اگر بهشتی هستی بگو
عبدالله پشیو " شاعر بزرگ کُرد"
******************************
تو امّا هر دو با همی!
باز هم بخند
آخر بهشت و دوزخ که مال این دنیا نیستند
قبول !
پس چرا وقتی نیستی
پیشانی اتاق
از تبی جهنمی می سوزد
از در و دیوار
آه و آتش می ریزد
و این همه
مار و مور
از سر و کول جنازه ی من بالا می رود
پس چرا
نسیمی از روسری ات که می وزد
خانه بوی تو می گیرد
از بخار چای و
طعم نان گرفته
تا صفحه ی کتاب ها و
پرده ها و پنجره ها و ….
تلفن که زنگ
می زند
هر که باشد
ساعتی حرف می زنم
در که می زنند
هر که باشد
به استقبالش می روم ، تعارفش می کنم ،
تحویلش می گیرم
امّا وقتی نیستی
وقتی سراغی نمی گیری
پدر آدم در می آید
بگذار تلفن ، هی داد وبی داد کند
بگذار
پاشنه ی در از جا در بیاید
ترک دنیا کردن
مگر شاخ و دم دارد ؟!
سلام
واااااااااااااای چه توصیفای قشنگی داشت ها
مرسی
راستی گفتم چرا تلفم خونه مشغوله نگو یه ساعت بی هوا داشتی صحبت میکردی
پس اینطور
گناه داره خو شاید مهمون باشه برو درو باز کن
در بی سروته بودن نوشته ها
مگه فقط فلانی...!!
آخه تلفن خونه
مهمون باشه؟؟
برم در روووووو باززز کنم؟؟؟
چی بگم والا...
ممنونم که اومدی سوما جان
جزو کسانی هستی که در هر پست انتظار آمدنت هست
خیلی خیلی خیلی قشــــــــــنگ بووووود
لطف دارین
من تا حالا به این شکلک که گذاشتین دقت نکرده بودم!!
ابروهاش ازش جدا هستن بیچاره...!!!!!
آدم نمیره همه چیو میبیمه بخدا...
به مامانم گفتم تولدمه امشب
گفت: پس برو خونرو مرتب کن غذا از بیرو بگیر عمه اینات رو دعوت کن بیان خونه
گفتم:مامان من امروز بدنیا اومدمـــــااااااااااااااااااااا
رفته زیر لحاف میگه منم امروز زائیدمت خستم !!:|
همچین آدم محبوبیم تو خانواده
آقا کاوه ...
دو تا وب بروز شد ...
منتظر حضورتون ....
سلام الهام جان
چشم
خدمت می رسم...
سلام آقای کاوه
خوب هستین؟
متاسفانه الان کامنت تبریک عیدتون رو دیدم...
شرمنده بابت تاخیرم...
سال نوی شمام یه دنیا مبارک...
سلام
یا دو ماه دیگه میذاشتین بعد بعنوان ترشی استفاده میکردین!
یا اگه می شد نگهش میداشتین واسه سال بعد...
آخه کی وسط تابستون سال نورو تبریک میگه..!
یاد یه خاطره میافتم که عمو مهرداد برام تعریف کرده!
طولانیه شاید بعدا گفتم!
دشمنتون شرمنده
و سال مستعمل و نچندان نو رو بهتون تبریک میگم
به قول شاعر:
"با تو هر لحظه بهاریست"
شعر بسیار زیباییه
شما فک نکنم این شبنم خودمون باشین درسته
شبنم چالکی؟!!
آره نیستین لابد!
دیوونه بازی میدونی چیه؟
یعنی وقتی کنآرته
یهو دمآغشو بکشی
چشمآش پراشک بشه بگــه »آخه خل شدی ؟
بگی آخ آره دیگه (!) خل ِ تو (!)
وقتی باهات بحث میکنه
چشمآتو ریز کنی بگی»خآک برسرم بآز اخم کردی؟
نگفتم بهت نمیآد؟ اصـلن گوش نمیــدیهـآآ
نشستـه بـآشین تـو یه جمعِ دوستآنه،داره حرف میـزنه
یهو وسط حرفش بگی »تـو پرانتز میخواستم بگم من ایشونو خیلی دوس دارم
خوب داشتی میگفتی عزیزم
دیوونه بآزی یعنی اینکه یه روز بهت بگه»مـرسی که اینقدر دیوونه ای
قشنگه مونا جان!
خدایا امشب را مهمان من باش
به یک قــــــــــــهــــــوه ی تلخ
وقتش رسیده طعم دنیایت را بدانی...
با من بیکس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدارا تو بمان
سلام و عرض ادب
سایه تون سنگین شده س!خیلی وقته نیستید.نکنه توبهشت یک دست جام باده و یک دست زلف یار..؟
دلم برای شعرای زیباتون تنگ شده بود
سلام شاعر خوش ذوق اصفهان
الهام! مریم!! مژگان!!!
بهشت و جام باده و از این حرفها... یعنی فک میکنین هرکی نباشه حتما مرده؟!!
نه هستیم هنوز!
خیلی قشنگه اقا کاوه!!
مرسی ندا جان
اصلا هر وبلاگی روزی 10 بار آپ شد
یعنی نویسنده اش کارش از کار گذشته
و تو..!
امیدوارم خوشبخت باشی
[گل][گل]
[گل]
سلام
خوبی فاطمه جان؟
خودتون گلین که....!
سلام و مهر
با احترام دعوتید به دو کار کوتاه
[گل]
بله محمد جان
خوندم و لذت بردم
ممنونم از اینکه اطلاع دادی عزیز
نیمه شعبان ولادت آقا امام زمان (عج) بر شما مبارک
با آرزوی بهترینها
_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•✦.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯)
(¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|___|___|____|___|___|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|__
"دریا....."
سلام دریا جان
ممنونم
منم تبریک میگم این عید رو..
نیمه گمشده را بیخیال شو لطفا !
اگر سهم تو بود که گم نمی شد !
همین نیمه ای که هستی رو پیدا کن …
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها...
یک بار ، یک بار و فقط یک بار می توان عاشق شد …
عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وطن ، عاشق خدا ، عاشق عشق …
یک بار و فقط یک بار …
بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست !
یادمان باشد از امروزخطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
خود بتازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم
ببخشید که این جسارتو میکنم
"امّا وقتی نیستی
وقتی سراغی نمی گیری
پدر بزرگ آدم در می آید"
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها...
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم
باشد برای روز مبادا
هر روز بی تو روز مباداست!
سلام کاوی جان !
دستت درد نکند برای انتخاب بجا و زیبات !
این شعر مهرداد خستگی امتحانات و انتخابات و ... همه ی روزمرگی هام رو یکجا از تنم درآورد !
آدم به این شعرها که نگاه میکنه و میبینه که عشق در همه جا جاریست از در خانه گرفته تا تلفن و چایی وپرده و ...
پس چرا راه دوری برود و از ذلیخا و یوسف و لیلی و مجنون و چه میدانم معشوقه های عهد عتیق بنویسد
وقتی با تو آمدنی بهشت میرسد و با نبودنی ٬دوزخ آغوش می گشاید چرا بایستی این دو برایمان غریبه باشند و به انتظار مرگ ـ این بزرگترین راز زندگی ـ بنشینیم تا رمز گشایی کند و بهشت و دوزخمان بنمایاند !
مگر تفسیر و نشان دادن بهشت و جهنم شاخ و دم دارد !؟
مگر تفسیر و نشان دادن بهشت و جهنم شاخ و دم دارد !
سلام جناب استاد
آنچه در هر پست این وبلاگ همیشه ساری و جاری بوده و هست همین کامنت های پر از مهر و صد البته برازنده نوشته های عمو مهرداده... خدا نگهدارت باشد عزیز
استفاده کردیم
اران ببـــار ،اما بدان اینجا صفـــــــا را می کشند
مجنون به صحرا می برند، حلاج ها را می کشند
اینجا تمــــــــام مردمان احساس غربت می کنند
باران غریبی کن فقط،چون آشنـــــا را می کشند
یه عالمه مرسی آقااااااااااااا :)
سلام الــــــــــــــــــی...
سلام
با سلام
به روزم با 2 خبر مهم
منتظر حضورتون هستم
ممنونم ازت بخاطر این دو خبر شیرین
جفتش مبارکه ایشالله
سلامت و خوشبخت باشی
کی انتظار امدنم را میکشد؟
1.آبجی محترمتون
2.خودتون
3.خودشون
4.خودمون
توضیح دهید:(2نمره)
سلام
میدونین هر وقت کامنت میذارین و من خبرشو بدم بهم مژدگانی میدن!! کلی طرفدار داری واسه خودت این دور و اطراف...
با اجازت وب نایستو لینکونیدم...
شمام اگه دوس داری بلینکون!!!!!!
لطف کردی
و حتما... پیوند شدید به سینه این وبلاگ.
ای وای ببخش آدرسمو اشتب زدم
اونیکی وبمو زدم
شما اینو بلینک
خدا رو شکر به "اشتبت"!!!! پی بردی آخه "اونیکی" راجع به به موضوعیه که من متاسفانه حتی یه کلمه اش رو هم نمی فهمم...
مرسی مهشید جان
نه نیستم
پس خوش آمدین به این جمع صمیمی...
سلام کاوه جون ممنون نظرلطفته امیدوارم مطالب رودوست داشته باشی.ممنون که اومدی منتظرحضورگرم دوبارت هستم
سلام غزاله جان
میدونی خاصیت وب تو چیه؟
مثلا یه پست میذاری دیگه تا 160 ماهِ نوری غیب میشی...
بـــــــــــــــــــعد
میای یهو می بینی تو یه روز 0124021021 تا آپ داری.!!
جالبه هاااااا....
بـیــا ایـن هــوا، هـوای خوبـی اسـت بـرای دلــتـنـگ بـودن ... مـن بـغـض هایـم را بـا روح زخمـیـم می آورم ، ... تـو آغـوشـت را، بـا بـوسـه هایـت ...
بـگـذار دسـت کشیـدن از تــو هـمچنـان غیـر مـمکـن بـاشـد! بـیــــــــا ...
بی آن که بوی تو را بشنوم
ریشه های سیاهم
در تاریکی
بیدار می شوند
فریاد می زنند: بهار، بهار-
شاخه های درختم من
به آمدنت معتادم..
هعی روزگار ...
نه سر میزنی ....
نه آپ می کنی ....
حالا مثلاً که چی ؟؟؟؟؟؟؟
حالا مثلا که هیچی
بزودی آپ میکنم
الام میام سر هم میزنم..!!!!
روزگار هعی....
خدا کنه که خوشبختی و شادی همیشه با تو باشه
خدا کنه که زنگها همیشه به افتخارت به صدا در بیاد
خدا کنه که همیشه بابا نوئل همیشه براتمحبت و خوبی بیاره
خداکنه که گنج ها ولحظات طلایی فردای تورا شکل دهند
برات آرزوی خوشی و خوبی و عشق میکنم
وب عزیزم سالروزت مبارک
شما هم تشریف بیارین در این جشن کوچک
تا اخر تیر ماه شرکت فرمایید
قدومتان طلایی
سرتان سلامت
عمرتان پربرکت
امروز هم روزی از روزهای خداست
و من ارامتــــــر از دیروز و سرمست از تـــــــو مینویسم
و باز هم مثـــــــل همیشه
برای نوشتن تــــــــــــــو را بهانه میکنم
چه لذت بخش است از تو نوشتن
و من این زیبایی را با تمــــــــــــــام دنیا عوض نمیکنم
...........
امشب
دریاها سیاه اند
باد زمزمه گر سیاه است
پرنده و گیلاس ها سیاه اند
دل من روشن است
تو خواهی آمد
(شمس لنگرودی)
آپم
سلام برادر خوبم
حالم خوب است اما...
دلم تنــــــگ آن روزهایی
شده که میتوانستـــم از ته دل بخنــدم ...
سلام افسانه جان
احساس خوبیست
وقتی
با آن همه شلوغی وبت
از یاد نمی بریمان..
من بهشتی هستم
و تو
و همه آدمهای دنیا
و ما همگی به بهشت باز می گردیم
آمدی با کوله بار مهر
دست هایت از صفا سرشار
چشم هایت چشمه سار سحر
خیلی دوست دارم اون خاطره رو بدونم...:)
باشه
سر فرصت میگم یا اینجا یا برای خودتون نظر میذارم
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مساله هاست
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
سلام!!
ممنوم که سر زدی..
سلام
خواهش میکنم
سلام کاوه جون مرسی که اومدی.بازم بیاسرمامنتظرحضورگرمت هستم.بابت تعریف ازنوشته هام هم خیلی ازت ممنون
ممنون از حضور گرمتون دوست من
...
قسمت اعظمی از من در تو گم شده است
قسمت با شکوهی که دیوانه اش هستم...
سلام دوست بی نشان
ممنون از حضورتون
و این شعر زیبا…
کاوه جان پس کجایی آقا؟؟؟
خوبی شما؟ ستاره زحل شدی هااااااااا
سلام
ممنونم
هستیم
و اتفاقا دیشب دو نفری اومدیم وبت و به فیض رسیدیم!!!
ذهن ما زندان است
ما در آن زندانی
قفل آن را بشکن
در آنرا بگشای
و برون آی ازین
دخمه زندانی
نگشائی گل من
خویش را حبس در آن خواهی کرد
همدم جهل در آن خواهی شد
همدم دانش و دانایی محدوده خویش
و در این ویرانی
همچنان تنگ نظر می مانی...
عشق یعنی...!
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراغش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی...!
عشق یعنی , سوز نِی , آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک یتمم, یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی تو ای...
دوست گرامی
دنبال چرا ها نباش, هر وقت تونستی حقیقت رو همونطوری که هست بپذیری راحت تری و برنده هستی وگرنه غرق این اما ها و چراها خواهی شد
ممنون که من رو از یاد نبردی و به من هنوز بعد از یک سال خورده ای سر میزنی
همیشه شاد و پیروز باشی داداش
آب می شوی برف
وقتی بشنوی چه به روز من آوردی...
خوشحالم که اومدی
و ممنونم بابت همه مهربونی هات
آپم آقا
من معتاد دردهایم شده ام/ دردهایم دیر میشود "درد" میکشم...
سپاسگزارم درخت گلابی
که به شکل دلم درآمدی ،
چه تنها بودم ...
سلام عمو جون!چه قدر خواندن ات به حال و روز من خورد!آرام بخش بود .
سلام
باعث افتخاره
سبزمون فرمودین استاد
**آیکن گلم نداره بلاگ اسکای**!!
چه کیف میده اینجا سوت بزنیا ...
جل الخالق...
خدا وکیل موندم وبلاگ شعره یا تیمارستان
روز به روز بیشتر هم میشین
اون از سوما
بعدش فلانی
"اونیکی"!!!!
حالام Lهام...
اپیدمی شده انگار
سوتت رو بزن
به قول خودت هــعی...
هیچگاه نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم؟!از دستم رفت به هر چه دل بستم!
باران میآمد
مردمان در خوابِ خانه
از آبِ رفته به جوی ... سخن میگفتند،
همهمهی یک عده آدمی در کوچه نمیگذاشت
لالاییِ آرامِ آسمان را آسوده بشنوم ...
شما کدوم ندایی؟؟!!
کبریتـهای سـوخته هـــم ،
روزی درختــهای شـادابی بـوده اند...
مثل مـا ،
که روزگـاری می خنـدیدیـم
قبـل از اینـکه عـشق روشنـمان کنـد....
روزهای رفته
به چوب کبریت های سوخته می مانند
جمع آوری شده
در قوطی خویش
هر کاری می خواهی بکن
آن ها دوباره روشن نمی شود
و روزی سیاهی آن ها
دستت را آلوده می کند
روزهای چوبی ات را
باید از همان آغاز
بیهوده نمی سوزاندی
آب نریختـــــم که برگردی!
آب ریختـــــم تـــا پاک شود
هر چه رد پای توست …از زنـــدگی ام…!
ایـنـــجـآ آنـقـَــבر شــآعِــرآنــﮧ בُر❤פּغ مــے گـפּیَـنــב ، ✗
פּَ آنـقـَـــבر בَر בُرפּغ هـ❤ـآیـِـشـآלּ شـآعِــر مــے شــפּنــב ، ✗
ڪِــﮧ نِـمــے בآنــے . √
בَر ایــטּ سَـرزَمـیــטּ ،
بـــآ ایــטּ هَـمـــﮧ فـَـریـبـــــ ،
چـِگـפּنـــﮧ سـتـــــ ڪِــﮧ בِلَــ Ґ هَــنـפּز ،
פֿـــــפּآبِـــــ بــــآرآלּ☂ رآ בפּستــــــ בآرב ! ! !
سلام دوست گرامی
هترین دوست تو ڪسـیـﮧ ڪﮧ
اولین قطره ی اشڪ تو را می بینـﮧ
دومیش رُ پاڪ میڪنـﮧ
و سومیش رُ بـﮧ خنده تبدیل میڪنـﮧ !ـ
سلام افسانه جان
مرسی بابت شعر قشنگت
باران کـه میبـارد دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود
راه می افـتم بـدون ِ چـتـر...
من بـغض می کنـم، آسمـان گـریـه
وقـتـی مـی روی
تـمـام چـیـزهـای ِ عـادی
یـادگـاری مـی شـونـد
حـسـاس مـی شـونـد
تـَرَک بـرمـی دارنـد
بـر مـبـل نـمـی شـود نـشـسـت
کـه تــو آنـجـا نـشـسـتـه بـودی
هـوا را نـمی شـود نـفـس کـشـیـد
کـه عـطـر تــو آنـجا مـانـده اسـت
وقـتـی نـیـسـتـی
هـمـه چـیـز
تـو را یـادآوری مـی کـنـد
تـو را و نـبـودنـت را
حـالا مـیـدانـی چـرا هـمـه چـیـز یـادم مـونـده؟
حوالی رویاهایم که قدم میزنم
میبینم خیابان را با بوی باران دوست دارم
و خودم را با بوی تو...
تیمارستان ؟؟؟؟؟؟؟؟
شما هم رئیسمونی ...
خخخخ .. بت بر نخوره .. می خواست هم بخوره جا خالی بده ..
نکنه فک میکنی دیووونه ترین فرد تیمارستان رئیسشه؟؟!!
آره؟؟؟
وب زیبایی داری
موفق باشی
اگر با کسی روبرو شدی که دوستش داری لبخند بزن تاعشقت را حس کند.. اگر با دشمنت روبرو شدی لبخند بزن تا قدرتت را حس کند... اگر با شخصی که زمانی ترکت کرده بود روبرو شدی لبخند بزن تا احساس پشیمانی کند....
سلام کاوه جان
مرسی ممنون
تو چطوری ؟ خوبی؟
ممنون از اینکه یادم بودی و یادم کردی
من چندبار اومدم ولی تو نیومدی که بهم سر بزنی
دلم میخواد عین قدیماااااا یعنی پارسال بیشتر و بیشتر بهم سر بزنی کاوه جان
سلام شایسته جان..
خوشحالم که برگشتی..
قدیما..؟؟!!
فک کنم همش 12 سالته هاااا....
یه جوری نوشتی قدیما انگار حرف سالهای 52 و 53 بود!
خانه ات سرد است ؟
خورشیدی در پاکت می گذارم
و برایت پست می کنم
ستاره ی کوچکی در کلمه ای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیارتاریکم
خدا غمگینی
میدانم!
چشم هایت را بسته ای
به ادم هایی فکر می کنی که گرگ هارا تکه پاره می کنند
وبه بهشتی که تا ابد خالی خواهد ماند
چرا دستهای مارا اینقدر کوچک افریدی
وهیچ گاه ایا فکر کرده ای
که این دلهای شیشه ای
با تلنگری میشکند؟
پروردگارا
چشمهایت را باز کن
غمگین نباش
شاید معجزه ای بشود
عصای موسی را کجا گذاشته ای؟
دست گل شما یه باره درد نکنه!!!! من دیوونم
خو چیکار کنم حوصلم سررفته کسی هم نیس سر به سرش بزارم و ها ها بخندم
دور از جون...
من کی اینو گفتم!؟
آهاااا.. از اون لحاظ...
نگران رفتن ها نباش...
زمین گرد است...
وبلاگتون رو حذف کردین انگار...!!
الان باید نگران این رفتن باشم یا نباشم!!؟؟
خب به نظر رو رفتار رئیس تیمارستان تأثیری نداره دیدن این دیوانه ها ؟؟
سلام کاوه ی عزیز طبق معمول برای آرامش اومدم
اما بعضی کامنتارو خوندم خندم گرفت
سلام نوشین جان
اوضاع آرومه
شما هم اون کامنت ها رو ندیده بگیرین!
بازم ببخشید بابت اون ادبیات...
سلام براستاد عزیز،اون صدای اهوراییتون کنار این شعرتم به کنار موندم صداتون رو تحسین کنم یاشعراتون رو،عالی بود واقعا حال کردم.
استاد ی وبلاگ زدیم که شعر شعری توش میگیم خوشحال میشم اگه چندصباحی تو وبلاگم وقتتون تلف بشه،لینکم هستین،بدرود.
سلام دوست نازنینم
من دوتا محمد آزادی میشناسم
هر کدوم که هستی خیلی خوش اومدین و خوشحالم که در فضای مجازی فعالیتتون رو می بینم..
موفق و سلامت باشید محمد جان