بیهوده نوشتید،
از آنچه ندیدید
تا گاه عمل شد،از جنگ بریدید
یک حوصله ماندن، با ما ننشستید
یک لحظه در اندوه، آهی نکشیدید
یک بار به آتش، دل را نسپردید
یک بار به ناگاه، ترکش نچشیدید
تا دغدغه مرگ، از قافله برخاست
صد کوچه سپر را از ترس دویدید
تا خوف خطر را در خویش شکستیم
صد عافیت آباد از شرم خزیدید
جز با هوس نان، شعری نسرودید
جز از غم شهرت، لب را نگزیدید
[] []
دیروز در آنجا، ما زجر کشیدیم
امروز شماها، خونخواه شهیدید
______________________________
این شعر را شاید نمیخواستم حالا حالاها بگذارم اما چیزی که میخواهم بگویم از نظر خودم بی ربط به این شعر نیست و شاید دوستان از شنیدن این خبر مثل همیشه با لبخندی رد شادیهای نهان در نگاهشان و قلبشان را برایمان هدیه کنند و کسانی هم که با کامنتهایی نشان دادند که استاد محمدی را نشناخته اند و سخن از نیهیلیستی که تهمتی بیش برای ایشان نیست را به زبان آورده اند با چشمانی گرد از تعجب و دهانی از حیرت بازتر حرفشان را (اگرچه در دل خود) پس بگیرند...
مهرداد محمدی، همانطور که کلیه دوستان حاضر در کنگره شعر "منال و ملیوچگ" که ماه جاری در شهرستان ایوانغرب برگزار شد اطلاع دارند نتوانستند در جمع عزیزان حضور پیدا کنند و دلیل این کار هم حضور ایشان در همایش پیرغلامان حسینی بود که مقارن با تاریخ برگزاری کنگره شعر شهرمان اما در شهر گرگان برگزار بود. جای مباهات است که استاد محمدی توانستند در بین نویسندگان ایران و پنجاه کشور حاضر در همایش مقام اول نویسندگی عاشورایی را کسب کنند. این موفقیت را به شما عزیزان و جامعه ادبی و فرهیخته ایوان و جناب آقای محمدی صمیمانه تبریک میگوییم.
تبریک میگم به خودمان و خودشان
ان شالله موفقیت های بعدی
مرسی خانم ملایی عزیز
برایتان روزهای مملو از "رّد پای خدا" را آرزو دارم
سلام.خیلی خوشحال شدم.تبریک میگم .ایشالله همیشه موفق باشند
ممنونم
حضورتان دلگرممان میکند
سلامت باشید
سلام کاوه جان خوبی شما؟
ببخش اگه کم پیدا شدم
همین طور که در جریان هستی از کار بی کار شدیم و به هزار در و دیوار زدم که یه کار درست و حسابی پیدا کنم و فعلا پاره وقت مشغولم
سلام سوما جان
خواهش میکنم
امیدوارم در هر حال شاد و سلامت باشی
از دست دادن کار هم با این اوضاع خودش معضل بزرگیه به خدا...
انشالله بهترش براتون پیش بیاد
سلام....
باعرض ادب و احترام
با یه اپ جدید
دعوت شدید به عاشقانه هایم
منتظر حضور سبزتون هستم
سلام و سپاس
مرسی از دعوتتون لاوان جان
یه دونه ای ، دور دونه ای
پس کامنت های من چی میشه؟
اصلا دیگه دوزت ندارم
خب وقتی نیستم، چطور کامنتها رو تایید کنم؟!!
دور دونه الان چک کن
ممنون از حضور و کامنتی زیباتون
سلام منم به نوبه خودم این موفقیت رو به آقای محمدی تبریک میکنم و آرزو موفقیت روز افزون برای ایشان.شعر زیبایی بود
سلام ماندانا جان
مرسی
و ممنون از حضورتون
سلام
ممنونم از لطف شما.
عزاداریهای شما هم قبول.
سلام
لطف دارین
قبول حق...
اول اینکه من یه دونه نیستم، من دور دونم
دوم اینکه چرا حسودی؟ حسود دشمن خداست
سوم اینکه تو اون جعبه کادو چی می تونه باشه؟
دیگه چی میخاستم بگم که یادم رفت یهویی...
1- بعله
قبلا گفتین اینو:
سوما دور دونه س
سوما یه دونه س
اونم واسه نمونه س
2- کی گفته حسود دشمن خداس!!؟
اون دروغگوه مجید، دروغـــــگوووو...
3- بازش کن
یه جعبه کوچیکتره!!
آخریم مممم
باسلام واحترام وعرض تبریک فروان
حضور گرامی استاد عزیز ونور چشمم جناب آقای مهرداد محمدی.
ایکاش معجزه ای رخ میداد و میتوانستم حتی برای یکبار هم که شده ایشان را از نزدیک زیارت کنم ودستیابی به این موفقیت والای عرفانی را حضوری تبریک بگویم.
واقعا جای بسی افتخار ومباهات است که استاد عزیزم برای سومین بار پیاپی رتبه ی نخست نوشتار عاشورایی را بین پنجاه کشور شرکت کننده در همایش پیر غلامان حسینی از آن خود کردند وارادت زلال و خاصه ی خود را به سالار عشق و معرفت ثابت نموده وافتخاری بس عظیم نصیب همه ی ملت ایران نمودند.
البته همین که ایشان این همایش را به کنگره شعر شهر و زادگاهشان ترجیح دادند گواهی بزرگ از عشق و ارادت بیکران ایشان به امام حسین(ع) میباشد والبته جوابی در خور به نظرات نسنجیده و کم لطفی بعضی دوستان.
از خالق بی همتا کمال صحت وسلامت وسرافرازی روز افزون را برای این شاعر ونویسنده و گنجینه ادبی بی همتای کشورمان خواهانم.
ضمن تشکر از شما کاوه ی عزیز تقاضا دارم در صورت امکان وتوافق جناب استاد محمدی گزیده ای از نوشتار عاشورایی ایشان را با همان خط اهورایی استاد در وبلاگ قرار دهید تا چشم ما نیز به این معجزه ادبی روشن گردد.
یا علی...
تارای مهربان
آقای علی محمد محمدی در پست تازه ی وبلاگ شخصی شان بخشی از دست نوشته ی عاشورایی مهرداد را گذاشته اند. اگر شد اینجا هم بخش دیگری از مقدمه و اصل مقاله ها را میگذارم
تبریـــــک!
شایسته اول شدن هستن واقعا...
بسیار ممنونم گلشن عزیز
به همه دوستان "بکس" سلام ویژه برسان و به خودت هم
سلام بر شاعری که:
صد کوچه تماشا را با پای دلش رفته
صد مرحله مردن را بی واهمه پیموده
سرودن شعری از این دست برای کسیکه تمام خاطرات کودکیش با جنگ گره خورده واقعیتی ملموس است .
دیروز در آنجا ما زجر کشیدیم
امروز شماها خونخواه شهیدید...
برای شناخت او چشمها را باید شست
وبرای بردن نامش دهان را باید به مشک وگلاب آمیخت.
با تشکر از زحمات کاوه عزیز.
تارای مهربان _ خواهر معصوم گریه های اینهمه خط گریه _
درود بر تو و سپاس برای پیگیری مهربانانه ی سلامت من.
امیدوارم دیدار تو و دیگر دوستانم در تهران هرچه زودتر تازه
شود. با کاوه ی عزیزم هماهنگ کرده ام حتما پست بعدی را بخوان که به احترام قلب عاشق و مهربان توست.
با ارادت همیشگی
مهرداد محمدی 92/9/9
ایوانغرب
اگر دلت گرفت...
سکوت کن...
این روزها هیچکس معنی دلتنگی را نمیفهمد!!!
دلتنگی خیابان شلوغی ست
که تو در میانه اش ایستاده باشی
ببینی می آیند
ببینی می روند
و تو همچنان ایستاده باشی...
خواستم احساسم را، در چند خط بنویسم
جا نشد !
قانع شدم ،
به گفتن :
حرفی ندارم
مرا ببخش
که با دوریت زنده ام
هنوز...
موفقیت عمو مهرداد رو به شدت تبریک میگم
باعث افتخاره
دیروز در آنجا، ما زجر کشیدیم
امروز شماها، خونخواه شهیدید
سپاس
تشکر آقا رسول
منم درست به اندازه شما خوشحالم
سلام آقا کاوه بله ما به ایشون افتخار میکنیم و به شما و همه مردممون و مهرداد عزیز تبریک میگم
مرسی نوشین عزیز
دلت که گرفت، دیگر منتِ زمین را نکش؛
راهِ آسمان باز است، پر بکش؛
او همیشه آغوشش باز است؛
نگفته، تو را می خواند ...
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده : آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آبی که از تو دریغ کردند
آتشی که در خیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها
و هوایی که عمری ست افتاده در دل ها …
ترکیب این چهار عنصر می شود کـــــــــــــــربلا …
سلام عزاداریتان مقبول درگاهش
سلام
عزاداری شما قبول باشه مریم جان
تا بدانم که به جز عشق تو این قلب ندارد کاری
باز هم این همه عشق
این همه عشق برای دل تو ناچیز است
آسمان را به زمین وصل کنم؟
خوب بزار واس شما زحمت نشه
ینی وقتی که شما نیستین یکی باشه که کامنت ها رو جواب بده
و چه کسی بهتر و شایسته تر از من
با اجازتون کامنت ها رو دسته بندی میکنم و جواب همشونو مینویسم که کسی نگران نشه
اتفاقا حرفم با عمو مهرداد این بود، امروز عصر!
برای این شعرها زیاد فرقی نداره کی اینجا بذاره
کی اینها رو خلق کرده و کی میخونه مهمه..!!
سلام و عرض تبریک فراوان.
اگر غیر از این میشد تعجب میکردیم.
ایشان همیشه شایسته بهترینها هستند.
راستی آقا کاوه چی شد که تصمیم گرفتید حذفشان کنید.
کامنتامو میگم....
اشکال نداره ! مدیر وب یعنی همین دیگه. ممنون از لطف شما.
سلام و عرض ارادت خدمت تارای نازنین
اتفاقا اگر اینچنین که میفرمائید بشه جای تعجب داره
چون اینجا همه دوستان همانقدر حق دارن که من دارم... و کامنتی حذف نمیشه مگر اینکه...!!
کامنتها هستند تارا جان
تائید نکردم چون عمو مهرداد خودشون ایوان تشریف دارن خواستم اون چندتا رو خودشون جواب بدن..
ببخشید بابت این سوء تفاهم
سلام تبریک میگم به امید موفقیت های بیشتر
ممنونم شبنم جان
راستی آپم و منتظر حضورتون
حتما
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دانه می دهم گنجشک های صبحگاهی را
پشت پنجره ام
از خرده شعرهایی که شب
از دست های تو
می ریزد بر بی خوابی ها
و بالش لبریز از امیدم
برام خیلی جالب بود
نمیدونستم احسنت که این مطلب گذاشتین
به امید روزهای پر از نور.......
مرسی محمد عزیز
سلام
اگه یه روز یکی با همه ی قلبش دوست داشت
حواست باشه
تو خاص نیستی
اونه که آدم کمیابیه و در حال انقراض
مواظبش باش . . .
سلام
آپم و منتظر حضور سبزتان
بازآ که چون برگ خزانم رخ زردیست
با یاد تو دم ساز دل من دم سردیست
گر رو به تو آوردهام از روی نیازیست
ور دردسری میدهمت از سر دردیست
از راهروان سفر عشق درین دشت
گلگونه سرشکیست اگر راهنوردى ست
در عرصه اندیشه من با که توان گفت
سرگشته چه فریادی و خونین چه نبردى ست
غمخوار به جز درد و وفادار به جز درد
جز درد که دانست که این مرد چه مردی است
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بیدرد ندانی که چه دردی است؟
چون جام شفق موج زند خون به دل من
با این همه دور از تو مرا چهره زردی است
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چ بود؟
هان!
باران . . .
باز با ;باران; قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد ....!!
باران میآمد
مردمان در خوابِ خانه
از آبِ رفته به جوی ... سخن میگفتند
سلام بر مهندس کاوه عزیز
خوبی مهندس ؟؟
شدی " قَن شاباد " 10 روز بیخ گوشت بودم سعادت دیدارت نصیبمون نشد کلی سراغتو گرفتم ولی موفق نشدم زیارتت کنم .
دست مریزاد برای شعر زیبایی که گذاشتی و به عمو مهرداد تبریک میگم موفقیتش رو مثل همیشه باعث افتخار و غرور ما بوده و هست
موفقیت روز افزون عمو مهرداد و تو کاوه عزیز رو آرزومندم .
سلام بر مریم خانم گل
دست من نیست که اینهمه کم سعادتم!
دیروز و دیشب که اینجا زمین همش میلرزید... مهردادم که ایوانه!
نزدیک بود دیدارمون به قیامت بیفته..!!
از طرف خودم عمو مهرداد و سایر خدمه برایت آرزوی سلامتی و موفقیت میکنیم
قـــــطـره هـــای کــــوچـک آب
اقـــــیـانــــوس بــــزرگ را مـــی ســازنـــد
دانـــــه هـــای کــــوچــک شـــن
ســــاحــل زیــــبـا را . . .
لـــــحـظه هـــای کـــــوتاه
شـــــایـــد بـــی ارزش بــــه نــــظـر بــــرســـنـد ، اما …
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
"مــــــولوی"
دیروز در آنجا، ما زجر کشیدیم
امروز شماها، خونخواه شهیدید
عالی بود
دست شما هم درد نکنه
مرسی آقا رسول
سلام
بااحترام دعوتی به نامه های که به دستش نمیرسد
اینبار "به سیاوش نگو"
نیایش یعضی از ما ادم ها با خدا
و درخواست از او برای حضور در زندگیمان
مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند
و…..
فرار می کنند
ظهر عاشورا
همه آل نبی را کشتند
عصر، هنگام نماز
در تشهد گفتند:
أشهَدُ أنّ مُحمّد.. ای وای..
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به سد افسانه و افسون نرود
چه گمان غلط است این ، برود چون نرود
چند کس از تو و یاران تو آزرده شود
دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
گاه یک ستاره
یک ستاره گاهی
میتواند حتی در کفِ یک پیالهی آب
خوابِ هزار آسمانِ آسوده ببیند!
آن وقت تو میگویی چه ...؟
میگویی یک آینه برای انعکاسِ علاقه
کافی نیست!؟
سید علی صالحی
سلام
اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی
دکتر شریعتی
باور کنید راست میگم من یه کامنت قبل از 24 آبان براتون گذاشته بودم نیست که نیست
اصلا چرا کامنتهای من نیست؟
سلام
فک کنم باید یه وکیل بگیرم برای حل و فصل مشکل اینهمه کامنت!!
هستن بابا...
سلام با یک آثار خوشنویسی به روزم
در "همش دلم میگیره"
منتظر حضور گرمتان هستم..[گل]
لذت بردم از اینهمه ظرافت
کاش با کیفیت تر بود..
باران شده ای!
یک لحظه می باری
یک هفته بیمارم.
"حسین غلامی خواه"
از ماجـــــرای عشقت ...
رو سفید بیـــــرون آمدند
موهایــــــم !
به روزم دعوتید[گل]
سپاس گزارم
زاست میگید پیداش کردید؟ برم ببینم
اون کامنت رو که نمی گم قبل از 24 آبان براتون ارسال کرده بودم
مردم رو شاد و پشیمون می کنید
پ ن پ
دروغ میگم، پیداش کردم!!
عجــــب!!
مرسی از حضور گرمتون
به پاییز می مانی...
آدم نمی داند چه بپوشد
به وقت دیدنت!
آینه را می بوسم
...شاید چیزی از تصویرت
مانده باشد!
سلام اقا کاوه مرسی از حضورتون
زندگی یعنی!!!!
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین!
نکند آخر کار قالیه زندگیت را نخرند
کاوه ی عزیز بابت این همه انرژِی مثبتی که داری میفرستی ممنونم
چیزی برای گفتن نزاشتی
ازت تشکر میکنم
خواهش میکنم
انرژی ها از شعر شاملو و فروغ و... ساطع میشه نه من!!
سلام آقای نیکقدم عزیز.
بدجوری نگرانم کردید.
غیبت طولانی شما،عمو مهرداد نازنین،زمین لرزه ایوان ،شدیدا دلمو لرزوند.
آخه دلخوشی ما شماها و این وبلاگ بینظیره.
این دلخوشی بزرگ را از ما نگیرید.
راستی کار جدید برامون نمیذاری کاوه جان.
ممنون از لطف شما.
سلام از ماست تارای نازنین
خدا رو شکر جای نگرانی نیست، هم عمو مهرداد خوبن و هم زلزله آنقدرها جدی نبوده! بهر حال از این وقفه که به وجود اومد عذرخواهی میکنم..
قرار آپ را هم میگذاریم برای همین نزدیکی ها...
موید و پیروز باشید
یک بار به آتش، دل را نسپردید
یک بار به ناگاه، ترکش نچشیدید
زیبا بود
مهرداد محمدی تو خرمشهر؟؟یانه؟
مرسی
نه ایشون خرمشهر نیستند فاطمه جان
دیروز را دانسته آمدیم
امروز ندانسته عاشقیم
و فردا روز را ... ای رِندِ مانده بر دوراهیِ دریا و دایره
خدا را چه دیدهای!
سید علی صالحی
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم
محمد علی بهمنی
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است
رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است
مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
کمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است
مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است
بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
جهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است
حسین منزوی
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر کوزه خر کوزه فروش
از کوزه گری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شده ام کوزه هر خماری
در کارگه کوزه گری کردم رای
در پایه چرح دیدم استاد به پای
می کرد سبو کوزه را دسته وسر
از کله پادشاه واز دست گدای
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او می بینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یک روزه شویم
در ده قدح باده از پیش که ما
در کارگه کوزه گران کوزه شویم
سلام.
نمیدانم با چه زبانی تشکر کنم هم از جناب مهندس عزیز و هم از استاد عزیزم جناب محمدی.
آنقدر ندیدنت را
به امید دیدنت
تحمل میکنم...
تا بیایی و با خود ببری
اندوه قلبم را...
کاش میوه این دخترک بودم
در اشتیاق دهانش می مردم...
سلام تارای عزیز...
همه اش دغدغه ام کامنت های پر مهر شما بود در این چند روز! آخه قول داده بودم که استاد خودشون جوابشون رو بنویسن، و خدا رو شکر همینطور هم شد...
کوره بورکینافاسو
گومور
افریقای جنوبی
مالی
سومالی
گومالی