امشب
مثل همه شبهایی
که دیروز شدند!
سراروی خانه را
آواز هیچ اتفاقی
بر نمی آشوبد
و من
نیا مدنت را
در سیگاری انتظار می کشم
...
ما نا!
کدام روز خدا
آمدنت را نفس می کشد
که تقویمم را
قابی بسازم
راستش من که سالی دو ـ سه بار بیشتر سعادت دیدار عمو مهرداد رو ندارم.. و معمولا تا مجبور نشه از پایتخت دل نمی کنه.. دیگه همه به مشغله شدید و متعاقبا دوری و غربت مهرداد عادت کردن.. اینه که اگه صداشو از رادیو بشنوم و یا جایی مصاحبه ای داشته باشه منو بی نهایت خوشحال می کنه!!
اخیرا هم یه مصاحبه با پایگاه خبری حوزه هنری داشته که خودمم الان فرصت کردم برم و بخونمش..
دل به دریا زدنی می خواهد در نگاه تو تماشا کردن
یله بر همهمه امواجش، زندگی روی دو دریا کردن
*****
در دلم وسوسه ای افتاد گرچه تکرار تفاهم دور است
با غزالی که تو باشی ای دوست صحبت از عشق و مدارا کردن
*****
بر من – این شاخه آزرده ترین – تو مگر با نفس گرمی باز
مژده روشن رویش باشی مژده سبز شکوفا کردن
*****
خود نه باران که تمام گلها نتوانند که چون چشمانت
لب این شاعر پائیزی را به غزلهای روان وا کردن
*****
به ستوده آمده ام از غربت من در این ثانیه ها می پوسم
می شود بشنوم آیا از تو بازهم صحبتی از "ما" کردن
*****
حرف انکار تو از بیم من است بیم آماج سخن گشتن باز
ورنه کی می شود اینگونه زلال ماه را دیدن و حاشا کردن
*****
نه گل من به خدا بیهوده است در چنین عصر عبوسی من و تو
فکر تکرار تفاهم باشیم فکر با طعنه مدارا کردن
*****
سایه های حسد آلود غریب در کمینند که باز از سر رشک
راز این حادثه را جار زنند به خطا بینی و رسوا کردن
_________***________