[]
گفتم بترس از غم آینده ای که من
جایی در آن زمانه ندارم کنار تـو
حالا رسیده نوبت آن روزهــــــای تلخ
“نفرین به روزگار من و روزگار تو”
[]
امکان ندارد از تو جدایی کنم نترس !
این را تو گفتی و به خـــدا باورم نشد
اما نخــواستم که به رویت بیاورم
یعنی نشد به جان تو و مادرم نشد
[]
فرصت نشد درست بگویم که شهر ما
محــــروم مانده و پدرت پا نمی دهد !
هرچند هم بگویم و خــــواهش کنم از او
راضی نمی شود ، نه ، شما را نمی دهد
[]
فرصت نشد چگونه بگویم چگونه آه
ما بی جهت به پای خدا می گذاشتیم
هی خـــواستم بگویم و اما نشد که ما
بی خود قرار روز عروسی گذاشتیم
[]
عــیبی ندارد اینـــکه فقـــط مــــا نبوده ایم
هر چه دلت بخواهد از این دست رفته اند
من ، عاشـــق تو هستم و تو همـــچنان بمـــــان
من گریه می کنم تو ولی… ها… بگو… بخند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام...
سال نو مبارک
امیدوارم سبزی بهار در رگ لحظه هایتان شادی بدمد و طراوت..
و آنقدر خوشی که حتی وقت برای اینجا آمدن هم نداشته باشید!
مهرداد
بعد چند ماه تاخیر برای یک شب نشینی زمستانی بالاخره اومد و تونست خودشو به عصر
شعر اسفند ماه ایوان برسونه! البته باز با 17 روز تاخیر دیگه... یعنی همین
چند روز پیش چشم و گوشمان را منور و مزین نمودند.. و چه قولها که نگرفتم ازش.. اما..!!
شما هم مثل من سخت نگیرین!
عمو علی هم که ظاهرا به اشتباه تبریک عید امسال رو برایم در کامنتی در پست "هفت سین" که واسه پارسال میشد گذاشتن!! خدا بخیر کند امسال را... بدقولمان نکنند خوب است!
بهر حال هرچی از مهرداد عیدی بگیرم را میگذارم همین جا.. نوشته ای، صدایی و یا شعری از دفتر جدیدش را...
دیگه دستم نمیره بیشتر بنویسم!!
چه حسرتیست!! رد شدن از کنار عابرانی که عطر تو را میزنند اما هیچکدام تو نیستی...
دستت اگه نمیره که بیشتر بنویسی ،کوجا میره ؟؟:))
دستم میرفت
اما دست دلم شاید..
پای قلمم هم گرفتار در قیر غم زمستان پارسال...
سلام آقا کاوه ی عزیز با تبریک بهار
آپم و منتظر حضورتون
سلام نوشین خانم
مرسی که خبر دادین
اومدم و لذت بردم از شعر کردی و قشنگتون...
بهار می آید
پس از این ،
خون از رگهای ما ....
... سبز بیرون می جهد !
خسته نباشید اونوقت
این ساراها چقدر گناه دارن
منم یکی رو میشناختم که با سارا دوس بود ولی تموم شد
یاد یه روزای افتادیم که دلمان بدجوری ریش ریش شد
مهرداد میگه:
تو بگو در هر بازی ببازد
تو بگو 10 گل از رئال مادرید بخورد
سارا...
من عاشق رئال ساراگوسا هستم
__________
شاید هم بی گناهن..!
طولانی ترین قصه های پرغصه نیز ، بالاخره به پایان خواهند رسید
با چشمانی پر امید ، صبری لازم است
هیچ آسمانی نیز همیشه ابری نخواهد ماند . . .
میگما عمو مهرداد میتونن واس منم یه چند بیتی شعر بگن
ینی در مورد احوالاتم و اینا
؟
سین هفتم
سیب سرخی است
حسرتا....
که مرا نصیب از این سفره ی سنت سروری نیست....
شرابی مردافکن درجام هواست
شکفتا که مرا
بدین مستی شوری نیست...
سبوی سبزه بوش در قاب بنجره
آه....
جنان دورم که کویی جز نقش بی جانی نیست...
وکلامی مهربان درنخستین دیداربامدادی
فغان که دربس باسخ و لبخند دل خندانی نیست...
بهاری دیکرآمده است
آری..
اما،
برای آن زمستان ها که کذشت
نامی نیست
نامی نیست...
بهارتون خجسته
سالی سرشار از آرامش شادی و سلامتی را براتون آرزو میکنم
سلام سرشاراز مهرودوستی ما را به مهرداد خان محمدی برسونین
سبز کردی خیال باران را
آمدی دک کنی زمستان را
سور گلها و رقص ماهیها
سوی ایوان کشانده گلدان را
پایکوبی بی مجوز باد
به جنون میکشد بیابان را
دست در دست عید آمده ای
مستی افزا کنی گلستان را
سلام.....
اگه دستت میرفت دیگه چقدر می نوشتیییی!!!!!!؟؟!!!!
سلام...

یعنی زیاد نوشتم الان؟!!!
سلام کاوه خوبی؟دلمون برات تنگ شده .....
سلام خانم مهری عزیز..
مرسی بد نیستم
شما خوبین؟؟
سال نو مبارکـــ
اتفاقا چند وقت پیش با فرنوش حرف شما بود
بیادتان هستیم
موفق باشید
سلام بر آقا کاوه
اگه با تبادل لینک موافقی ما رو با نام((بچه های عمران-پیام نور ایلام))لینک کن برای ما باعث افتخاره
با4شعر از خودم آپم خوشحال میشم سر بزنید
سلام آقا رسول
اومدم اما متاسفانه نشد کامنتی بگذارم و تشکری..
مرسی از حضورتان
عــیبی ندارد اینـــکه فقـــط مــــا نبوده ایم
هر چه دلت بخواهد از این دست رفته اند
من ، عاشـــق تو هستم و تو همـــچنان بمـــــان
من گریه می کنم تو ولی… ها… بگو… بخند
چه اندوهگین و چه عاشقانه ! و چه دلداری از سر اجباری !
کاوه جان ! بخدا عتیقه پیدا کردی! وقتی به مهرداد زنگ زدی و گفتی این شعرو گذاشتم من کنارش بودم خودش هم غافلگیر شد گویی گم شده اش بود ! حقا که وقت شناسی و حسن انتتخابت زبانزد است !
سیزده ات بدر !
درود بر عمو علی شیرین سخن..
خوش آمدی و خوش گفتی
همین روزها نامه مهرداد رو که به نوعی خاطره شبی است که با هم بودیم رو میذارم، بی شک خالی از لطف نیست..
قربانت
رفتم که نبینی پریشان شدنم را
غمناک ترین لحظه ویران شدنم را
در خویش فرورفتم و درخویش شکستم
تا تو نبینی غم تنها شدنم را.
دلتنگ
که می شوم
حالت را از باد می پرسم.
از همین بادهای هر از گاهی
از همین بادهای بهاری...
بادها
هنوز هم
رسالت شان را گم نکرده اند؛
یادت را می آورند
و عطر پیراهنت را...
سلام مهندس آفتابی نمیشی
سلام عمو مرتضی
ما رو چه به آفتاب آقا...!
بسیار زیباست،، هم شعرهای مهردادجان و هم مدیریت آقا کاوه
بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند
پر از حس های خوبند
پر از حرفهای نگفته اند
چه هستند، هستند
و چه نیستند، هستند
یادشان
خاطرشان
حس های خوبشان...
سلام ماهان جان
خیلی خوش اومدی..
انصافا که جات اینجا خالی بود..
اهل دلــــــــ دو خصلت دارند :
دلے سخن پذیر
سخنے دل پذیر
سلام آقا کاوه حالتون خوبه؟
سلام نوشین جان
ممنونم
و مرسی بابت دعوتتون..
شعر جدیدتون جدا عالی بود..
بی تفاوت باش...به جهنم...مگر مرد دریا از بی بارانی...؟!!
درود
...
یک سال می شود پُرم از بغض تو ولی
فــــرصت نداده اند و نبـــاریده ام تو را
...
.
.
بسیار عالی
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعرهای قشنگی
چون پرواز پرنده ها می خواند
سلام ری را جان
مرسی که اومدی
فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد ودلخوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.
سکوت ((پر))بهتر از فریاد ((توخالی)) نیست؟
در آغـــوش خودم هستـــم!
مـــن خودم را در آغوش گرفتـــه ام…!
نه چنـــدان با لطافتــــ
نه چنـــدان با محبتــــ…
امـــا
وفـــادار….وفـــادار
از دود بدم می آمد از همان کودکی
اما وقتی تو رفتی
دلم می خواست ، تمام جاده ها را دود می گرفت
چ تللللخ!
ممنون سال نو شمام مبارک
سلام واقعا شعر زیبایی بود م خیلی لذت بردم .
راستی وبلاگ زیبایی هم دارید مطالب پر بار و قشنگی توش نوشتید موفق باشید.
سلام زهرا جان

انصافا فرنوش منو کشت اینقدر سراغ این کامنتو ازم گرفت..
مرسی که اومدین و ممنون بابت این همه لطفتان...
سلام کاوه عزیز
خدا قوت میگم
شعر مهرداد خاص است و خواندنی
راستی اون روز هم مجبور بودم برم
شرمنده که نتونستم زیاد منتظر بمونم
.
سلام جناب لطفی عزیز..
ممنون از حضورتان
و حرفهای شیرین چون شکر همیشه ات..
بابت اون روز باید من عذرخواهی کنم
که مهرداد دیر اومد..!
چیکارش کنیم دیگه...
هعی .. سارا ..

سال نو شما هم مبارک ..
صدای آقای محمدی رو بذارید لطفاً آقا کاوه ..
بی صبرانه منتظریم ..
صداشو ضبط کردم در یه جای شلوغ!
با شعری از منزوی..
البته قرار نیست اون صدا رو بذارم
انشالله اگه بشه عمو مهرداد زحمت یکی از شعرهای خودشونو میکشن..
~~~~~~~~~~$$**$$
~~~~~~~~~.$$$**$$
~~~~~~~~~$$$~~~'$$
~~~~~~~~$$$"~~~~$$
~~~~~~~~$$$~~~~.$$
~~~~~~~~$$~~~~..$$
~~~~~~~~$$~~~~.$$$
~~~~~~~~$$~~~$$$$
~~~~~~~~~$$$$$$$$
~~~~~~~~~$$$$$$$
~~~~~~~.$$$$$$*
~~~~~~$$$$$$$"
~~~~.$$$$$$$....
~~~$$$$$$"`$
~~$$$$$*~~~$$
~$$$$$~~~~~$$.$..
$$$$$~~~~$$$$$$$$$$.
$$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$
$$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$
$$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$
3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$
~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$
~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$
~~~$$$$~~~~~~~$$~$$"
~~~~~$$*$$$$$$$$$"
~~~~~~~~~~````~$$
~~~~~~~~~~~~~~~'$
~~~~~~~~..~~~~~~$$
~~~~~~$$$$$$~~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~~$$$$$"~~.$$
~~~~~~~"*$$$$$ آپم و منتظرتون
دیگه با ریتم و قر خبر میدین جدیدا...
...........#.#.#.#......#.................#...
........#...........#.....#.................#...
......#.............#.....#.................#...
.....#..............#.....#.................#...
....#...............#.....#.................#...
....#...............#.....#.................#...
.....#..............#.....#.................#...
.......#............#.....#.................#...
.........#.#.#.#.#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.....#.................#...
.....................#.......#..............#....
.....................#.........#..........#......
.....................#............#.#.#.........
....................................................
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی ، سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان میبخشد ، نارون شاخه ی خود را به کلاغ . . .
دیگه ول کن سارا نیستن آقامهرداد؟
والا من که از این کامنت چیزی سر در نمیارم..!!
یعنی هر کار میکنم نمیتونم سوالی بخونم این جمله رو..
اگه ورژن کامل و قابل فهمشو واسه پستهای بعد بذارین
ممنون میشم
_______________________کاوه
سلااااااااااااااام
چه شعر زیباییه
هر بار که خوندمش بیشتر دلم گرفت
چقدر دلم میخواد این آقای مهرداد محمدی رو ببینم
دوست دارم ببینم شاعر این شعر های دردناک چه شکلیه!!!!
کاش یه عکسی ازشون بذارید اینجا !!!!!
البته اگه میشه
سلام
ممنونم از این همه ابراز لطف...
امیدوارم بشه با هم ملاقات کنید
عکس هم...
نه فک نکنم عمو مهرداد مایل به گذاشتن عکسشون باشند..
ببخشید دیگه
البته تو یه ژست میگم که ایشون کجای نمایشگاه کتاب امسال هستند شاید دوستان یه روز خاص دور هم جمع شدند..!
با عرض سلام و احترام
از خواندن شعرهاتو فوق تصور شما لدت بردم . مخصوصا شعر صبح دل انگیز.
انشاا... همیشه پاینده باشید و موفق .
وه چه خوب آمدی، صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی؟
آفتاب از کدام سمت دمید
تو امروز یاد ماکردی..
سلام از ماست خانم
سلام.
من خیلی از وبتون خوشم اومده اگه می شه به وب منم سر بزنین.
الته چون فعلا اشعارم رو توی کتاب چاپ نکردم برای پست هام رمز گذاشتم تا فقط بعضی ها که قول می دن کپی نکنن و فقط نظر و انتقاد بدن بتونن اونارو بخونن.پس اگه اومدین تو وبم و رمز رو خواستین بگین تا بهتون بدم.
خدا اگه با من بود حال و روزم این نبود.......
فعلا..................
چگونه میشود بی تو دلم نگیرد ...
خیلی زیبا بود واقعا دسته اقامهرداد درد نکنه
هرروز دارم دعا میکنم که ...
که منو اون اینجوری نشیم ..
تا اینو خوندم اشک تو چشم جمع شد ..
توکل بر خدا ...