لباسِ تیره نمیپوشم
در سردسیری از منِ بیهوده وقتی که پوچ و خسته و دلسردم
شبها شبیه خواب و خیال انگار تب میکند تن تو در آغوشم
تکثیر میشوند و نمیمیرند سلولهای خاطرهات در من
انگار مانده چشم تو در چشمم لحن صدای گرمِ تو در گوشم
هرچند زیر اینهمه خاکستر، آتش بگیر و شعله بکش در من
حتی پس از گذشت هزاران سال روشن شو ای ستاره خاموشم
بعد از تو شاید عاقبتِ من نیز مانند خواجه حافظِ شیراز است
من زندهام به شعر و پس از مرگم مردُم نمیکنند فراموشم
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت،
دلتنگی ام را به باد می سپارد...
از: سید علی صالحی
به نظر من سارا قشنگترین اسم عالمه
معنی تقدس و ظرافت میده
معنی بینهایت مهربونی
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است...
مهدی اخوان ثالث
تبریک میگم دوستی شما و سارا را...
سلام به استاد شعرهای شما زیادی خوبن به روح ادم سر میکشن
لطف دارید