به شهر می رفتیم
من پا به پای مادر
که راه می رفت می دویدم
و هی به “ علی “ غبطه می خوردم
که می توانست به تنهایی
و جلو تر از ما راه برود
چرا فکر می کردم
توپ ها و دوچرخه ها و شلوارهای زیب دار
ژاکت های یقه هفت ، کفش های چرمی
و کلّی چیزهای عجیب و غریب دیگر
مال من اند ؟
و هی التماس های مرا
مادر ، بی جواب می گذاشت
آخر مگر چقدر همراهش بود
اصلاً پول آن همه آرزو چقدر می شد ؟
[] []
به شهر می رویم
مادر ، به زور پابه پای من
راه می رود
امّا دیگر التماس نمی کنم
دیگر هیچ دوچرخه ای
باعث نمی شود از او جا بمانم
تا دنبال من
همه ی پیاده رو را بگردد
دیگر آرزوی من
در هیچ مغازه ای پیدا نمی شود
آرزوی من فروشی نیست
حتی همه ی پول های مادر
نمی تواند آن را بخرد
[]
به شهر خواهیم رفت
و می دانم
دست خالی
به خانه بر می گردیم...
سلام
بهار مبارک
بعد از مدت ها گذرم باز به اینجا افتاد
راه درازی ست
از اینجا که من ایستاده ام
تا خیالی که از تو بافته ام
چنان بافته ام
که آن سرش ناپیداست...
با یه ماه تاخیر
سال نو مبارکــــــــــ دخترک کم پیدا...
این جا زمین است ...
رسم ادمها عجیب است این جاوقتی گم میشوی...
به جای این که دنبالت بگردن فراموشت میکنند....
به دعای من آسمان گرفت
به دعای تو باران...
ای از بی پولی
همیشه این بی پولی باعث شده که پدر و مادر جلو بچه هاشون شرمنده شدن
ای خدا خودت شاهد که هستی
کبابمون کردی سوما..
انگار تو پدری و 15 تا بچه قد و نیم قد داری..!
سلام بر آقا کاوه و آقای محمدی عزیزم
اگه با تبادل لینک موافقید من رو با نام((تنهایی پر هیاهو(شعر های رسول رضایی)) لینک بفرمایید برای من باعث افتخاره
شعرها و سپیدهای آقای محمدی همیشه منوبه فکر میبره ایشالا دوباره بیاد انجمن و ببینمش
درود
سلام جناب رضایی گرامی
لطف دارین و منم امیدوارم عمو مهرداد به زودی تشریف بیارن
لینکتان هم با افتخار به وبلاگ گنگ آویخته شد...
مستدام باشید
چطورین؟نیستین؟
زیبا شده وبتون
روبراه نیستم چندان..
هستم!
مرسی...
khili ziba bood
yade ayame koodaki oftadam
ama madara hamishe pa be paye bacheshoon mian
chand rooz be khatere bimarestan o amale madar sar nazade boodam vali surpraiz shodam khosoosan ke az kalameye moghadase madar ham nam borde shode merci kaveh jan khastegim dar raft
چه حسن تصادفی!!
خسته نباشید میگم و امیدوازم هرچه زودتر حالشون خوب بشه ایشالله..
ممنون که اومدی بیتا جان
دیگر آرزوی من در هیچ مغازه ای پیدا نمیشود
آرزوی من فروشی نیست
یه جور حس نوستالژی تو این نوشته موج میزنه, یه حسرت...
این قسمت شو که بالا نوشتم برام کاملأ ملموسه
معمولأ اول هر پیام باید سلام گفت ولی...
آقا مهرداد شیرین بیان و آقا کاوه عزیز سلام
من از خوانندگان خاموش این وبلاگم
همیشه سر میزنم, اگهupنکرده باشین دوباره و چند باره شعرایه قبل و میخونم
منظورم از خواننده خاموش اینه که کامنت نمیذارم
سلام ریوار عزیز
به قول مهرداد خاموش بودن مهم نیست
مهم زنده بودنه به این معنی که نیازی نیست حتما با نظری یا چه میدونم شعری و یا هر چیز دیگری فقط نشان بدیم که اومدیم و ارتباط با متن قطع بشه.. و هیچوقت تعداد نظرات به عنوان درجه موفقیت یه وبلاگ به حساب نمیاد...
و همین یعنی منتهای دلیل حضور این وبلاگ در بین همه دوستان..
ممنون از مهرتان...
واااااااااای این شعر فوقالعاده است !!!!
دیگر آرزوی من در هیچ مغازه ای پیدا نمی شود!!!!!!!!!!!
لطف دارین دریا جان..
کاوه جان چرا رو براه نیستی؟
بعدشم درسته پدر نیستم و مادر هم نشدم ولی دیدم پدر و مادرهایی که شرمنده بچه هاشون میشن (آیکن پش چشم نازک کردن)
فک کنم بیست سوالیه این کامنت آقا رضا..!
اگه گفتین کیه...
به لطف بی معرفتی دوستان فهمیدم ، معرفت گنجینه ای است که اگه انسان نداشته باشه انگار هیچ چیز ندارد
چیزی نیست که مرا سر شوق بیاورد
جز تــــو…
تو هم که نیستی!
دلواپسی من از نیامدنت نیست!
می ترسم
در پس این دل دل زدن ها
بیایی و دلخواه تو
نباشم …
گیرم که تو عاقل؛
زخم خورده،
بزرگ و پشتِ دست داغ کرده؛
با کودکِ درونت چه می کنی که؛
حریص یک لبخند بی ریاست ...!
خیلی زیبا بود
سلام کاوه
ممنونم از غزل ارسالی ات
به شدت زیبا بود
اسم سراینده ش کیه؟
.
سلام جناب لطفی...
از یه شاعر گمنام!
شادروان نجمه زارع
روحش شاد
عاشق اولشم ...
چرا فکر می کردم
توپ ها و دوچرخه ها و شلوارهای زیب دار
ژاکت های یقه هفت ، کفش های چرمی
و کلّی چیزهای عجیب و غریب دیگر
مال من اند ؟
و هی التماس های مرا
مادر ، بی جواب می گذاشت
آخر مگر چقدر همراهش بود
اصلاً پول آن همه آرزو چقدر می شد ؟
واقعاً چرا ؟؟؟؟؟؟؟ هیچ موقع اینجوری بش نگا نکرده بودم ..
دســت آن کــودک کــه ول شــد،
در شلــوغــی خیــابــانهــا!
طعــم آن دستــم . . .
سلام دوسته دیرینه ی من،لطفا سایت ایوانیان را به دل دریایی وبلاگتان سنجاق کنید ممنون(کیهان کیانی)
سلام جناب کیانی ارجمند
این کار قبلا به دستور آقا رضا انجام شده..
جای تبریک و احسنت دارد کارتان...
°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°° اپم °°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°° اپم °°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_______________ ــــــــ
~~~~/__ آپم با مطلبی از خلیج فارس_\~~~
~~~~~/ _روز ملی خلیج فارس مبارک _\~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
سلام نوشین جان
ابتکار قشنگی بود _شعر کردی برای خلیج فارس_
مرسی که خبر دادین
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
به شهر می رویم
مادر ، به زور پابه پای من
راه می رود
امّا دیگر التماس نمی کنم
دیگر هیچ دوچرخه ای
باعث نمی شود از او جا بمانم
تا دنبال من
همه ی پیاده رو را بگردد
دیگر آرزوی من
در هیچ مغازه ای پیدا نمی شود
آرزوی من فروشی نیست
حتی همه ی پول های مادر
نمی تواند آن را بخرد
[]
به شهر خواهیم رفت
و می دانم
دست خالی
به خانه بر می گردیم...
خیلی زیبا!
دلم خوش است که؛
نامم کبوتر حرم است ...
مرسی ساحل جان