شبی سرد از شبان تلخ تر از شوکران رفتی
شبی که گریه سر می داد با من آسمان رفتی
اتاق از هُرم جان بخش نفس های تو خالی شد
و من جا ماندم و این خانه ی خالی ، کز آن رفتی
پس از تو آفتاب از کوچه های ذهن من کوچید
زمستان در زمستان شد شبی که با خزان رفتی
کجا ؟ پیش که ، این بغض فروبسته رها سازم
کجا ؟ ای شانه های مهربان تو ، امان رفتی
هلا ای عشق ، ای یارای بودن ای تمام من
چگونه از کنارِ ماندنِ این ناتوان رفتی
چگونه سر کنم با این شب تاریک بی روزن
چرا ای چشم هایت چلچراغ خانه مان رفتی
کدامین جاده آیا ردّی از راه تو خواهد داد
که این سان ناگهان و بی دلیل و بی نشان رفتی ؟
سلام وب خیلی قشنگ و جالبی داری به ما هم سر بزن
اگه دوست داستی هم با هم تبادل لینک کنیم
سلام
باشه حتما
ممنون که سر میزنى و به یادمى
خواهش میکنم ملیکای عزیز
سلام
اینبار احتمالتون ضعیفهُ چون عکس ها کار همسرمه...... از سعید بپرسی ادرس دقیق بهت میده کجاس.
ذوق و سلیقه سرشاری دارن
تبریک میگم
فقط عکس یکی مونده به اخر رو نفهمیدم کجا میشه!
سلام خیلی غم انگیز و در عین حال ریبا بود
سلام
... اما خواندنی
ممنونم از حضورتون سارای عزیز
کدامین جاده آیا ردّی از راه تو خواهد داد
که این سان ناگهان و بی دلیل و بی نشان رفتی ؟
خیلی زیبا بود.... در ضمن من مرتب به بروبکس سر میزنم
مرسی
بله میدونم شما و فرزانه تنها بازماندگان اون گروه هستین!!
این روز ها ضمیمه شــدم با هوای تو
الهام میــشود همــه شعـرم برای تو
در هــر هجــا و قافیــه نام تو گل کنــد
از ســاز واژه هـــا بتـــراود صــــدای تو
با آنکه خط کشیدی تو، بالای نام مـن
دلبستۀ تو هستـم و عهد و وفــای تو
گــر میکشی و یا که مـــرا ناز میدهی
باشد رضــای مــن عزیـزم… رضـای تو
دیگـر من آن دلیــر ره عشق نیستـم
افشانده ام غـرور خودم را به پای تو
خیلی خیلی زیبا و سرشار از احساس بود
دست آقای محمدی درد نکنه به خاطر شعر های زیباشون
به همه خاطـره هایم گره ی کور زدم
به یکی انگ و دگر وصله ی ناجور زدم
تو شدی منکـر ما بودن ما اینهمه سال
همه بر خیل خوش خاطرم هاشور زدم
"از: کامیار کریمی"
لطف داری شبنم جان
سلام وبلاگ زیبایی داری اگه دوس داشتی واسه تبادل لینک خبرم کن
سلام
لینک شدین
سلام.وب قشنگی دارین. از مطالبتون خوشم اومد
سلام
نظر لطف شماست به این وبلاگ و شعرهای عمو مهرداد
هلا ای عشق ، ای یارای بودن ای تمام من
چگونه از کنارِ ماندنِ این ناتوان رفتی
چگونه سر کنم با این شب تاریک بی روزن
چرا ای چشم هایت چلچراغ خانه مان رفتی
....................
سبزمان فرمودین مریم جان
!!
با سلام وعرض ارادت:
اعتراضی نیست گاه زمین میلرزد وگاه زمین میلرزاندمان.درهر صورت خدا پیامکی ارسال میکند که باید خوانده شود:با پیامکی برای بم در "همش دلم میگیره"منتظرتان هستم شما رسما دعوتید
ممنون از دعوت محمد جان
سلام بر آقا کاوه گل چطوری ؟
این پستت واقعا عالیه ، مخصوصا این قسمتش :
(( کدامین جاده آیا ردی از راه تو خواهد داد
که این سان ناگهان و بی دلیل و بی نشان رفتی )) ...
سلام ماهان خان
ممنونم
بله این پست جدا عالیه
دست عمو مهرداد درد نکنه واقعا..
سلام
اون عکس که میگی کوه شره زول هستش.
خیلی قشنگن
دستتون درد نکنه
اگه قرار است نباشی...
(زبانم لال) ...خلاص
میگم یه دونه جان، نظرات من چی میشه؟
1.محو میشه
2.دزدیه میشه
3.توسط گربه خورده میشه
4.یادگاری می مونه
5- با فرنوش خونده میشه بعدش سانسور میشه..!
شعری متفاوت :)
پس سارا ش کو؟
شعر بی سارا ؟؟
.
.
.
چـون کــودکی که تازه زبان باز کرده است
لــــب باز میکنـــــی و دلـــم باز میشود
ابــــراز عشـق را به سخـــن احتیاج نیست
عشــق است آنچه بیسخن ابراز میشود
باران شده ای!
یک لحظه می باری
یک هفته بیمارم...
سلام الـــــــی...
بی سارا نیست!
سلام
با طناب کوه نورد آپم.
موفق باشید.
سلام کاوه ی عزیز
باز هم آرامش و همان حکایت همیشکی...
سلام و سپاس از حضورتون
دست مریزاد ُمثل همیشه زیبا بود.
غزل حریف ِ واژه ی نگاه ِ تــــــو نمی شود
ستاره های شعر من ، چو ماه ِ تو نمی شود
تارا
با سلام و عرض احترام و ارادت خدمت شما
جانا سخن از زبان ما میگویی
(هلاای عشق ای یارای بودن ای تمام من)
آری تنها عشق یارای بودن است
در این کوره راه زندگی....
دست مریزاد جناب آقای مهرداد خان محمدی
سلام و درود بر شما
ممنونم از همه لطفتان به عمو مهرداد و نوشته هایش
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد...
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین...
ممنون ک اومدی کاوه عزیز
می دونی باید بفهمی وقتی دلت می گیره
تنهایی …
باید یاد بگیری از هیچ کس توقع نداشته باشی
باید عادت کنی که با کسی درد دل نکنی
باید درک کنی که هر کس مشکلات خودشو داره
باید بفهمی وقتی ناراحتی …
دلتنگی …
یا بی حوصله ای …
هیچ کس حوصله ی تو رو نداره
دیگه باید فهمیده باشی همه رفیقِ وقتای خوشی اند...
دیشب تمام واژه ها ، در شعر من افسرده بود
در های های گریه ها ، فریاد شعرم مرده بود
گویی خزان خاطره ، خیمه زده بر قامتم
شیرین ترین رویای تو ، در یک غزل خط خورده بود
امشب کویر مصر من ، در حسرت باران تو
دوش از غم هجران تو ، جان و دلم ازرده بود
سهم من از دیدار تو ، تنها دویدن شد ولی
دوش از غم بیگانگی ، خون جگرها خورده بود
دلم هوای غزل کرده است
هوای زمزمه در یک اتاق دربسته
که رمز هیچ کلیدی
به قفل آن نخورد!
محمد علی بهمنی
مبادا گرفته باشی
که شهری را
به نماز آیات وا می دارم...
مرسی که سر زدین
راستش یکم قالب مشکل داره که سعی میکنم برطرفش کنم
باز بیا
قالب من یا شما؟!!
سلام
چقدر شعر خواندن در این فضا دلچسب است...
قالب زیبا
و
موسیقی گوش نواز
همه چیز عالی است...
سلام
آنهم خواندنی به سبک ماما...
سبزمان فرمودین مستانه جان
این سارا کیه دقیقاً؟
چرا هر جایی که میرم سارا هم هست
من اگه بیام و کامنتم نباشد زبانم لال من می مانم تو، تو می مانی من
سارا کیه؟!!
چی بگم من الان دقیقا..!!!؟
خب هرجایی نرو!
یه جا بگیر بشین دیگه
آخـــــــــــــه تو به اونا میگی کامنت؟؟؟؟؟!!
زبانم لال تائید میکنمااااا...
سلام کاوه جان احوالت خوبه ؟؟
قالب جدیدت مبارکـــــــ باشــه ...
سلام آقا ماهان گل خودمون
ممنونم
تو خوبی؟؟؟
مرسی
احساس میکنم برای این پست کامنت گذاشتم
سلام کاوه ی مهربان
کاش تاریخ سرایش این شعر رو میزاشتی؟
پس از تو آفتاب از کوچه های ذهن من کوچید
زمستان در زمستان شد شبی که با خزان رفتی
از این بیت واقعا لذت بردم
ممنونم کاوه جان
سلام و درود بر رسول عزیز
کامنت که نه!
مطمئن باش..
تاریخ رو هم الان دم دستم نیست
اما بگردم برات بیداش میکنم
اما برمیگرده به خیلی وقت پیش...
آره
بیت محشریه.. با کوچ آفتاب چشمه امید و نور و هرچه دلگرمیست انگار از روزهای شاعر رخت بر بسته و خزان ستمگر خاطر پر از خاطراتش را چله نشین چهل زمستان کرده...
مانا باشی رسول جان
ممنون از حسن توجهت
ماچون دو دریچه ،رو به روی هم
آگاه زهر بگومگوی هم
هر روز سلام وپرسش وخنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت ،اما... آه
بیش از شب وروز تیرو دی کوتاه
اکنون دل من شکسته وخسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسونن ،نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر،که هرچه کرد،او کرد
نفرین به سفر........
اشتباه میکنند بعضیها
که اشتباه نمیکنند!
باید راه افتاد،
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند
بعضی هم به دریا نمیرسند.
رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد
"سید علی صالحی"
ممنونم از حضورتان
اما نام و نشانی... ؟!!
واسه چی اونوقت
؟!!!!
دوست داشتم میتوانستم بگویم
آنچه را که قلب مرا بارها شکست...
دوست داشتم می توانستم بنویسم:
آنچه که وجودم را آتش میزد...
آه!
حرف های نگفته ی من
همچنان درپس چارچوب تنگ گلویم
باز ماند...
وجادوی ناباور این سکوت،
مرا
با تمام دلتنگی هایم
در خود
فرو برد
باز...
چرا خاموشی
میگویم زغال چرا خاموشی!
گل سرخ هائی در دهانت پنهان است
چرا سخنی نمی گوئی
مگر که بسوزانندت..
از شمس لنگرودی
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو
از این همه ، تنهایی است.....
شیرین و سرد و خوشمزه
کمی از ملال غروب جمعه میکاهد
بستنی...
شب به تن دارم و بر تیره گی ام ماهی نیست
دلم از دیده ی خاکستری ام راضی نیست
رنگ می کارم و در چشم ترم می ریزم
بوم نقاشی دنیای مرا طرحی نیست
قلم خشک مرا گوش دلی کافی بود
بهر دل دادنتان ساده گی ام کافی نیست
چنگ احساس مرا دست نوازش زد و رفت
ولی این دل به خدا مثل خدا شاکی نیست
با خودم گفتم در خویش شکستم گویا
روزگاری که در آنیم چر ا پاکی نیست؟
من به این جسم وبه این خاک نمی بندم دل
مگر این تحفه ی نا چیز خدا فانی نست؟
آن" نویدی" که دلش خانه ی مطرب ها بود
غصه دار است که چرا روی زمین شادی نیست
قالب نو مبارک
تصــور کن بهاری را که از دست تــو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت
شبی در پیـــچ زلف مــوج در موجت تماشا کن
نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت
مزن تیـــر خطا آرام بنشین و مگیـر از خـــود
تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت
همیشه رود بـــا خود میوه غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت
به مرگـــی آسمانــی فکر کن محکم قدم بردار
به حلق آویز داری را که از دست تو خواهد رفت
فاضل نظری
ممنونم از حضور انرژی دهنده تون
اتفاقا تمام کامنتاتون رو دوس داشتم..انتخاباتون قشنگ بودن
اگه اشکالی نداره لینک شدید
لطف دارین
شمام لینکین با اجازه
سلام کاوه جان
با تصاویر دلیر مردان کلهر ایوان.
آپم.
موفق باشید.
التماس دعا[گل][گل]
سلام جناب نجفی
ممنونم از اطلاع رسانیتون
حتما خدمت میرسم
مال خوم
آره درستش کنی بهتره
مرسی
سلام کاوی !
خوبی عزیز ؟
سپاس بخاطر مدیریت خوبت در وبلاگ مهرداد و انتخاب زیبای شعرها
غزلی فاخر رو انتخاب کرده ای غزلی که فرم در آن به خوبی رعایت شده و هرگز نتوان جای دو بیت را در آن عوض کرد! میگویی نه ! عرض میکنم خدمتت:
- غزل با شب رفتن آغاز می شود تا در بیت آخر عاشق زبان بسته را در جاده ای بی انتها و بی رد و نشانی از یار آواره ی کوه و بیابان کند
هماره از شب بعنوان وعده گاه دلگیری و نومیدی یاد کرده اند
اگر این موقعیت زمانی با رفتنِ یار همراه شود تلخ تر و تیره تر میشود همنوازی گریه های درون و برون خانه ، این شب ظلمانی را هراس انگیز تر میکند
اندوهِ مضاعف اینجاست که می بایست این جام شوکران را که تقدیر پیش رویش نهاده لاجرعه سرکشد !
واج آرایی - تکرار حروف "ش" و "س " -
چه موسیقی زیبایی به آن بخشیده !
جالب اینکه در بیت دوم: گرما را هم از این اتاق می گیرند تا در یک شب سرد ، درون اتاق نیز مأوا و پناهگاه خوبی به نظر نرسد !
بیهوده است اگر تصور کنین پایان این شب سیاه و بارانی، امیدواری است ! چرا که آن آفتاب مشعشع کوچ کرده و آفتاب ناتوان یک روز زمستانی دردی دوا نمیکند و با این زمستان شب گذشته ، زمستان جسورتر و وحشی تر از روزهای پیشین می تازد و شلاق برودتش را بر تن عریان و رنجور عاشق یک لا قبا فرود می آورد !
واین بار تکرار "ز " سوز سرما را دو چندان می کند :
پس از تو آفتاب از کوچه های ذهن من کوچید
زمستان در زمستان شد شبی که با خزان رفتی !
انعکاس زمستان در زمستان مو بر تن آدم سیخ می کند
در بیت چهارم دوباره رویکرد به سمت یار است و یادآوری شانه هایی که صبورانه برای گریه کردن ، دوست داشتنی بودند !
اما در بیت پنجم به خود می آید که
آه! براستی او رفته است ! شِکوِه از این رفتن، در بیان ناتوانیِ طاقت آوردنِ این فراق
در بیت ششم شبی دیگر از راه می رسد و بدون چلچراغ چشم های آن سفر کرده بسی تاریکتر می نماید !
و در انتهای غزل زنجیری از " بی " ها ردیف می شوند :
خودش بی طاقت !
رفتن دوست بی دلیل !
چاده بی ردّی از او !
و سفری بی نشانِ بی نشان !
غزل های عمویت مانا و جاودان !
خانه ام وقتی که میایی تمامش مال تو
هر چـه دارم غیر تنهایی تمامش مال تو
صد دو بیتی .صد غــزل ..و حتی یک بغل
شعر های خوب نیمایی تمامش مال تو
سلام و سپاس که این شعر را هم تنها نگذاشتی
چشم به راهت بودیم...
همه آنچه گفتنی بود را از قلم آشنایتان شنیدیم و به حق که نقد و تفسیری درخور این شعر بود.. دست گلتان مریزاد..
البته در شعر های مهرداد محمدی نه به عنوان بدعت اما برخلاف اکثریت، همیشه تغزل و احساس همراه با نوعی رئالیسم در پس زمینه نمایش داده شده و رهایی ذهن و خیال شاعر هرگز او را به سوی توهم سوق نداده است. به همین دلیل است که حتی در پایان این غزل درست مانند آغازش، این شعر هنوز جولانگاه شب تاریک و بی روزن و بی چلچراغ است و در تکمیل فرمایشات حضرتعالی باید عرض کنم که این فضای سرد و زمستانی نتوانسته امید را از شاعر بگیرد.. که در بیت آخر شاهد تقلای یافتن رّد و نشان و...
کدامین جاده آیا ردّی از راه تو خواهد داد
که این سان ناگهان و بی دلیل و بی نشان رفتی ؟
قربان تو و همه این مهربانیت
مانا باشی
سلام
وب قشنگی دارید
دمتون گرم
سلام
ممنونم
سایتتون چیه؟
بنگاه معاملات ملکیه!!
چرا انگلیسی اونوخت؟؟!
بهر حال براتون ارزوی موفقیت میکنم
بازارتون پر رونق باشه انشالله...
آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای ندارد
هیچ نشانه خاصی!
فقط با هر صدایی برمیگردد . . .
سلام...
زیبا بود...
وقت کوچ پرنده هاست
چشمهایم آویزان
قفسم آزاد است...
اون که میخواست منو بفهمه نتونست
اون که میتونست بفهمه نخواست
این شد که تنهایى تمام قد منو بلعید
پنجره ها بی نرده
درها بدون قفل
نیست چیزی که نابسامان نشان دهد ذهنم را...
سلام جناب کاوه
خوب هستین؟
شرمنده نظر نذاشتم نت ندارم
ممنون که سر میزنین
سلام زهرای نازنین
ممنونم، شما خوبین؟؟
دشمنتون شرمنده
خوش اومدین
دقت کردین تو این اخبارا مردا آدم نیستن ؟
مثلا میگه در انفجار اخیر 10 نفر کشته شدن که2 نفر زن و 3 نفر کودک بودن
انگار مردا کلا واسه مُردن آفریده شدن
تبریز برف اومده بجا اینکه شهرداری نمک بپاشه تو خیابونا که یخ نبنده،
بیمه این کارو میکنه که تصادف کم بشه!!
سلام
با عرض ادب
یه چی گذاشتم بیاین سر بزنین
نظر بدین
مرسی
اومدم
مرسی از دعوتتون...
کاوه ی عزیز اینو بخونه درجا سکته میزنه مگه نه
کی؟؟
چی؟؟
بابا من دوزاریم دیر میفته
الان نمیدونم راجع ب چی حرف میزنی!
من چی گفتم مگه…؟!!!
میگم که اگه پسره بفهمه نظرای مردم ایران اینطوریه
خودشو میکشه دوست عزیز
آفرین به همه دوستان که اینقد صادقانه حرف دلشونو زدن..
خودشو نکشه
بجای خودش وسایل آرایشش رو معدوم کنه!
بسیار زیبا بود
موفق باشید
اپ هستم
ممنونم
باشه دریا جان
ب روزم دعوتید[گل]
حتما
مرسی
من یه جا نشستم ولی دوستان هی دعوت میکنن
به این چیزایی که ما برای شما میفرستیم چی میگین؟ مگه کامنت نیس؟
صد رحمت به هزلیات عبید زاکانی..!!
از خدا پرسیدم:
اگر در سرنوشت ما
همه چیز راازقبل نوشته ای
دعاکردن چه سودی دارد؟
خداوند خندید و گفت:
شاید در سرنوشتت
نوشته باشم :
هر چه دعا کرد.
وب زیبایی اری خاستی بلینکی خبر بده
ناودانها شر شر باران بی صبری است
آسمان بی حوصله، حجم هوا ابری است
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبری است
پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری است
و سرانگشتی به روی شیشه های مات
بار دیگر می نویسد: "خانه ام ابری است"
قیصر امین پور
نمى دانم چه کار باید کنم ؟
آیا باید از سرنوشتى که تو را
در پیش پایم قرار داد قدردانى کنم ؟
همان سرنوشتى که باعث شد
در چشمهایت آب شوم
همان چشمهایى که مرا در دریائى بی قرار غرق
و سیماى تو را بر چهره ام حک کرد
آن گونه که همه تورا در چشمهایم پیدا می کنند!
وحروف نام تو را در قلبم جای داد
و عشق تو را در خونم جارى کرد.
آآآه عشق من !
تو را به خدا به من بگو
آیا بعد از این همه عشق
عاقلانه است که فراموشت کنم ؟
نزار قبانی
حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی
وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی
تا چند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟
غلامرضا طریقی
سلام مطالب وبتون عالین زیبا نوشتین
سلام و سپاس
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستارهباران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی به روزگاری مهری نشسته گفت
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی زحد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
این نغمه محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
گاهی"سکوت"علامت رضایت نیست
شاید کسی دارد
خفه می شود
پشت سنگینی یک درد
باران مرا خیس میکند
توفان میترساند
و پاییز افسرده میسازد
تو اما
چیزی از من باقی نمیگذاری!
دلم گرم خداوندی است که با دستان من گندم برای یا کریم خانه می ریزد ،چه بخشنده خدای عاشقی دارم که می خواند مرا با آنکه می داند گنهکارم،دلم گرم است می دانم بدون لطف او تنهای تنهایم. ای دوست برایت من خدا را آرزو دارم
اینجا سیبری نیست!
و جنگ جهانی اول
خیلی وقت پیش تمام شدهاست
اما دستهای او
برای گرم کردن لشکری کافیست..
مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه
باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه.
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده...
(( نیما یوشیج ))
نسیم دست پاک ومهربان تو
عطر خوب خوبیهاست و
لبحند موزوتت
قاصدی که می رسد از
شهر قلب مهربان بی نظیر تو
نــــــــــــــــه مــــــــــــــژده ای
نــــــــــــــه مســــــــیحا نفســــــی
و نــــــــه آمــــــــدنی
ایــــن شــــــــــــد کــــه بــــه فــــــــال بی اعتــــــــــــقادم
واین خورشیدنیمه کاره پشت کوه...!!!
جان منست...!!!.که بالا می اید...!!!
تلخ میگذرد...!!!
سلام مرسی که به وبم اومده بودین وبا نظراتتون خوشحالم کردین
سلام
خواهش میکنم
وب قشنگی دارین
فقط اولش نفهمیدم پست اول ثابته! خواستم بگم آپ کنین!
سلام آقا کاوه شعراشونو بدین به آقای محمدی براشون بفرسته یا بصورت کامنت برای آقای محمدی و خانی بزارین
سلام
کدوم خانی؟!!!
آخه دست نویسن و پیچیده توی یه دستمال..
سلام
با عرض ادب و احترام
با یه پست جدید
منتظر حضور گرمتون هستیم
سلام
ممنون از دعوتتون
چشم، حتما...
سلام زیباست.
سلام
ممنونم مهدیه جان
مرسی از شعر زیباتون
سپاس از حضور همواره ات...
سلام من شعرای خودمو واسه استاد محمدی کامنت گذاشتم بعد خودش پرینتشون گرفته واسه جشنواره اکثر بچه هام همینطور فرستادن
او رفیقده رخی له ت چوگ بیوشه پی وخدا ایمه مردمان خاصیگیم
امجا سو ا ندرایگ ایوشیگ ایوانییل شعریلم دزیون و جایزمیش بردن
مرسی
خودم مجبور شدم بیارم
اما وقتی رسیدم یه کپی دست آقای خانی بود
یه میل واسه آقای محمدی رسیده بود
برای بچه های اونجام فکس زده بودن..!!!!
باز خدا رو شکر خودشون نیومده بودن
سپاس از حضورتون وشعر زیبایی که گذاشته بودین. در ضمن لینکتون کردم
لطف کردین
"من و تنهایی" با افتخار به این وبلاگ پیوند شد
چه آهنگ قشنگی داره وبتون
ناقابله دوست دارین
کدشو براتون کامنت بذارم...
تن خاک حقیر بود و جانش دادی
تا زمزمهی مرگ امانش دادی
پیوسته تو را سپاس میگوید دل
در حوصلهی عشق مکانش دادی
سلمان هراتی
دور می شوی
دور می شوی
دور می شوی
و من دنیا را از پنجره ی غبارگرفته ی هواپیما می بینم
این غزل رو آقای محمدی در شب شعر مشترک
شاعران شیراز و استان مرکزی با اون صدای
عاشق کشش خوند!
یاد آقاسی مرحوم هم بخیر که به دعوت آقا مهرداد اومده بود.
سال ۱۳۸۲ تالار بزرگ آدینه
سپاس از حضورتون
این کامنت رو برای عمو علی خوندم و هنوز یادشون بود اون مراسم و جزئیاتش رو...!!
روحشون شاد و یادشون گرامی
بهترین درسها را در زمان سختی آموختم
ودانستم صبور بودن یک ایمان است....
و خویشتن داری یک نوع عبادت......
فهمیدم ناکامی به معنی تأخیر است
نه شکست…….
و خندیدن یک نیایش است……….
ساقیا جامی بده چون عید قربان آمده
شادی شور وشعف از سوی رحمان آمده
حاجیان لبیک گو اندر طواف دوست
قسمت ما کن خدایا دیده گریان آمده
عید سعید قربان بر شما دوست خوبم
مبارک باد
بگذر از فرزند وجان و مال خویش
_تا خلیل الله دورانت کنند _
سر پنجه بر کف ، برو در کوی دوست _
تا چواسماعیل قربانت کنند .
عید سعید قربان حلول فیض سبحان و پیشاپیش عید غدیر مبارک باد .
بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد . . .
(( عید قربان بر شما مبارکـــــ)) .
¸.•°``°•.¸ألله¸.•°``°•.¸
* لاإله إلا هوألحی *
°•.¸¸.•°`ألقیوم`°•.¸¸.•°
عید سعید قربان مبارک
امیدوارم غمهایت قربانی شادیهایت شود.
ممنونم آهنگش زیباست ولی من دوس ندارم تو وبم اهنگ بذارم.بازم ازتون ممنونم
مرسی ماندانا جان
خب بالاخره اونم یه نظره
ممنونم از حضورتون
این روزها چه روزهای با عظمتی است...
موسی به طور میرود...
فاطمه به خانه علی...
ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه...
محمد با علی به غدیر...
حسین با تمام هستیش به کربلا..
عیدتون پرازشادی
عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت
گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت
مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر
این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت . . .
عیدتون مبارک
ای کاوه بی سواد، ای ای ای
نمی دونم کدوم دانشگاه بهت مدرک داده که یه کلمه به اون سادگی رو اشتباه نوشتی
ازت ناامید شدم بدجور
تو کامنتت "به الهه باران تو تاریخ 21مهر ماه" طوفان رو با ت نوشتی فقط خوشحالیم اینه که تشدید نزاشتی البته اگه کلید تشدید هم در دسترس بود حتما دریغ نمی کردی
حالا ببین چه جوری اتفاق افتاد که دنبال جواب کامنت خودم میگشتم که یهوویی رو کلمه توفان شمان مکث کرد
همش خواست خدا بود
گرفتی ما رو
خواستم سانسور کنم این کامنتو باز.. اما...
خب خودت میای میگی بذارمشون
خب البته توفان با "ط" صابون معنیش چیز دیگه ایه لابد..!!
دستها رابرده ام بالا
خدایم را صدا کردم
نمی دانم چه میخواهی
ولی امروز برای تو
برای رفع غم هایت
برای ارزوهایت
به درگاهش دعا کردم
عیدقربان مبارکت باد
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟
نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟
برای طوف کویت جامه احرام بر بستم
گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟
عیدتون مبارک
آیــــــــنــــه …!
بــــــا تــــوام…
مـــحــض رضـــــای خــــــــدا
بــــرای یـــکبار هم کــه شده
بــه جــای چـشمـــــــــهایـــم دلـــــــــــــم را نــشــان بده
تـــا بـــدانند…
دیــــوار دلــــــــــــم آنـــقدرهــا هــم که فکــر مـیکنند
کـــــــــوتاه نـیـست…
تو، گلولهی مشقی
من، محکوم به مرگ.
فرقی نمیکند شلیک شوی یا نه!
عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند میهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هرکس میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
عید روزه رفت و عید قربان میرسد نوروز هم
روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم
باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم
دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا به کِی خواهی که مجنون بیابانت شوم ؟
بندگی کن تاکه سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف ، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل ، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تا خلیل الله دورانت کنند
عیدتون مبارک
عیدقربان، جشن رهایی ازاسارت نفس وشکوفایی ایمان ویقین ،عیدسرسپردگی وبندگی عیدنزدیک شدن دلها به قرب الهی مبارک ....
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم
مبارک باد عید قربان، نماد بزرگترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس...
حالا مو که کردی بلد نیسیم چه کنیم؟
نگران نباش
اهالی اینجا جوری کردی مینویسن که خودم منم حالیم نیست!!
پس کامنت من کو؟
ببخشید سلام
کامنت من نیست که نیست
خدا نکنه یه کامنت اینجا گم بشه!!!
صد نفر میان و سراغشو میگیرن..
عمو مهردادم زنگ زده میگه یه کامنت نیستش کجاس؟!
گفتم کدوم؟؟؟
میگن: افسانه از همدان..!!
همشهری جهانگردمون به همدان رسید اما کامنت من به شما نرسید
رسیدن
خودم دیر رسیدم
سلام
با تصاویر زمستان برفی ایوان درسال 91 .
آپم[گل][گل]
سلام
مرسی خدمت میرسم
تنهایی چیزهای زیادی به آدم می آموزد
اما تو بمان
بگذار من احمق بمانم !
ناظم حکمت
دست روی دست می گذاریم
هیچ جای دنیا
آب از آب تکان نمی خورد
الا
در دل من!
آنچه هستی هدیه خداوند است به تو . . .
و آنچه می شوی هدیه توست به خداوند . . .
پس
" بــــــی نـــــظـــیـــــر بـــــــاش "
می آیی
ودرمن طلوع میکنی
شبیه صبح دربارش باران
می آیی
تا دوباره از چشمهایت شروع شوم
سلام آپم و منتظر حضور سبزتون
سلام شبنم جان
چشم.. حتما
ب روزم دعوتید[گل]
من هیچ اثر ادبی ندارم واسه مسابقه. میشه آیا اون روز بعنوان تماشا چی بیایم؟؟؟
ب قول ..... ما شاعر نیستیم اما شاعران را دوست می داریم
سلام
مرسی از دعوتتون
خب زیادم بی شباهت به من نیستین!!!
منم زنبور بی عسلم
مرسی از شعری که گذاشتین
نا قابل بود ماندانا جان
ســــــــــختـــــــــ است وقتی از شـــــــــدت بـــــــــــغــــــض گــــــــــــلو درد بگیـــــــــــــری
و هــــــــــمــــــــه بگوینـــــــــد :
.
.
.
لــــــــبــــــاس گــــــــرمـــــــــــ بپـــــــــوشـــ ـــ ـــ ـــ !!
دلتنگی سهم ماست . . . !
از خاطراتی که یه روز ، خاطره نبودن ، زندگی بودن . . . !
سلام
قالب نو مبارک
ممنون از حضور و کامنتای زیباتون
سلام الهه عزیز
مرسی
ســـردبـــودنـــــم"
را بگــــذار به حـسـاب…
"گــرم بــودنــت" با دیــگــران …
تموم کوچه ها تاریکن اینجا
تموم آرزوها دست بادن
من از این آدمک ها ناامیدم
که چشمای منو به گریه دادن
از سری نامه هایی که میدانم به دستت نمیرسد
باغم در انتظار آمدنت هستم
همدرد باش ولی مهربان وهمیشگی
شما دعوتید به "تو گویاتری"
درود بی کران تو را شاعر
حتما
بیا کلمه شویم:
همداستان زنی در "یک شاخه رز برای آشتی"
دعوتید به "بی بهانه با تو"
سلام مریم جان
مرسی از لطفتون
چشم، خدمت میرسم
خدایا حواست هست...؟؟
صدای هق هق گریه هام
از همون گلویی میاد که
که تو از رگش به من نزدیک تری....!!!
امـشـبــــــــــ...
آغـــــــوشـتـــــ را...
بـــاز بگـــــذار !...
یــــــک نــــــــفر...
بــــــه هــــــوای ِ تـــــو...
روزشـــ را...
شـــبـــ مـــــیـ کـــند ...!
نیستی . . .
و خـاطرات ضعـیـف گیـر آوردهـانـد !
پاییز مهربان !
آوازهای رنگی خود را ز سر بخوان !
با برگهای قهوه ای و سرخ و زرد خویش
نقش هزار پرده ای از یادها بکش .....
لختی درنگ کن!
از سطر سطر دفتر یادم عبور کن!
با من کتاب خاطره ها را مرور کن!
تو یادگار عمر به تاراج رفته ای
در روزهای خاطره انگیزت
پیچیده عطر کودکی و نو جوانی ام
من دکمه های لباسم را
با دستهای مهر تو می بندم
در کوچه های خاطره انگیزت
دنبال عمر گمشده می گردم
گلدان شمعدانی و یاسم را
با قطره های مهر تو
آب می دهم
با من بمان!
با من بخوان !
کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود تا هر وقت از سرِ دلتنگی به رویش دست میکشیدم تو از درونش با آرزوی من بیرون می آمدی !
سلام جناب آقای محمدی عزیز
باز کسب اجازه از محضر حضرتعالی و خانواده های محترم محمدی من این پست بزرگان ایل کلهر ایوان را گذاشتم اگر کم کسری داره حتماٌ کمک کنیدو
چون واقعاٌ این عزیزان مایه فخر مامردم ایوان هستند خصوصاٌ نسل کنونی و همیشه از این بزرگان بایستی به نیکی یاد شود.
حتماً نظر شما برایم مهم است.
ممنونم از لطف شما
درود بر جناب نجفی عزیز و اصیل
خیلی خوشحالم که اینهمه وقت و انرژی برای جمع آوری و ارائه فرهنگ غنی و معرفی بزرگان این دیار میگذارید
خدمت رسیدم و خواندم
دست گلت درد نکنه
سلام مهرداد جان ! دمت گرم وسرت خوش باد! که لبریز شعوری . کم از رفت بگو می ترسمت. وبلاگم را کمی سرو سامان دادم قدم رنجه نما براین ده متروکه ی ما
سلام
وبلاگت باز نمیشه چرا؟؟!!
فک کنم مشکل از بلاگفاس!!
سلام
کم کامنت هامو می خوام
وای ببخشید کامنتهام اینحاست
این چه طرز کامنت گذاشتنه!
والا
با صد تا نذر و نیت پیداش کردم لامصب
ღ♥ღنازد به خودش خدا که حیدر داردღ♥ღ
ღ♥ღدریای فضائـــــــــــــلی مطهر داردღ♥ღ
ღ♥ღهمتای عــــــــــــلی نخواهد آمد والله ღ♥ღ
ღ♥ღصد بار اگر کعــــــــــــــــــــــبه ترک برداردღ♥ღ
ღ♥ღ "عیـــــــــــد غدیر برشمامبـــــــارک باد"
مرسی
عید شمام مبارک افسانه جان
بی آن که بوی تو مستم کند
تا ده می شمارم
انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب می خورند
و ترانه ای متولد می شود
که زاده ی دست های توست
شاعرم
به از تو سرودن معتادم ..
" شمس لنگرودی "
نمی خواستم نبودنت
از شمارش انگشتانم بیشتر شود
اما این روزها
کاری از دستانم بر نمی آید…!
سلام کاوه جان
احوال شما خوبین.
میگم این جشنواره منال و ملوچگ هشتم و نهم آبان چه ساعتی هست چون احتمال دارد بیام ایوان حتماً یه سری میزنم.
چه جوریه باید از قبل هماهنگ کنیم یا برای عموم آزاده.
سلام جناب نجفی ارجمند
ممنونم، شما خوبین آقا؟؟
ساعتش رو نمیدونم اما فک کنم خودم از "قیوله کلشیر" اونجا باشم
تشریف بیارین حتما...
سلام
پاییز است ...
به روزشدم
همراهم باشید در "تنهایی پرهیاهو"
قلب ما را
قصد قربت کرده اند
قاصدک هایی که می آیند
سلام
چشم خدمت میرسم رسول جان