شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته
شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته

دختر دارو فروش - گرگ و میش

١-
تنها تو میدانی دختر؛

که چرا من
             از طرفداران پر و پا قرص سردردم؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

٢-
خیابان
پر از "گرگ" شده

نگفتم بیرون نیا
                  با آن چشم های میشی؟!

پ.ن:

ادامه مطلب پاسخ به کامنت دوستی است که از متن اصلی جدا نوشته ام

سلام

دوست گرانقدر و دلسوزی با اسم مستعار آموس برایم کامنتی گذاشته بودند که حس میکنم از سر مهر و محبت صمیمانه اش به عمو مهرداد و تعصبش بر قلم و هنر ایشان خواسته اند درد دلی یا بهتر بگویم دغدغه ای که خدشه خاطرشان بوده را یادآور شوند! اما بنا به اینکه کامنت را در پستی که به پیشتر ها و سالهای پیش مربوط میشود گذاشته اند بر آن شدم نظر ایشان و پاسخ خودم رو اینجا بگذارم که نه از سر توجیه و یا رفع تکلیف و یا خدایی نکرده توهین به ایشان، بلکه برای اطمینان از اینکه بتوانند سوزنی را که در این انبار کاه انداختن پیدا کنند و شاید کسی یا کسان دیگری از دوستان نازنین و همیشگی این وبلاگ هم، چنین به خاطرشان خطور کرده باشد! 

(سلام آقای کاوه خان عزیز.

قربون شکلت برم شما  مدیر وبلاگه یه آدم بزرگ به اسم مهرداد محمدی هستی.

این چه وضعه مدیریت وبلاگه؟؟؟

به نظر من شما باید بری یه فروشگاه لوازم لوکس زنونه رو مدیریت کنی نه وبلاگ مهرداد رو.

در ضمن بازی کردن با اسم مهرداد کار قشنگی نیست و به نظر من تو داری این کارو میکنی.

برو یه مغازه کرایه کن و لباس و لوازم آرایش زنانه بفروش و بذار یه آدم بزرگ وبلاگ رو اداره کنه.

با تقدیم احترامات به مهرداد عزیز.)

عمو مهرداد همیشه تاکید داشتند و دارند که فضاهای هنری و شعر را نباید به گونه ای انحصاری در آورد و خود و شعر را که حرفی است از روی احساس، در بند قوانین خشک قرار داد چرا که رسالت هنر آزادی و رهایی از این زنجیرهای خودساخته است و خواننده از هر طیف و نوع و تبار و عقیده و سن و… و هر گروهی که باشد، اگر شعر، شعر باشد با آن همراه میشود! اصلا رسالت این وبلاگ همین است. و باید عرض کنم تک تک دوستان خوبی که بواسطه این وبلاگ و شعرهای عمو مهرداد نصیب ایشان و من حتی! شده اند هیچگاه با دعوت اینجا نیامده اند و همگی اینجا را متعلق به خودشان دانسته اند، همان گونه که هست…

آموس عزیز بی شک به دقت پستها و نظرات گذشته این وبلاگ را مطالعه نفرموده اید که اینچنین قضاوت میکنید در حالی که استاد محمدی دورا دور با همه این عزیزان آشنایی دارند و همه این نظرات را مشاهده کرده اند و حتی ایشان هم به وبلاگهای آنها سر زده اند. همه کسانی که مهرداد را خوب می شناسند واقفند که محال است این موجود نازنین کسی را رد کند و یا تمایلی به شنیدن حرف و یا کامنتش در این وبلاگ نداشته باشد!!

راجع به پیشنهاد فروشگاهی که دو بار بر دایر کردن آن تاکید فرمودین هم باید عرض کنم، قبلا صورت پذیرفته و اتفاقا فروشگاهی به شرح مذکور دارم و هیچ ربطی بین این وبلاگ و آنجا نمی بینم!!!

چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد

این گلستــانها که پنهان زیر خارستان ماست

نظرات 52 + ارسال نظر
fatemeh جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 http://www.fatemehriki.blogfa.com

موفق باشی


مرسی

Lهام جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 16:35 http://chandlahzebia2.mihanblog.com

من زنم و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های مرد،

دردآور است که من آزاد نباشم تا او به گناه نیفتد،

فرم بدنم بیشتر از افکارم به چشمهایش می آیند
تأسف بار است که باید لباسهایم را به میزان ایمان او تنظیم کنم


سیمین دانشور

من زنم ...
با دست هایی که دیگر دل خوش به النگو هایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد

Lهام جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 16:40 http://chandlahzebia2.mihanblog.com

عالی بود این شعـــــــــر ...

واقعاً که خیابانها پر از گرگ شده ...


simin جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:13 http://www.enjoyroom.blogfa.com

چه وبلاگ جالبی دارین

موفق باشین به منم سربزنید

باشه حتما میام

علی محمد محمدی شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:17 http://ermes-3.blogsky.com/

دوشعر کوتاه با دنیایی از معانی نهفته از مهرداد !
شاید الان می دانم چرا مهرداد که خوش ندارند اسم گذاشتن رو شعرها رو ! اما اصرار دارند به اسم دختر دارو فروش برای این طرح !

رمز و رازش در قرص نهفته است که شاعر هم با زیرکی خود را دوستدار سردرد که در واقع همان درد سرِ عشق است معرفی میکند هم بنوعی قرص و مسکنش را از آن معشوقه ی درمان فروش جستجو می نماید !

ایهام معنوی دیگرش بر میگردد به اینکه عاشق بایستی خواهان سردرد باشد شاید به بهانه قرصش معشوق را رویت کند !

کار دوم هم نباید توضیحش داد بایستی هی بخوانی و هی لذت ببری ! از گرگ و میش چشمان دوست !

سلام
سپاس از مهرداد بخاطر شعر قشنگ و کاوه بخاطر مدیریت و حسن انتخابش

لطف ها میکنی ای خاک درت تاج سرم…



سلام عمو علی..
چیزی که من هیچوقت فکر نمیکردم نباید انجام بدم!! یعنی اسم گذاشتن روی شعرهای شاعری که حتی کتابش از اسم و عنوان و فهرست و خلاصه هرچی از این دست مبراست... و من تنها دلیلی که برای این کارم به ایشون توضیح دادم این بود که در وبلاگ برای شناسایی هر پست نیاز به اقلا یک لیبل داریم که من از عنوان پست استفاده کردم..

اما این شعر عنوان دارد
یعنی مهرداد واقعا عنوان دار نوشتند...

رسول رضایی شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 17:41

سلام آقا کاوه
من همیشه از کار های مهرداد عزیز لذت میبرم اینبار هم شعر های مهرداد مثل همیشه حالم را خوب کرد
مرسی از تو عزیز دل

سلام رسول جان
لطف شماست
فروردین که عمو مهرداد ایوان بودن فک کنم تو یکی از جلسات سه شنبه شما شرکت داشتند و چقدر مشتاقند به تازه کردن این دیدار…

قربانت

آموس شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:09

کاوه ی نیکقدم عزیز.
ضمن عرض تبریک به مناسبت راه اندازی مغازه ی جدیدت ، دلیل کامنت من نه تعصب به مهرداد بود نه از سر مهر و محبت بلکه فقط از روی انتقاد از شیوه ی ضعیف و قابل تذکره مدیریت وبلاگه.
البته تمام پستها و نظرات گذشته و حال این وبلاگو موبه مو خونده و جات خالی کلی هم حرص خوردم.
دوست عزیز کسی مخالف آزادی و رهایی شعر نیست اما بحث استفاده یا بهتر بگم سوءاستفاده از هنر کسی برای رسیدن به نتیجه ی دلخواهه ، اینه که آدمو آزار میده.
ناگفته نمونه آشنایی دورادور و یا مشاهده ی هرزگاهه استاد علی محمد محمدی دلیلی بر مدیریت خوبه شما نمیتونه باشه چراکه امکان داره ایشان رعایت رابطه ی نزدیک فامیلی را کرده باشند.
نکته ی دیگر منظور من بی ادبی به شخص خاصی نیست بلکه مستقیما از شما انتقاد دارم.
در ضمن بد نیست نظر خود مهرداد رو هم در این مورد جویا شی.

سلام
صاحب هنری که در این کامنت ذکر خیرش بود نامه ای به بنده نوشتن و سعی میکنم به زودی اینجا بذارمش که این حرفها و رهنمود های حضرتعالی با اطاله کلامهای ظاهرا دور از محتوای بنده مواجه نشه...


قربانت و ممنون از اینکه حرف دلتو نوشتی
موفق باشی

آموس شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:13

کاوه جان بیزحمت ایمیلتو برام بذار.
ایمیل من:
alilvletal@gmail.com

Koris63@yahoo.com

شایسته شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:07 http://ressles.blogfa.com

کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه
بیشتر از همه تنهاست،
اون رو تنها نذارید. بهتون نیاز داره ولی
هیچ وقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره...!!

بین این همه که جــــــان آدم را به لـــب می رسانند
نام عزرائــــــیل
بد در رفتــــــه است …!

H.k شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:36 http://bescot.blogsky.com

یک شعری داشتیم که می گفت(بیابان را سراسر مه گرفته)
حال اینجا خیابان را سراسر گرگ گرفته!

بله
من این شعر رو تو آهنگ محسن نامجو شنیدم…

آنتی مهرداد یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 19:11

هر چند میدونم که این نظر رو تایید نمی کنی کاوه خان
فقط خواستم بگم که مهرداد یا همون عمو مهرداد شما اصلا آدم بزرگی نیس نمی دونم چرا انقد شلوغش کردین
بابا رهبر کشور داره سایتشو خودش اداره می کنه وانوقت مهرداد شما واقعا وقت نداره که سایتشو مدیریت کنه یا شاید هم بلد نیس
نه به عمو علی که به اسم مستعار صدتا وبلاگ داره و نه به مهرداد.در هر حال مهرداد اندازه هیچکدام از شاعران ایوان نه از لحاظ تحصیلات نه از لحاظ شغل و نه هیچ چیز دیگه ای بزرگ نیس نمیدونم چرا.............

سلام از ماست
خوش اومدین

از کجا میدونین که...؟!
خدا رو چه دیدین شاید تائید شد!


دوست گرامی
فکر نکنم هیچ جای این وبلاگ نوشته باشم که عمو مهرداد آدم بزرگیه و یا از تحصیلات و شغل و... در مقایسه با کسی نوشته باشم، اصلا ایشون حتی برای نوشته هاشون دنبال عنوان نیستند چه برسه به خودشان!

عزیز دلم
علاوه بر عمو مهرداد، حیف شاعران فرهیخته و دوست داشتنی اینجاست که شما معیار محک و سنجش همه آنها را تا این حد نازل و دون قرارداده اید... مگر میشود بر روی صاحبان آن حرفهای ساده و دلنشین که صمیمانه از ذهن سرشارشان چکیده قیمت گذاشت؟!

از همه اینها گذشته اگر شعر همه ارزش شاعر باشد چرا همیشه لطف شاعران بزرگوار این خطه شامل حال عمو مهرداد بوده و هست آنهم با این شعرهای بدون عنوان از شاعری که تحصیل و شغل و....!!!

و در آخر آنتی جان
جالب است بدانید که تاریکخانه وبلاگیه که عمو مهرداد خودشون اداره میکنن و فقط و فقط برای دل خودشون... علاوه بر همه اینها کجا نوشته که نوشتن وبلاگ ارجحیت محسوب میشه که شما نگران عمو مهرداد بودید!؟


نور گیتـــــی فروز چشمه هـور
زشت باشد به چشم موشک کور


باشد که روی سهراب را زمین نندازیم و چشمها را...
موفق باشی

الــــی...دختری که شع ـر شد.. دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 19:48 http://goodlady.blogsky.com

تازه از عطر نفس های تو فهمیدم چرا

کارشان رو به کسادی می رود عطّارها...

قشنگتر از این نمیشد

کلمات معجزه میکنند در کلام شعر :)

ممنون کاوه :)

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی/

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی


الـــــــی..
سلام
مثل اینکه سراغ این کامنتو گرفتی؟
لولو کامنت خور..!!



جاش امنه الــــــــــــــی... خانم

H.k دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:55 http://bescot.blogsky.com

بله ، نامجو خوانده این را وشعر از احمد شاملو است اگر اشتباه نکنم.

نمیدونستم از کیه
اما هم از شعرش
هم از تن صداش لذت برم

پس بی دلیل نبوده!

مهرداد سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:49

یا خدا

کاوه ی عزیزتر از جان سلام
بخاطر آنچه اسمش مدیریت وبلاگ است امّا دردسری بزرگ است و تازگی ها آماج تندروی منتقدان عزیزی هم قرار گرفته اید دلم برایت می سوزد - یعنی هم دلتنگم، هم دلسوزم و هم به تو در حد و اندازه های "استاد علی محمد محمدی" و "داریوش همتی" و دوستان دیگرم افتخار میکنم، خدا مراقبت باشد انشالله.

حرفهای آقای آموس از تبریز را خواندم -قصد جواب دادن ندارم چون حق چنین کاری با توست اما چون اسمی از بنده در میان بود میگویم، دغدغه ی این برادر عزیز را برخی دیگر هم در این چند ساله داشته و شخصاً ابراز کرده اند امّا برعکس آقا آموس، رعایت ادب و نزاکت را کرده اند، به عبارتی آنها در ابتدا فکر میکردند وبلاگ محل مراوده ی غیر شاعرانه عدّه ای جوان شیک پوش دور از دانش شعر و هنر و نقد و از این دست حرفها شده است. در حالی که تک تک این دوستان، صاحب اندیشه و رای و اعتبارند، خودشان کلی کیا و بیا دارند، عزیزند، به بلوغ فکری رسیده اند. وانگهی تو بگو اصلا از شعر و شاعری چیزی ندانند، خُب، مگر باقی حضراتی مثل آموس خان، از عالم بالا اندیشمند شده اند؟ همه ما آرام آرام از چند و چون سره و ناسره در شعر - آنهم در حّد ظرفمان - بقول نیما - باخبر شده ایم. بگذار جوانی که آمده بجای جملات صوفیانه و فیلسوفانه ی منبر نشینان، لطیفه ای نوشته، محروم و منکوب نشود، او هم عاشق می شود، مگر چه چیزی غیر از جاذبه شعر، او را کهرباوار، به چنین جماعتی متصل کرده؟
قرار گذاشتم کوتاه بنویسم، باز هم نشد. ولی بگذار جمله ای بیادگار برای تو و دوستانِ عزیزت بنویسم.
بزرگی میگوید:
"دوستی و عشق ورزی، خاصیت آدمی ست امّا آن که به زور، از تو میخواهد عاشقش باشی شیوه ی حاکمان را در پیش گرفته، امّا او که چیزی از تو نمیخواهد، دارد آرام آرام عاشقت می شود، و این یعنی یک عاشقانه آرام!"
خلاصه از تو و تک تکِ دوستان از جمله آموس خان و همه دشمنان -که نمیدانم دشمنان چیست- ممنونم و همه را دوست دارم، کار تو همان چیزی ست که باید باشد تو جای خودت ایستاده ای، درست مثل واژه ای از غزلهای حافظ عزیز که هیچ زلزله ای هم، نمیتواند تکانش دهد. پس بنویس، بخوان، بخند، عاشق باش، اشک بریز ولی نبینم روزی دلِ کسی را شکسته باشی، ولو او که دشنامت میدهد شاید سنگ صبوری پیدا نکرده که سراغ تو آمده است.
همه آنها که نام شان در این وبلاگ است عضو خانواده ی منند، حالا بگذار بگویند اجاقم کور است! مگر قلب ما پر جمعیت ترین شهر جهان نیست، پس از کدام تنهایی می ترسی

عزیزم - قربان همه شما
بخصوص فرنوش گُلم...


مهرداد محمدی 27/اردی.../92
تهران

دریا سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 13:31 http://www.daryayebarani62.blogfa.com

سلام
خیابان پراز گرگ .....
چشمهای میشی !!!
بسیار زیباست


و چه خوب که این بگو مگو ها باعث شد ما شاعر این شعر های بکر رو اینجا زیارت کنیم !!!!!!!!!!
دستتون درد نکنه آقای محمدی

سلام دریا جان
منور کردین اینجا رو...

حضورتــ
صدایــ بارانــ است
در اردیــ بهـــشتـــــــ!

مریم سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:42 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام
فعلاً توی این بلبشوی انتقاد و اعتراض سکوت کنم بهتره

انتقاد که بد نیست...
فقط این دوستان یه خورده خشن و... شدن!


از همه بابت این وضعیت عذرخواهی میکنم

افسانه چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:22 http://gtale.blogsky.com


پــرنــده ای نـفــریــن شــده ایـــم


کــه سـهـمــمـانـــــ از پـــــریـــدنــــ


تـنـهـا در بــازی کـــــلاغ پــــــر اسـتــــــ

افسانه چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:27 http://gtale.blogsky.com

سلام

پــرنــده ای نـفــریــن شــده ایـــم


کــه سـهـمــمـانـــــ از پـــــریـــدنــــ


تـنـهـا در بــازی کـــــلاغ پــــــر اسـتــــــ

درود بر افسانه عزیز
و سپاس

خودم پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:31

پس که این طور ایشون تو داروخونه کار میکنن؟
خیلی وقت میشه که دنیا رو گرگ و کفتار پر کرده
منم که یه دونه جوجه (ایکن پشت چشم نازک کردن و خود را در میان ابرا دیدن)


آخه من موندم محتویات این کامنت سوما رو چطور منتشر کنم..!
مهرداد هم چه کارهایی میخواد..!

الــــی...دختری که شع ـر شد.. پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:08 http://goodlady.blogsky.com

ببخشید؟

اینجا هم لولو کامنت خور داره؟

کامنت من دقیقن الان کجاست؟

آقا کامنتمون میترسه اگه جایی تنها ولش کرده باشید که!



عجب!
.
.
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست

دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا

دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را

قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست....


کدوم کامـــــنت؟؟!!


نترس الـــــــــــی... جان
تائید شده
دو کامنت بالاتر یا شاید کمی بیشتر!

صادق هلشی پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 20:39

سلام و مهر
سه شعر کوتاه مرا تازه کرد
منتظرتونم

سلام صادق جان
حتما خدمت میرسم عزیز

مریم پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:32 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

والا ما اینجا یه خصوصی گذاشته بودیم نرسیده؟؟؟

مگه کامنتهای شما دلیوریش میاد!!!!
جل الخالق...


اگه خصوصی بوده از کجا میدونین رسیده یانه؟!



تازه اصلا کامنتی نفرستادین که..

بلا پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:42 http://raze-gha3dak.blogsky.com

بگو بــارگاهــت کجاســت ،

تــا این دل

به شــوق ِ زیـــارت چشمـــانت ،

هـــفت اقلـــیم عشـــق را،

پای بـــرهنه

قـــدم بردارد ...

نمی درد
          عاشق می شود؛
               گرگِ باران دیده!

غزل بارانی پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:43

راست راست راه می روم

رخت ها را گربه شور می کنم

آویزان بند می شوم

و چشم های کودکانه ام را لالایی میخوانم

...
حسین پناهی


سلام دوست خوبم
مرسی سر زدی
شادی رو برات آرزومندم

سلام خانم حاتمی عزیز


                             ای پر از عاطفه در قحط محبت با من
                             کاش می شد بگشایی سر صحبت با من
 
                             هیچ کس نیست که تقسیم شود در اینجا
                             درد تنهایی و بی برگی و غربت با من


                             از خروشانی امواج نگاهت دیریست
                             باد نگشوده لبش را به حکایت با من

رسول رضایی جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:22 http://www.rasoul-rezaei.mihanblog.com

سلام و عرض ادب
به روزم با مطلبی در مورد روز پدر
دعوتید

سلام و سپاس از اینکه اطلاع دادین
چشم حتماً…

نوشین جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:56

نمیدونم چرا یه عده میخوان اینجا رو بهم بریزن

آقا کاوه فکر نمیکنین کامنت های بی اساس رو جواب ندین و تایید نکنین بهتره!

سلام نوشین جان...
شاید یه جورایی مهرداد هم حق داره که یا باید آزادی اینجا رو قبول نکنیم یا اگه این ادعا رو داریم خب هر نظری ارزشمنده...
اما...


ممنون از نظر پر مهرت

........ جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 18:55

به به چه خبره اینجا من دیر رسیدم

این فرنوش گلم کیه که مهرداد گفته؟



نقطه چین جان
چند تا از پست ها و نظراتشونو بخونی تقریبا شجره نامه خودمو توش نوشتم! (از بس پرسیدن!!)



سایه ات مستدام و نقطه ات فزون

خودم شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:22

کاوه جان روزتون مبارک باشه

مرسی سوما جان

آموس شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:59 http://amoos.roy.LXN.ir

سلام و درود.

قسم به خدا ...
به ابوالفضل ....
به تمامی مقدسات ...
که تو تنها معشوقه ی منی.
بی تو تاب ماندن ندارم.
تو یگانه ی منی ...
..............................
پسرک همزمان ایمیلش را به چهار دختر فرستاد.

(( مهرداد.م ))

avin شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:25 http://avinamour.blogfa.com

حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز

1. در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند و گاهی اوقات پدران هم.

2. در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

3. در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.

4. در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.

5. در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.

6. در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.

7. در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.

8. در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.

9. در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.

10. در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.

11. در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.

12. در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیارداشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است.

13. در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.

14. در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.

15. در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.

اینو قبلا در ایمیلهام داشتم!

ممنونم
خیلی قشنگه
این حرفهای ساده و عمیق منو یاد عمو مهرداد عزیز میندازه



مرسی

نوشین حاتمی شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:23

سلام با چند دوبیتی منتظرتون هستم[گل]

اومدم و لذت بردم

افسانه شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:31 http://gtale.blogsky.com

سلام

تنهایی ام تو را با خودم خواهد برد تا انتها
تا بی کران
باید ببینم چه کسی می تواند رد پای تو را بیابد
آیا کسی واقعا هست

که تو را آنگونه که هستی شناخته باشد
با من باش
من که اینگونه اسیر توام

عقربه ها نیامدنت را تکرار می کنند و

زمان مانند دردی بر تنم جاری می شود

عادت نکرده ام به نبودنت

و تو سخت به ثانیه هایم چسبیده ای !

گفتی از ناله ی شبگیر کسی در قفسی ،

بنویسم سخنی ،

هر نفسی ،

باز بسی

افسانه شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:34 http://gtale.blogsky.com

سلام

نامه ی دوست گرامی رو خوندم اما به دیگران چه ارتباط داره که چنین قضاوت و تعیین تکلیف می کنند

برای من هم از این کانت ها می گذارند اما من تاییدشان نمی کنم

سلام افسانه جان...
سخت نگیر!


راستش یکی از افرادی که عمو مهرداد راجع بهشون نوشتن و طرف صحبتشون بود شما بودین!! و حتی تلفنی فرمودن که وبلاگی (مثلا افسانه) که هر پستش انباری از نظرات است که به قول خودت خیلی هاش رو تائید هم نکردی... اگر مدیران این وبلاگ ها برای هر پست من نظر میگذارند چیزی فراتر از رفت و آمد های عادی و نظرهای از روی رعایت آداب آن عزیزان است...
و همین رشته های نامرئی بین شما و این شعرها و مهرداد باعث مباهات من(کاوه) است

راجع به تائید کامنت ها هم باید عرض کنم
اینجا همه چی تائید میشه مگه اینکه خدایی نکرده از کلمات رکیک و دور از شان خوانندگان عزیز استفاده شده باشد و یا احیانا به کسی توهین شود که...


ممنونم افسانه عزیز

الهام یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:52 http://www.mojgan4.mihanblog.com

سلااااام
دومی را بیشتر دوس داشتم.آفرین

به دیدن ماهم بیایین. اطراف خیابان ما گرگ ندارد!

سلام

مرسی

حتما میام...

این سرزمین کجاست که گرگ نداره
و..
ازدیار بیقراری آمدم از دل چشم انتظاری آمدم!!

الهام یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 http://www.mojgan4.mihanblog.com

درود برشما

**روز مرد برشما مبارک**

سلام الهام خانم
خوبین؟


ممنونم

دردانه یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 http://kordsat.persianblog.ir/

سلام همبازی
واقعاً خسته نباشی
اینجا چرا اینجور شده فکر کنم شده وبلاگ نقد
البته نه نقد اشعار مهرداد بلکه نقد مدیریت
شاید یه خورده " من بی تعارف بگم " از سر حسادت از مدیریت وبلاگ نقد کردن
من که هر چی می بینم و میخونم ضعفی در مدیریت این وبلاگ که یک شخص کاردان مدیریتش می کنه نمی بینم مهم نوشتم اشعار زیبا و دلنشین مهرداده که همه میدونیم و میخونیم و می بینیم که " اشعار مهرداد با مدیریت کاوه " اسم این وبلاگه پس نه استفاده ای هست و نه سوء استفاده ای
یکی از دوستان گفته بودن مهرداد اصلاً شخصیت بزرگی نیست ؟؟؟
جالب بود حرفشون برای من ....
این دوست یا ذوق ادبی ندارند یا ...
تا اونجایی که ما میدونیم هیچ شخصیت ادبی در سطح استان نیست که مهرداد رو نشناسه ...
و هیچ اهل رادیویی نیست که صدای آرام بخش و دلنشین مهرداد رو نشنیده باشه
من به شخصه هرجا که باشم و صدای مهرداد عزیز رو بشنوم احساس غرور می کنم ...
برای تو و مهرداد عزیز آرزوی موفقیت روز افزون
رو دارم .
و عذر خواهی میکنم که من درباره نظر دوستان نظر دادم

سلام مریم جان
مرسی، سلامت باشی
همه این حرفها لطف شماست


دختر خوب دامنه های مانشت
من مطمئنم شما و دوستانی که نظراتشان هست و یا عزیزانی که به دلایلی نتونستم نظراتشونو تایید کنم (و امیدوارم این جسارت بنده را با لطف و مهر بی دریغشان ببخشند) هیچ وقت سخنی از سر تعصب بر این صفحه ننوشته اید و همه آنچه واقعیت مهرداد و مهربانی مثال زدنیش در عین تسلط کم نظیر بر شعر و هنر و فنِ سخن است را بیان نموداید. و حرفهای تلخ مخاطب یا مخاطبینی که عمو مهرداد حتی آنها را هم دوستشان دارد را میگذاریم به حساب نشناختنِ ایشان از نزدیک!
خدا نگهدارتان باشد،
بقول مهرداد ای سادگان صبور
سادگان صبور…

بلا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:59 http://raze-gha3dak.blogsky.com

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…

کــدام ابــر،

از ســر تــو گــذشتــه

کــه مــن مســت بــارانــم . . .

الــــی...دختری که شع ـر شد.. سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 http://goodlady.blogsky.com

نه تازگی ها لولو کامنتخور زیاد شده

ترسیدم

دسددون درد نکنه

فکر کردم کامنتم گم شده

خوب اگه گم میشد میترسید خوب

:)

الـــــــی... کامنت که گم نمیشه!
پیشتر هم گفته بودن که کامنت خصوصیشون نرسیده..


من از این تریبون امنیت همه کامنت ها رو در این وبلاگ تضمین میکنم

نون الف سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:27 http://lore.blogsky.com


عالی

افسانه سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 18:17 http://gtale.blogsky.com

سلام

ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد.دوباره دوام می آورداما هر چه باشد ریسمان پاره ای است شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم اما در آنجا که ترکم کردی هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!

خودم چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:20

کاوه جان مگه کامن اولی من چش بود
خیلیم با معنا و توئنینه
اگه راست نبود که یه چیزی

با معنا و چی؟؟؟



یکی از طرفدارای پر و پا قرص نظرات سوما... خواهرمه..

خودم چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:39

"یکی از طرفدارای پر و پا قرص نظرات سوما... خواهرمه." ینی چی؟
من قشنگ متوجه نشدم ینی چن مفهوم رو میشه استخراج کرد:
1. یکی از طرفداری پر و پاقرص شما سوماست که مثل خواهرتونه
2. یکی از طرفداردارهای پرو پا قرص سوما، خواهرتونه
3. یکی از طرفدارهای پرو پا قرص شما خواهرتونه و سوما نقش نقطه انحرافی رو داره
لطفا شفاف سازی بشه که از نگرانی در بیام

گاهی آدم شک میکنه که این کامنت ها واقعا از طرف خود سوما هستن؟!!
یعنی به قول خودت اینسان و اینهمه آی.کیو!!!!



گزینه دو

خودم چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:47

آیکن ندارم که!


مرسی سوما جان

ایلیا پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 http://ghalbezakhmi.blogsky.com

سلام کاوه ی عزیز
ممنون که فراموشم نکردیو سر زدی
ببخشید اگه اینروزا کمتر وقت میکنم سر بزنم

قالب جدیدت بسیا زیباست راستشو بخوای
به نظر من از همه ی قالبای قبلی زیباتره

برات آرزوی بهترینها رو دارم
*********************************
درویشی را گفتند:

بهشت را میخواهی یا دوست؟

خندیدوگفت:

جهنم است بهشت بی دوست.

سلام ایلیای عزیز

بله تا حدودی میدونم که این روزها سرت شلوغه انشالله که موفق باشی…
این بار ببین غیبتت چقدر طولانی شده که تغییر قالبو بعد ٣ ماه متوجه شدی!

مانا باشی و پیروز

ایلیا پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:22 http://ghalbezakhmi.blogsky.com

سیگار که نمیکشم

هوس و بوی سیگار در سرم غوغا میکند

سیگار که میکشم بوی تو در سرم میپیچد..

آخر همه جا به تو می رسم !

با اینکه میدانم دیگر هیچ گاه به تو نمیرسم ..

سیگار پشت سیگار

پُک پُک خاکستر شدم و

نیامدی…

بلا جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:51 http://raze-gha3dak.blogsky.com

دلـــــم تـــــنگ اسـت ..
تـــــو بــــــیـا بــــشـکـاف !
و دوبــــــــاره ، کـــوک بـــزن !

یک جــــــور نباش تا نگویم مجهول
در سوره ی فیل چون کعصفن مأکول

اصلن تو بگو چه فرض کردی مارا؟
لاحــــــول ولا قــــــوه الا : محلول !!

(سید علیرضا رئیسی گرگانی)

بلا جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:51 http://raze-gha3dak.blogsky.com

لباس هایم که تنگ می شد می بخشیدم
دل تنگم را حالا ، چه کسی می خواهد ؟!
می خــــواهــــی….؟!

faryad دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 18:14 http://beatit.blogfa.com

کوچکانِ بزرگ اندیشه
آنقدر زیرک وزِبِل هستیم
که به هر حُقّه وکَلک باشد
نَدهیم جا دَرونِ این بیشه
به بزرگانِ فُرصَت اندیشه
کوچکی رَسم و راهِ خود دارد
هَر بُزرگی نَیابَد این پیشه
گر چه با شدبَسی هُنر پیشه
کاردنیا ببین و رَسمِ طَمع
که به این کوچکی ما هم نیز
چَشم دارند و در سَر اَندیشه
به زبان کوچکی کنندوبه دل
هست سودای سوداندیشه

سلام و درود به دوسته نازنینم کاوه جان
واقعا بی اندازه از لطف دوستان ناراحت شدم!!
دوستانی که شلغم خورده اند و بی شرمی قی میکنند!
ازز این همه توهین به شما و مهرداد بزرگ ناراحت شدم و مغموم
دوستانی که حرف الف را از ب تشخیص نمیدهند به خود اجازه میدهند به راحتی در مورد بزرگ و شاعری مثله مهرداد محمدی تز سر دهند و در بالایه منبر جاخوش کنند!

بله! وقتی کلاغها پادشاه اسمان شوند,عقابها باید....

منظور این نیست که انتقاد نباید طرح شود,ولی به قول دوستی نباید بد ترین توهین ها را نثار ادم کنند و بعد هم نام انتقاد بر ان بگذارند!

در نهایت از خودت هم گله دارم که این نظرات رو تایید کردی!
اینها ازادی بیان نبودند و گرنه به قول مارتین لوتر ملت در خیابان میرخیتند و هم را قتل عام میکردند و بعد هم به نام ازادی تمامش میکردند!

معنای ازادی در نظر و رای با توهین به انداززه بی خردی این دوستان توفیر دارد!
پایدار باشی و مانا
یا حق

سلام بر فریاد عزیز
خوبی آقا؟؟؟
این پست بی فریاد نمی شد انگار!


ممنونم ازت
هرچند جواب کامنتتون رو حضوری گفتم و راجع به کامنت دیگرتان در وبلاگ عمو علی حرفها زده شد و حتی با عمو مهرداد هم تماس گرفتیم اما باید عرض کنم به حرف عمو مهرداد راجع به شما اعتقاد دارم... و بی دلیل نیست که دوستتان داریم



همیشه یادمون باشه که نگفته ها رو میتونیم بگیم
اما گفته ها رو نمى تونیم پس بگیریم . . .

موفق باشی

محمد هلشی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:09 http://www.m-halashi.blogfa.com

سلام و مهر
لینکتون کردم اگه لایقم لینک بفرمایید [گل]

سلام آقای هلشی



خوش آمدید
و لینک شدید آقا..

سکوت شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:56 http://www.daryayebarani.blogfa.com

زیـــر ِ بــــاران اگـــر دخـــتــری را ســـوار کـــردیــم
بـــه جـــای شــمــاره بــه او امــنـــیــت بـــدهــــیــم
او را بــه مــقـــصــد مـــورد نـــظـــرش بـــرســانـــیـــم
نـه بــه مــقــصـــد مــــورد نــــظـــرمــان...

[ بدون نام ] دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 15:54

دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟

می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد....

شعر
مثل حرف زدن در خواب است
اول دیگران را
و سپس تو
بیدار می کند..


"شمس لنگرودی"

فرهود یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 20:27 http://da3tanak.mihanblog.com

عالی بود
به خصوص 2ومی

ممنونم فرهود خان


شما شاعرید
هر چه بگویید حق است..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد