1-
ریه هایم "تیر" می کشد
نَفَس نَفَس، دود می شوم.
***
2-
این کارم را تمام نکرده
آن یکی، آتشم می زند.
***
3-
نخ نخ آتش میگیرم،
دلت نمی سوزد.
***
4-
از روزی که نیستی
این دکّه
خوشبخت ترین مکعّبِ دنیاست!
***
5-
یکی... دوتا... سه تا... چهار، پنج
ده، بیست
دوباره... سه باره... هــــزار باره بیست،
افاقه نمی کند!
***
6-
سیگار پشتِ سیگار
پُک پُک خاکستر شدم و
نیامدی بانو...
***************************************
پنجهی سردِ باد در اندیشهی گزندی نیست
من اما هراسانم:
گویی بانوی سیه جامه
فاجعه را
پیشاپیش
بر بامِ خانه میگرید.
و پنجهی بیخیالِ باد
در این انبانِ خالی
در جُستجوی چیزی ست.
- شــــاملو -
این شعر رو با صدای عمو مهرداد - بصورت غیر حرفه ای - و با گوشی همراه ضبط کرده ام که از ایـنـــــجا میتونید دانلود کنید. قبلا از ایشان و از همه شما بخاطر کلیه قصورات این کارعذرخواهی میکنم.
سلام و صد سلام به آقا کاوه گل احوالت خوبه ؟
چند شب پیش منو عمو مهرداد با هم بودیم ، گفت قراره یه شعر به کاوه بدم که بزاره تو وبلاگش، در مورد قالب وبلاگم بحث کرد گفت احتمالا این قالبو عوض کنم ، ( آقا کاوه دست مریزاد کارت عالیه ).
فدای آقا ماهان گل بشم
درست میفرمائین..
یه چند تا تغییر کوچولو باید بدیم که قالب اولیش بود
این شعر هم...
اون شعری که باید میذاشتم نبود!!
اما به زودی میذارم ماهان جان
قربانت
دور یا نزدیک راهش می توانی خواند

هرچه را آغاز و پایانی است
حتی هرچه را آغاز و پایان نیست
زندگی راهی است
از به دنیا آمدن تامرگ
شاید مرگ هم راهی است
راهها را کوه ها و دره هایی هست
اما هیچ نزهتگاه دشتی نیست
هیچ رهرو را مجال سیر و گشتی نیست
هیچ راه بازگشتی نیست
بی کران تا بی کران امواج خاموش زمان جاری است
زیر پای رهروان خوناب جان جاری است
آه
ای که تن فرسودی و هرگز نیاسودی
هیچ ایا یک قدم دیگر توانی راند؟
هیچ ایا یک نفس دیگر توانی ماند ؟
نیمه راهی طی شد اما نیمه جانی هست
باز باید رفت تا در تن توانی هست
باز باید رفت
راه باریک و افق تاریک
دور یا نزدیک
سلام به کاوه عزیز
ممنون به خاطر این شعر زیبا
دست شما و جناب محمدی مریزاد
حرف دکترها قبول آرام میگیرم ولی
حرف یک بیمار را بیمار میفهمد فقط
سلام و سپاس شبنم جان
سلام آقا کاوه عزیز.
خدا را شکر که همگی سلامتید.
سلام منو به عمو مهرداد برسونید.
مانا کدام روز خدا
آمدنت را نفس می کشد
که تقویمم را
قابی بسازم....
خیلی خیلی انتخاب بجا و جالبی بود.
دست مریزاد کاوه جان.
سلام تارا جان
ممنونم
سلامت باشید
سکوت اینجا صدای تو
هوا اینجا هوای تو
پر از تکرار این حرفم :
دلم تنگه برای تو
از : اردلان سرفراز
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری،ممنون میشم به وبلاگم بیای و نظر بذاری،منتظر حضور سبزتم![گل]
سلام
حتما سهیل عزیز
این روزهـــــا
معنای زندگی
نهفته است در
لبخند پنهان پرندگان
به انسان هایی که
از آخرین تکه نانشان هم نمیگذرند...!
آری
جرم ِ من هم عاشقی ست
آری اما
آنکه آدم هست و عاشق نیست،
کیست ؟
زندگی بی عشق
اگر باشد
همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل
کار دشواریست،
نیست ؟
قیصر امین پور
دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می سازد چنین آشفته بازاری . . .
حالم خوب نیست
دورمم مثل حالم هیچ کس نیست
ببخشید زیاد نمیام
سخت است حرفت را نفهمند،
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،
حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد
وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،
اشتباهی هم فهمیده اند.
.:: دکتر علی شریعتی ::.
سلام دوست عزیز ممنون از حضورت،وب شمام زیبا و در عین حال پرمحتواس..
سلام سهیل جان
خواهش میکنم
سلام.
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه ی دریا
افتاذم و باید بپذیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد، چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم....
بسیار زیبا و عمیق بود.
ممنون کاوه جان.
بر لبم نام تورا می برم
تا برف
مثل قند
در دل زمستان آب شود
یا
به تو می اندیشم
یا
به این می اندیشم
که چرا؟
به تو می اندیشم
شب و روز – شب و روز ، شب و روز...
ارادتمندیم تارای عزیز
منم و دنیایی پر از سکوت!دنیای خرابی های بی پایان
هنوز دیوارهای خنده مرا می گریاند!!!
هنوز خندهایی که پشتش سقوط گریه های بی شمارست
مرا میخنداند!!
چطور افکارم راجمع کنم؟
من هنوز دیو سالخورده روزگارم
که قربانی حوادث خنده دارم
سلام
ای غریبه آشنا به مهرداد بگو:هنوز بیاد شب های زمستانی سرد اراک ترانه های مظهر را در گوشم تکرار میکنم...
ح.م کرمانشاه
6.9.1392
فدای مهندس حامد مالمیر عزیزم
حتما شماره ی جدیدت را برای کاوه جان بگذار
خوشحالم کردی بی نهایت.
مهرداد
عــشـق روزی رهگذر می آیــد و من نیسـتم
صبح روزی ، پشــت در می آید و من نیستم
یک نفر دلواپســـم ایــن پا و آن پـا می کــــند
کــاری از من بـــلکه بر می آیـــد ومن نیستم
خواب و بـیداری خــدایا بازهــم سر می رسـد
نامـــه هایـم از ســفر می آیـــد و من نیسـتم
هرچـه می رفتـم به نبـش کوچـه او دیگر نبـود
روزی آخــر یــک نفـــر می آیـد و مــن نیستم
در خیــابان در اتــاقم روی کاغـــذ پشـــت مـیز
شــعر تــازه آنقـــدر می آیــد و مــن نیسـتم
بعـــد ها اطراف جــای شــب نشینی های من
بوی عشـــق تازه تــر می آیــد ومــن نیستـم
بعـــد ها وقتــی که تنــها خاطـراتم مانده است
عشــق روزی رهـــگذر مـی آید ومــن نیستم
بگو با کدامین نفس می توان تا کبوتر سفر کرد؟

بگو با کدامین افق می توان تا شقایق خطر کرد؟
مرا می شناسی تو ای عشق؟؟؟
من از آشنایان احساس آبم!
همسایه ام مهربانیست! ...
من نمی دانم تو را آن سان که باید گفت!!!
من نمی گویم!!
از تو گفتن پای دل درگِل، بالهای شعر من در بَند!!!
من نمی گویم!!
خیل باران های باد آور که می بارند و می پویند و می جویند می گویند:
تا نفس باقیست زیبا، فرصت چشمت تماشاییست!!!
خیلی خیلی زیبا و با مفهوم
قلبم را عصب کشی کرده ام
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد ...
چقدر زیبا بود این نوشته های کوتاه سیگار محور
مرسی ایمان عزیز
این خیلی زیبا بود خیلی
ببخشای بر من اگر ارغوان را نفهمیده چیدم!!
اگر روی لبخند یک بوته آتش کشیدم!!
اگر سنگ را دیدم اما،
در آئین احساس و آواز گنجشک نفس های سبزینه را حس نکردم!!
اگرماشه را دیدم اما هراس نگاه نفسگیر آهو به چشمم نیامد!! ...چرا روشنی را ندیدم؟؟
چرا روشنی بود و من لال بودم؟؟
چرا تاول دست یک کودک روستایی دلم را نلرزاند؟؟...
این جهان پر است از صدای پای مردمی که
همچنان که ترا می بوسند
در ذهن خود
طناب دار تو را می بافند ...
(فروغ فرخزاد)
واقعا ممنون از لطف و محبتتون
سلام



یادم افتاد نه کامنتی نگذاشته بودم
بالاخره آمدی؟!؟
تو را میگویم باران...
روزهای زیادی است که در انتظارت به سر میبرم.
شاید کمی از غمهایم را با خود ببری...
من اون بالا کامنت نگذاشته بودم؟
اتفاقا امروز یکی دونفر واسم نظر گذاشته بودن که از کامنتهایی که برایشان گذاشته بودم تشکر کرده بودن!!!
والا اولین بار بود اون سایت ها رو میدیدم!!!
لابد واسه شما هم از این سوء تفاهم ها بوده
ببخشید
من مهربونم..خدا مهربون تره..
من بزرگم..خدا بزرگتره..
من آگاهم..خدا آگاه تره..
من داناهم..خدا داناتره..
ولی.....
خدا تنهاست..........من تنهاترم.....
سلام مهندس
خوبی ؟؟
شعرهای زیبایی گذاشتی و قالب جدید مبارک واقعاً خیلی جالبه
موفقِ موفقِ موفق باشی
سلام مریم عزیز
ممنونم
قالب قبل رو عمو مهرداد دوست نداشت واسه همین عوضش کردم
حال این روزای من اینه الان أه أه أه
ریه هایم "تیر" می کشد
نَفَس نَفَس، دود می شوم
*************************
نخ نخ آتش میگیرم،
دلت نمی سوزد.
*************************
باید چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کــاش مثل نان بودم،
چه زیبا بر می گردد از سفر آتـش..!
رسول یونان
ریه های شما هم سیگار تیر می کشند...!؟
این شش شعر کوتاه رو به این راحتی ها ننوشته اند!!
و من هم به این راحتی نگذاشته ام...
استاد از کلمه کلمه این شش کوتاه ساعتها برایم گفته اند..
تارا.

سلام بر خوش قولترین مهندس روزگار ما ....
و سلام و عرض احترام بر استاد مهرداد محمدی.
تقدیم به آقا کاوه عزیز:
...
دغدغه ی من وب است
وب تو صمیمی...
تا که بیابم خبر
ز یار قدیمی...
دست مریزاد بر تو و
نبوغ تو در شعر گزینی...
(از تارا)
و این کوتاه تقدیم بر آینه ی زلال مهربانی...
جناب مهرداد محمدی
...
عاشق مهربانی ام
نه به آن دلیل که همه میدانند
تنها،به خاطر "مهری" که از نام "تو"...
در آن موج میزند...
(تارا)
ارادتمند شما.
12/9/92
سلام خانم و شکر که سبز است حالتان
کــم بــــاد و گــم از آییــنه زنـگ مـــلالتان
*منزوی*
درود بر تارای مهربان
و دوصد سپاس برای دو بدیهه کوتاه و پر از مهرت
ارادت ما را از این راه دور بپذیر
اینجا همیشه صحنه تبلور محبت های دوستان دوست داشتنی عمو مهرداد بوده... ممنونم از حضورتون
اندوهش
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
هم چنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب هاست
و صبحانه
ونان گرم
وپنجره یی که صبحگامان
به هوای پاک
گشوده می شود
و طراوت شمعدانی ها
در پاشویه ی حوض
*شاملو*
سلام خوبین؟همه ی کارهاقشنگ بودن
سلام مهدیه جان
درود و مهر
کارهای پیوسته ی زیبایی بودن-خواندنی بودن-کار دوم و کار پنجم رو نپسندیدم
موفق تر باشی
چیزهای بزرگ در خیالم نمی گنجد
به فیل که فکر می کنم
خرطومش بیرون می ماند
حرف های گنده تر از دهانم نمی زنم
« مردم » که می گویم
دمش بیرون می ماند..
فقط میتوانم جسارتتان را تحسین بگویم
با لبخندی رقیق...
زیبا می نویسید پیروز باشین...
ممنون از حضورتون...:)
دلم برا سیگار تنگ میشه... تنگ شده...
وقتی کل دودش رو میدی تو سینه ات...
تا بسوزونه این دلتنگیه لعنتی رو... این بغض تو گلو رو...
اونوقته که نه از روی عادت که از ته دل میدیش بیرون...
به امید اینکه دور بشه همه این غم و غصه ها...
به امید اینکه پوک بشه این مغز بی حیا...
برای چند لحظه هم که شده وایسی از فکر کردن، کلنجار رفتن، یکی دوتا کردن...
که قدم هات تو پیاده رو یکسان نشه...
مردمک چشم هات رو صورت کسی ثابت نشه...
تا فقط تپش قلب باشه...
هوای سردی که به صورتت میخوره...
و تلخی ته گلوت... همین...
و چقدر زود میرسی به ته خط... فقط با چندتا پُک...
+ کارت واقعا عالی بود. ممنون بخاطرش
دیگری مرا میسوزاند و من ِ احمق ؛
سیگار را . . .
وقتی از درد به خود می پیچیدم
همسایه ها گفتند: چقدر قشنگ قر می دهی…
و سالهاست من هنــــــــوز
رقاص پردرد خیابانهایم…
فدای آقا ماهان عزیزم
ممنونم
تا به کی باید رفت
از دیاری به دیار دیگر
نتوانم ‚ نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری
به بهاری دیگر
کسی از دیدن یک باغچــه مجذوب نشد
هیچکس زاغچـه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت..!
من به اندازه یک ابــر دلــم میگیرد..
سهراب سپهری
من اومدم دیگه سیگار نکش :))
هاااااااااااا از روی بیکاری رفتی رو دکه کار میکنی. حالا درآمدش چطوریه؟
قالب جدید و اینا مبارک باشه
پست هاش برات به سلامتی بچرخه و بگذره
ای کاش «دلتنگی» تو بودی
میدیدمت هر روز...
سلام
ممنونم از لطفتان
شروع کار جدیدتون رو تبریک میگم
و به قول دوستمون: ترازنامتون برقرار...
این ویرانه
که "زندگی" می خوانندش را
من
سالها قبل
در چشمان تو دیده ام...
دیده ام که هنوز
توان پذیرفتن گورم نیست!!
درود.....
کوتاه سروده هایی زیبا بودند مثل همیشه
ولی جدی من نمیدونستم هرپاکت سیگار20نخ سیگار داره...!!!
نتونستم دانلود کنم !!!
یکی... دوتا... سه تا... چهار، پنج
ده، بیست
دوباره... سه باره... هــــزار باره بیست،
افاقه نمی کند!
لابد یا نت ضعیف بوده یا با گوشی وارد شدین!
بدرود و ...
خدا را چه دیدی؟! شاید آنقدر باران بنفشه بارید که. . .
آخ. . . مهرداد مهربان
چه دلتنگتم!
دلم تیر میکشد
خدایت نگهدارت
حالا هر که از روبرو بیاید
بی تعارف صدایش می کنیم بفرما!
امروز مسافر ما هم به خانه بر می گردد...
سلام دوست عزیز
برایتان سلامت و دلخوشی آرزو دارم
خوش آمدید
دســت کشــیدم
از خــــودَم ،
از تــــو ،
از همه ی دنیــــا ،
وقتی
اولین سیگارَم را ناشیانه تا انتها کشیـــدَم ...
تا یادم نرفته به آجی اینا سلام برسون
بعدش در مورد کار جدید هم مرسی مرسی
آجی شما وب نداره که بهشون سر بزنم
راستی آجی شما چن سالشونه
سلامت باشید
بزرگیتونو میرسونم
اتفاقا ایشون پیگیر وبلاگ شما هستن
و متاسفانه نه! خودشون وب ندارن
این قالب جدید هم خوبه
می تونی هدرش رو تغییر بدی
من خیلی خوشم اومد
کار ظریف و جالبی هستش
آورین
ممنونم از اظهار نظر ارزشمندتون..
هدرش رو هم میتونم تغییر بدم
اما چرا؟!! مگه مشکلی داره؟!
بهر حال مرسی از راهنماییتون
سلام
با عرض ادب و احترام
دعوت شدید به عاشقانه هایم
منتظر حضور سبزتون
سلام لاوی جان
مرسی از دعوتتون
حتما خدمت میرسم
سالهاست رفتهای و من
هنوز به خودم میلرزم
درست مثلِ شاخهای که چند لحظه قبل
پرندهاش پریده باشد!
ـ رضا کاظمی _
رفتــن هــم حــرف عجیبــی اســت
شبیــه اشتبــاه آمــدن
گفــت بــر مــی گــردم
و رفــت
و همــه پــل هــای پشــت ســرش را ویــران کــرد
همــه مــی دانستنــد دیگــر بــاز نمــی گــردد
امــا بــازگشــت
بــی هیــچ پلــی در راه
او مســیر مخفــی یــادها را مــی دانســت
سید علی صالحی
نه ترسی در نگاهش

نه اضطراب در وجودش
نه عشقی در سرش
نه دردی در دلش
فقط شبیه من قدم می زند
سایه ام
خوش به حالش …
**********************
سلام بر آقا کاوه گل چطوری ،
قالب جدیدت فوق العاده زیباست دست گلت دردنکنه ، کارت بیسته ،
سلام بر ماهان خان عزیزم
دو سه روزه که عمو مهرداد تشریف بردن تبریز و با امیر هستن
باور کن هر وقت زنگ میزنم و بخواد نمادی از ادب و نزاکت رو برای حرفهاش مطرح کنه اسم ماهان رو میاره...
قربانت
AYSHHHHHHHHHH
سلام بر آقا کاوه عزیز.
وسپاس بخاطر اینهمه ذوق و سلیقه در انتخاب قالب جدید برای این وبلاگ بی نظیر.
آه مانا!
چرا آدمهایی هستند
که سیب را نمی فهمند
و چرا من
سیب را فهمیدم
تا دلواپس تابستان باشم...
کاوه جان ممنون از پاسخهای بجا و ظریفت به کامنتهای جسورانه...
تارا
92/9/17
چه چراغ پرنوری است
خورشید
همه اتاق مرا روشن
کرده است
از ان راه دور
سلام تارا جان
سلام
لطف دارین خانم
کار ما شاید این است که...(سهراب)
کار من شاید پاسخ به نظرات نباشد
اصلا کار من ایجاد رنجش نیست که...
مهرداد بیشتر میداند که چقدر وجدان درد گرفته ام!!
سلام کاوی !
شش کار سیگاری مهرداد رو خوندم و لذت بردم
البته مهرداد به محض سرایش برام خونده بودش اما شعر سپید را بایستی ببینی و به کنه مطلب پی ببری!
در هر کا دچار یک التذاذ هنری خاص شدم که دوست داشتم شما را هم شریک کنم !
...............................................................
1)
ریه هایم "تیر" می کشد
نَفَس نَفَس، دود می شوم.
جابجایی دود و تیر در این شعر چه قشنگ می نماید!
هنوز از یادمان نرفته که دهه ی هفتاد سیگارهایی به اسم تیر بودن که اتفاقاً شَمای یک تیر پیکاندار را داشتند
یعنی سیگاری ها این نوع سیگار مث یه تیر ریه هاتون رو نشونه میره !
ضمن اینکه تیر کشیدن اصطلاحی ست برای نشان دادن دردی که یک جا نمی ماند و تا مغز استخوان می رود !
و دود شدن نیز حکایت از خاکستر شدن و تباه گشتن می دهد !
راستی یادمان نرود این شعر فقط 7 کلمه دارد و این همه معنا !!
..............................................................
2)
این کارم را تمام نکرده
آن یکی، آتشم می زند.
دردهایی که مکمل هم هستند و اصطلاحاً درد ، درد می آورد !
اینجا همان تیرها هستند که تیر باران می کنند و یکی کارگر نیست ! اما تیر های پشت سرهمند که آتش می افروزند و کار را تمام می کنند !
راستی این همان مصرع بابا طاهر نیست که :
سه درد آمو به جانم هر سه یکبار !
ولی با لباسی مدرن و امروزی !؟
...............................................................
3)
نخ نخ آتش میگیرم،
دلت نمی سوزد.
بیتی از حقیر که که:
تو آنطرف نشسته ای و بی خیالِ بی خیال
من این طرف هزار طعنه خورده از رقیب خود !
اما در شعر مهرداد زیباتر و عریان تر است !
اینجا مهرداد چقدر زیبا از ظرفیت زبانی واژه ها نهایت استفاده را برده اند
نخ ها زود تر آتش می گیرند اما آنطرف حتی دلش هم نمی سوزد ! گویی آنسو جنسش نسوز اصل است !!
..............................................................
4)
از روزی که نیستی
این دکّه
خوشبخت ترین مکعّبِ دنیاست!
چه تسلسل موزونی !
یکی نیستش ! یکی از فرط اندوه سیگار پشت سیگار و یکی هم این بین به نوایی می رسد !
اگر برای شاعر سیگار کشیدن آبی بر آتش درونش نیست برای دکه ی سیگار فروش که نان دارد !!
و حالا او خوشبخت از این که کالایش این همه رواج یافته !
...............................................................
5)
یکی... دوتا... سه تا... چهار، پنج
ده، بیست
دوباره... سه باره... هــــزار باره بیست،
افاقه نمی کند!
بیست هایی که دیگر دل هیچ کودک عشقی را شاد نمی کند !
حتی اگر هزار بار به این بیست نائل آید !
دیگر به این بیست های پیاپی هیچکس صد آفرین و هزار آفرین نمی گوید !
بلکه هر بار که او به یک بیست می رسد جریمه می شود و جریمه اش ده مرتبه دیگر تکرار و تکلیف شبانه ی رسیدن به بیست های دیگر است !
این بیست های لعنتی آخرش ریشه ی شاعر را از صفر می زند !
...............................................................
6)
سیگار پشتِ سیگار
پُک پُک خاکستر شدم و
نیامدی بانو...
سیگار ها پشت همدیگر را می گیرند و تا خاکسترش نکنند دست بر نمی دارند !
او جنگل دلش را به آتش می کشد اما دریغ از آمدن بانویی که حالا اگر هم بیاد باید گفت :
سنگدل ! این زود تر می خواستی ! حالا چرا !؟
تکرار " ک" و " گ" نیز به زیایی این کار افزوده !
بس است تا از اندوه این شعر سیگاری نشده ام بروم
غمت بخیر شاعر ! اندوهت جاودان !
سلام عمو علی
دست گلت درد نکنه که همیشه با حضور به موقع و کامنتهای بسیار مرتبط و این حرفهای قشنگ و توضیحات رسا و روان رسالت انتقال حرفهای نهفته در این اشعار را به نام خودت ثبت کرده ای و تا نیایی چشمم به در است...
با اینکه سیگاری نیستید اما نظرتان در مورد کار پنجم و حرفهایی که حضورا در مورد این کار از شما شنیدم و بالاخص عکسی که با سیگار دارید آدم را به این فکر می اندازد که...
برای وقت ارزشمندتون که واسه نوشتن این کامنت ارزشمند گذاشتید بسیار ممنونم..
سلام:
میخواهم بدون شرم از حضور پدر ومادر سخت در آغوشش بگیرم
میخواهم یکبار برای خودم باشم قبل از اینکه عزرائیل کار خودش را بکند
دعوتی"به بی بهانه با تو"به بهانه داشتن دوستی عزیز
ممنون مریم عزیز
زیبا و خواندنی بود
نه مشکلی نداره
اتفاقا اگه تعدادشون هم بیشتر باشه که عالی میشه (تعداد اشعار هدر رو میگم)
الان چیکار میکنی کجا مشغول به کاری؟
بسیار هم خوب..


اگه فرصتی پیش بیاد حتما اشعار هدر رو بیشتر میکنم
اما این دومی..
با اینکه با خودم قرار گذاشتم تا میتونم از شکلک استفاده نکنم
ولی باز باید بگم:
آخه من چی بگم الان!!!!؟
به خانه ی خودت بیا
قدم بزار بر سرم
به انتظار دیدنت
بیا که چشم بر درم
ایمان صابر
با یک خودکشی با فرجام به روز شدم و منتظر حضور شما[گل]
سلام ایمان جان
چشم.. خدمت میرسم
روزی اگر نبودم ، تنها آرزویم ساده ام این است
ریز لب بگویی :
"یادش به خیر
باران که تندتر میبارید
اردیبهشت تمام میشد...
اشک خدا بود که میبارید
چرا وبلاگتو پاک کردی ماهان..؟!!!
ب روزم دعوتید
[گل]
او هـــــم آدم اســـــت
اگر دوســـــتت دارم هایت را نشـــــنیده گرفت
غـــــصـــــه نـــــخور
اگـــــر رفـــــت گـــــریـــــه نـــــکـــــن
یـک روز چــشــم های یک نــفـــر عاشــقــش میکند
یک روز معــــنی کــــم محــــلی را مــــیفهمد
یک روز شکــــستن را درک مــــیکند
آن روز میـــــفهـــــمـــــد کـــــه
آه هایی کـــــه کشـــــیدی از ته قلبـــــت بوده . . .
سلام و درود بر کاوه عزیز تر از جان
خاستم بنویسم اسم بی معرفتان را در جهان
دیدم این طومار بنده می رود تا بی کران
در میانش اسم تعدادی ز از ما بهتران
گفتم ای بابا ولش کن اسم این و اسم آن
ما به ذکر اسم ""علی"" و ""کاوه"" قناعت میکنیم
ذره ذره ترک عادت میکنیم!
همین که افتخار دادین و لا طالعات بنده رو مطالعه کردین افتخاریست مهندس دوست داشتنی!
از مارکز و رئالیسمش و هدایت و دردش با من نگو کاوه جان!
من لجم میگیرد از این قوم گوساله پرست...
همچون موسی روی کوه تور قاطی میکنم!
بنده میخاهم که در قعر جهنم جا شوم
در بهشتی که بود با زور
قاطی میکنم!
خوش اومدین مهندس به شمیم عشق سلام برسان!
صبا هم دیدی چه بهتر! نشد مهرداد,علی یا حتی صنوبر!
پایدار باشی
[گل]
پیاز چیز دیگری است
دل و روده ندارد
تا مغز ِمغز پیاز است
تا حد پیاز بودن
پیاز بودن از بیرون
پیاز بودن تا ریشه
پیاز میتواند بی دلهره ای
به درونش نگاه کنند...
سلام بر فریاد عزیزم
بلاگفا نشین پرطرفدار و خوش ذوق روزهای دیر...
پیشاپیش یلدات مبارک و عذرخواهی مفصل بخاطر اینکه نمیتونم بیام درست مثل فریبرز و سیروس و...
برای این کامنت طویل هم تشکر میکنم چه برای وقتی که گذاشتی و چه برای حرفهایت که اقلا برای من شنیدن دارند حالا تو بگو لبریز از کلمات سرکش باشد یا عمو علی بگرد و گوشت را حسابی بپیچاند که عبرتی شوی برای فریادهای کامنتهای آینده!!
فرقی ندارد، باور کن فرقی ندارد که چه نوشته ای! همین که اسمت را بالای کامنت دیدم کلی خوشحال شدم... حالا بگذار همه به این کامنت بر و بر نگاه کنند و شاید اشکشان را هم در آورده باشی پیاز جان (ببخشید فریاد جان)...
بیچاره صاحب آن جغد بی چشم و رو که سه قطره از دریای بیکرانش باعث شده تو به همه انگ گوساله ولگرد بزنی... نگفتم کمتر بخوان...؟!!
سلام استاد
بسیار زیبا بود لذت بردیم
الان تو وبلاگ استاد محمدی خوندم که کسالتی دارین
خیلی نگرانتون شدم.ایشالا زود سلامتیتونو بدست بیارین
سلام مریم جان
عمو مهرداد چند روزیست بیمار هستن
مرسی که اظهار لطف کردین
سلامت باشید
جای نگرانی نیست ایشان الحمدولله رو به بهبودی هستن
بسیار زیبا
ممنون آقا کاوه٬ مثل همیشه قشنگ بود
لطف دارین خانم
یه جوری کامنت های من حذف میشه که انگاری کامنت نزاشتم
صدا و سیما سانسور میکنن دیگه شما تاج سری
حذف با سانسور فرق داره!!!
کامنت های شما سانسور میشه...
نخودی نگو بلا بگووووو...
!!!
آخ که چه حس بدیست
چه حسی؟!!
به دلتون بد راه ندین...!
سلام داداش, اگر این شعر وصف حالته که برات از خدا میخوام که آستانه تحملت رو بالاتر ببره و اگر به صلاحت هست که مشکل رو خودش حل کنه و اگر که قراره وضع حالت به همینمنوال بمونه تحملت رو بالاتر ببره
شاد باشی
علی
دو صد درود بر علیرضای دوست داشتنی
چطوری آقا؟؟
دوست دارم یک کامنت از تو داشته باشم اندر احوالات خودت و وبلاگت که همه بدونن صاحب این کامنتهای مهربانانه مردی جسوره با اراده ای ستودنی...
این پست هم وصف روزهای عمو مهرداد بود و من از دود و دم این پست کاملا مبرا هستم...
جز در لاکم
کجا بگریزم
بالای سرم ایستاده است
با سنگی در کف اش...
ممنونم از حضورت که پر از نشاطم کرد علی آقا..
khobam
merC az lotfet
سلام
دعوتید به صرف شعر
در "تنهایی پرهیاهو"
همراهم باشید لطفا
مرسی
سلام رسول جان
ممنونم از دعوتت
حتما میام...
حالا من چیکار کنم که سانسور نشه
هر کار کنی سانسور میشه..!!!
سلام motaa_ یاد روزهای بوند و مونت افتادم
میخوام بگم بیادتم و خاطرات هرگز از یاد نمیره
برادرزاده ات _ فرهاد
کردستان _ سنندج
دل کندن اگـــر که کار آســـانی بود
فرهاد به جای بیستون دل می کند
فرهاد عزیزم
جات توی قلب همه ی ماست
از علی گرفته تا داریوش و من و هزار خاطرخواه دیگه...
ممنون که مثل همیشه لطف داشتی
به همه سلام برسون.
به مهرداد بی معرفت بگو با مرام کجایی خودت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام.بعده مدتها اومدم وبلاگ یاد دوستان وبلاگیم افتادم. امیدوارم حاالتون خوب باشه
سلام الهه عزیز
یادت این حوالی هماره ساری و جاریست