شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته
شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعرها و نامه های مهرداد محمدی

شعر، نامه و دست نوشته

دلیل

یعنی این همه بعد ازظهر ناتمام 
                    که نه خواب و نه بیدار 
                           گوشه گوشه ی این سقف را
                                     نگاه می کنم ، از بر شده ام
                                                           بی دلیل است ؟

یعنی هزار بار 
  “ بنان ” گوش می کنم 
هزار بار این ضبط صوت قدیمی را 
      مجبور به تکرار کلمات کوتاهی می کنم 
                                              بی دلیل است ؟

یعنی این همه آدم بی خبر از حوالی خیال من
که مثل دیوانه های دوره گرد 
نگاهم می کنند 
این همه کوچه و خیابان 
که خلوت آخر شب 
به صدای آرام گریه هایم خو کرده اند …
نمی دانند 
دلیلی برای دوستی من و 
هوای خیس اسفند ماه هست 
وگرنه کدام آدم عاقلی
شب و روز خدا را 
به سمت جایی که هیچ جا نیست 
راه می رود و 
پشت سرش را هم نگاه نمی کند  


یعنی مدام بغض باریده را تازه کردن 
مدام ، دنبال بهانه ای برای گریستن ،‌ گشتن
مدام ، آواز “ بنان ” شنیدن 
مدام ، آن عکس قدیمی را 
“ که جز تصوّر معصومی از تو نیست ” 
نگاه کردن 
هی گوش به زنگ 
تمام بعدازظهر ها را 
ــ نه خواب و نه بیدار ــ 
سر کردن
بی دلیل است ؟

که تو 
آن سوی دسترس همه ی صداها 
  به سمتِ ساکتِ حال و روز من 
                                             باز نیایی ؟

تا مثل جنازه ای در باد 
          ثانیه ثانیه بپوسم 
                                   یعنی …


نظرات 72 + ارسال نظر
مصطفی چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 http://www.mostafaazizpor2013.persianblog.ir

سلام
وب قشنگی داری لطفا به من هم سر بزن و منو با اسم مصطفی عزیزپور اد کن
ممنون
www.mostafaazizpor2013.persianblog.ir

سلام


چشم
اومدم و لینکتان کردم مصطفای عزیز

خودم چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:23

آواز بنان کدومه؟
نکنه با اون ضبط صوت قدیمی هم گوش میدی؟
تصورش که اون شرایط باشه و گرد و خاک و بارون و هی گریه کردن و اب دماغ چکه کردن، و این داستانا بدجوری اشفتم میکنه
حالا ببین طرف چی میکشه
خدا اون روزو نیاره
----------
آیا بی دلیل است؟ من که میگم:
تو یار غار من شده ای/ اگر قرار است نباشی زبانم لال

حالا که دقت میکنم به نظرم تو شاعرتر از این حرفایی!


فک کنم این بیت اخرتون یه لِــول بالاتر از "اتل متل توتوله" باشه..


بهر حال بازم از نقد اندیشمندانه و نگاه نچندان ظریفتان تشکر میکنم
باشد که در مراسمات چرخ و فلک خدا حق عمو مهردادو بگیره!

مریم چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:29 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

دلیل تمام روزهای دلتنگیِ من تویی و چشمانت
دلیل تمام این اشکهای پنهان تویی
بگو این دوری غریب تر از غربت آن سرباز روی دکل نگهبانی را
چگونه تاب بیاورم
وقتی میدانم که ...

سلام کاوۀ عزیز
چقدر دیر به دیر
چرا؟

سلام مریم جان


چقدر قشنگ نوشتی...

ببخشید دیگه
بضاعتم برای وبلاگ عمو مهرداد به اندازه شادیهاشه...
و بودنم به قدر دلخوشی هاش

shabnam چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:36 http://shabnam101.blogfa.com

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد...
می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد
مگذار که دندانزده ی غم شود ای دوست
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد
[گل]

مگذار که دندانزده ی غم شود...


از محمد علی بهمنی عزیز

و ممنونم از شما شبنم جان بخاطر انتخابتون

آنتی صدای مرگ چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:32

این آدم با یاس و ناامیدی و روحیات وحشتناک نیهیلیستی
داره رو جوونا تاثیر میذاره اونم تاثیر غیرقابل برگشت.
صدرحمت به صادق هدایت وباقی اسطوره های ذهن
آقای محمدی!
صدرحمت به اون خواننده ی همیشه معترض. بخدا
جوونا گناه دارن باید بشون امید بدیم نه مثل این شاعر
که دچار یاس فلسفی شده در همه شعراش مرگ و
نیستی وتاریکی رو ستایش کنه.
شاعرمحبوب! خودکشی خیلیا زیر سر این شعرها و
نامه های شماست...

کامنتتان بس دلهره آور است!

سلام از ماست دوست دلسوز...


من حتی شعر های این دفتر رو سروته هم خوندم اما نشانی از نیهیلیسم و یاس و هرچه از القابی که در کامنتتان یادشان رفت رو ندیدم!

(یعنی این همه بعد ازظهر ناتمام
که نه خواب و نه بیدار
گوشه گوشه ی این سقف را
نگاه می کنم ، از بر شده ام
بی دلیل است؟)


یک بار دیگر این را بخوانید!!!
ارائه علت و گشتن پی معلول کجایش نیهیلیسم است!؟

چندی پیش یکی از دوستان در مباحثه ای که در مورد شعر -کلا هنر- و باید و نباید هایش پیش آمد فرمودند که هنر باید دارای دو شاخصه اصلی باشد: زبانی در آن جریان داشته باشد و دوم اینکه زیسته باشد.. یعنی هنرمند در معرض چیزی که میگوید قرار گرفته باشد و شعر و یا نقاشی و موسیقی و... در روح ثانیه هایش حلول نموده تا آنچه که باقی میگذارد را بتوان هنر تلقی کرد! و غیر از این هم از این شاعر انتظار نمی رود و همچنان که باید ایشان شرح حال و درک خودشان را با صداقت نوشته اند.

جالب است بدانید شعرهای مهرداد محمدی عنوان ندارند و من به سلیقه خودم و با اجازه ایشان برایشان عنوان انتخاب میکنم و جالبه برام که این عنوان که به ذهن من رسید کاملا با صفت نیهیلیستی که شما فرمودین متناقضه.. که برای هر دویمان میگذارم پای برداشت شخصی از این جملات...!

بنده هم دوصد رحمت میفرستم به آن خواننده معترض! اما کجای این شعرها و در کدام پست شما ستایش مرگ را خوانده اید!!؟
اتفاقا این شعرها ستایش عشق و دوستی است
ستایش انسان است
و مرگ -بدترین حالت- را در بی انگیزگی و فقدان عشق تصور کرده.. و دعوت به جنب و جوش و زندگی و عشق در آنها موج میزند چنانکه:

{که تو
آن سوی دسترس همه ی صداها
به سمتِ ساکتِ حال و روز من
باز نیایی؟ }


در پایان تشکر میکنم از شما و یاد آوری میکنم شعر های عمو مهرداد از دم بی سر (عنوان) هستند.. پس چیزی زیر سرشان نیست..

موید و پاینده باشید
و ممنونم که وقت گذاشتید

؟؟؟؟؟؟؟ چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:01

با این که دفاع تمام قدی از شاعر و صاحب صدای مرگ
یعنی مهردادمحمدی کردی حق با شما نیست !
چراچشم بسته ازش دفاع میکنی؟
همه چیز این شاعر یعنی مرگ

دفاع من نه از روی تعصب بلکه صرفا دیدگاهی بود که به ایشان و شعرهایشان و شناخت روحیات و حالات استاد داشتم. لقب چشم بسته هم برای آن حرفهایی که از مصاحبت و شبهای دراز پای حرف های سرشار از امیدشان نشستن و اطلاع دقیق از دغدغه های عزیزش از جمله شعر و حتی همین جوانان که ذکر فرمودین در بنده ایجاد شده زیاد درخور نیست...

شما آزادین به هر گونه طرز تفکر و دیدگاهی و همین حرفهایتان هم قابل احترام است. هرچه باشد صداقت دارید...

و اینکه چرا به جای "آنتی صدای مرگ" نوشتین "؟؟؟؟؟؟؟" بماند!
IP تان یکسانه..!!

خودم چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 20:42

کاوه تو چشام داری نیگا نیگا میکنی و میگی "نگاه نچندان ظریفم"
نگام به این همه زلالی و تمیزی
"باشد که در مراسمات چرخ و فلک خدا حق عمو مهردادو بگیره!" ینی چی؟ توضیح دهید(2نمره)
1. ینی عمو مهرداد سوار چرخ و فلک بشه؟
2. خدا به عمو مهرداد یه چرخ و فلک بده؟
3. اصلا چرخ و فلک نقطه انحرافشه؟
4. هر 5گزینه

دردانه چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:18

سلام بر همبازی کوچه های بچگی
خوبی مهندس ؟
بازم یه شعر زیبای دیگه از مهرداد عزیز ذهنمو به اون ناکجایی برد که تو اسفند ماه راهشو طی میکنه و پشت سرش هم نگاه نمیکنه ...
امروز سرکار بودم شعر رو دیدم مثل همیشه بلند بلند شروع کردم به خوندنش ...
برای تو و مهرداد عزیز آرزوی موفقیت دارم

سلام بر مریم عزیز
یادگار خاطرات سیاه و سفید اما شیرین بچگی هام

خوبی خانم؟

همیشه ذکر خیرتان هست
با همه و عمو مهرداد هم
گواهش همان کامنت عزیز عمو مهرداد برای خودتان


سالم و مسعود باشی
و خوشبخت مریم جان

آنتی صدای مرگ جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:37

به قرآن محید من این آدم رانمیشناسم ولی فقطوفقط
ازروی اونچه نوشته گفتم .
اقاکاوه اینو گفتم که بدونین من نه تحریک شدم نه از
روی دشمنی حرف زدم نه هیچی.
اینکه رگ گردن تون دردفاع از ایشان متورم میشود یعنی
اولن دفاعتان صددرصد منطقی نیست دومن یعنی حرفای من درسته چون جادوی صدای شان و قلم خیانتکارشان شماروهم
گرفتار کرده.
نمی خوای بگی چرا خودش آفتابی نمیشه هنوزم
توجیه میبافین؟!!!!!!!!!!!!!

آنتی صدای مرگ جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:37

به قرآن محید من این آدم رانمیشناسم ولی فقطوفقط
ازروی اونچه نوشته گفتم .
اقاکاوه اینو گفتم که بدونین من نه تحریک شدم نه از
روی دشمنی حرف زدم نه هیچی.
اینکه رگ گردن تون دردفاع از ایشان متورم میشود یعنی
اولن دفاعتان صددرصد منطقی نیست دومن یعنی حرفای من درسته چون جادوی صدای شان و قلم خیانتکارشان شماروهم
گرفتار کرده.
نمی خوای بگی چرا خودش آفتابی نمیشه هنوزم
توجیه میبافین؟!!!!!!!!!!!!!

بیتا ملایی جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:20

نیهیلیسم یا پوچ گرایی
زندگی بدون معنا و هدف
کجای شعر آقای محمدی دچارپوچی و بدون معناست؟؟
مگر نه اینکه آقای محمدی میگن همیشه بهانه ای برای خندیدن هست ! این بهانه برای خندیدن یعنی امید...
شعر آقای محمدی غمگین هست سرشار از دلتنگی هست اما مگر نه اینکه غم راز وجود شادمانیست؟
در شعرهای آقای محمدی انسانیت موج میزنه و این باید هدف زندگی همه ی ما باشه
آنتی صدای مرگ جان! نوشته های هدایت و کافکا سر شار از زندگی است بیشتر مطالعه بفرماین و پیرو تعصبات کورکورانه ی بعضی ها نباشین
صدای معترض برای بهبود زندگیست

درود بر خانم ملایی عزیز
ممنونم از حضور و همراهیت و نگرانی بابت صاحب آن صدای اهورایی و این نوشته های شیرین، مهرداد محمدی عزیز.. و عذر خواهی میکنم اگه شما و بقیه عزیزانی که به قصد شعر و شعور تشریف می آورید با پیامهایی این چنین مواجه میشوید و خاطرتان مکدر میشود. البته کسی با نقد و انتقاد مخالف نیست و همانا راه سعادت و پیشرفت در راهنمایی ها و نقدهای دلسوزانه نهفته است اما همین مقوله مهم چون چاقویی دولبه چنانکه با حسادت و عناد موازی گردد چه بسا کشنده و ناهنجار می نماید. و چنانکه دوستان دیگر در کامنتهای خصوصی و تماسهای تلفنی فرمودند چنین سخنان مغرضانه ای ک بی هیچ دلیل خاصی و با حرفهای رکیک و متناقض قصد هتک حرمت دارند چیزی جز آیینه درون نما و شخصیت پنهان نویسندگان یا بهتره بگم نویسنده آنها نیست چرا که نویسنده همه این کامنتها یک نفر است.

"برای همسایه ات
نور ارزو کن
قطعا
حوالی تو هم روشن خواهد شد"



امیدوارم خدا قلب همه را پر از نور و دوستی کند.

ستایش جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:47 http://setayesh2600blogfa.com

بلدم شعر
بگویم بلدم قصه بخوانم بلدم خستگیت را به سلامی بتکانم

خسته نباشی

یادت برایم
همچون سیگار پیر مردیست
که سالها میگوید این نخ آخرست ...


سلام
سلامت باشی
خوش امدی ستایش جان

shabnam شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 http://shabnam101.blogfa.com

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست

دریا شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:39 http://www.daryayearameman.blogfa.com

سلام کاوه ی عزیز!!
خوبید؟ممنون که بهم سر زدی !!
متاسفانه کامنتها رو خوندم و بسیار ناراحت !!
اصلا چرا اینا رو تایید میکنید جناب؟؟
ایناها آدمهایی اند که برای هر اشتباهی دنبال یه مقصر میگردند!! مثلا خودکشی تقصیر شاعراست،گرانی و تورم گردن آمریکاست و ..............
این کلمات معجزه میکنند!!حس زندگی میدن،چطور به پوچ گرایی یا اندیشه ی نیهیلیسم افراطی فکر کردید جناب؟؟
من احساس میکنم شما باید به احترام به خوانندگان وبلاگتون و دوست داران اشعار آقای محمدی عزیز اون چند تا کامنت رو حذف کنید!!

سلام دریای عزیز
دوست دیرین من و عمو مهرداد و این شعرهای مظلوم


ممنونم از ابراز احساساتتون و متاسفم که باعث ناراحتیتون شده..
راستش همین نظر رو چند نفری از دوستان فرمودن اما عمو مهرداد راضی به سانسور و حذف نظرات نیستن و تاکید دارند که هر حرفی از طرف هر عزیزی قابل نمایش است مگر در حالتی که کلمات رکیک یا توهین به دیگر مخاطبان باشد... بهر حال از مهربانی ها و قلب ساده و صمیمی عمو مهرداد چیزی جز این هم انتظار نمی رود.

پیشنهادتون رو خدمت عمو مهرداد عرض میکنم هرچند خودشون اینجا رو مطالعه میفرمایند.

باز هم از همراهیتون قدردانی میکنم.

ستایش شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 http://setayesh2600blogfa.com

این چه جهانیست که نوشیدن می نارواست

ابن چه بهشتی است که در ان خوردن گندم خطاست

پندم ای زاهد مده

من نمی خواهم نصیحت بشنوم

روزو شب محتاج جام باغیم

یک شب کنار زاهدو یک شب کناره ساغی ام

مرسی که به من سر زدی

خواهش میکنم و ممنونم برای شعر زیباتون

[ بدون نام ] شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:18

تا بشکند امروز طلسمم برخیز

تا غصه جدا شود از اسمم برخیز

این جسم ندارد آرزویی جز خاک

ای روح ! به احترام جسمم برخیز

==========================
سلام کاوه جان
خوبی؟
کجایی؟

سلام
ممنونم

اسم و آدرستونو فراموش کردین متاسفانه

[ بدون نام ] شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:19

سلام دوباره !!
حرفهای دلم بود !صادقانه !
به شعرهای آقای محمدی و برادشون علاقه دارم و میخونمشون!!
و حرفهای اینجوری و غیر منصفانه ناراحتم میکنه!!
این که شعرشون اندوه داره رو میپذیرم اما اصلا عشق که جز غم و اندوه چیزی نداره!!
و به قول حافظ:
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این!!
در مورد حذف کامنتها هم هر طور مایلید!من فقط نظرمو گفتم!!

بسیار ممنونم از این احساس مسئولیت و ابراز لطف
نظرتون کاملا ارزشمنده و بی شک خدمت عمو مهرداد میگم


بین این همه که جــــــان آدم را به لـــب می رسانند
نام عزرائــــــیل
بد در رفتــــــه است ...!

-------------------------------------------
***این کامنت واسه خانم دریا میشه که اسمشون رو فراموش کردن بنویسن!***

shabnam شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 http://shabnam101.blogfa.com

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست

مرسی که اومدین
و ممنون برای انتخاب این شعر قشنگ...

[ بدون نام ] شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:26

شب وروز خدا به سمت جایی ......

تمام بعدازظهرها را
نه خواب و نه بیدار
سرکردن.....


تا مثل جنازه ای در باد
ثانیه ثانیه
بپوسم..........


آخخخخخ که چقدر امید به زندگی تو اینا موج می زنه
یکی منو بگیره



ممنونم
این مدل تایید کردن خیلی جدید بود..


اما اسم و آدرس..!!؟
نکنه شمام از خوانندگان پنهان این وبلاگین و نباید تایید میکردم!!

باران یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:11 http://raoof.blogsky.com

عمو مهرداد میگه...
شما هم بارانی هم رئوف..

حرفش همیشه درست بوده.



سلام رئوف جان
باور کنین بارها دلم رفته سمت گوشی که براتون زنگ بزنم اما... اما کامنتتون آنچنان خجلم کرد که دستم نمی رفت..

من کی در حد این حرفام آخه!
شما خودتون سلطان قلبین
هوادارتون یه عالمه اس..
عمو علی دوستتون داره
عمومهرداد ستایشتون میکنه
و همه و همه..


دوستتان دارم
فراوان فراواااان
و مشتاق دیدارتون هستم.
پاسخ:
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند

وای بر من کاوه دوست داشتنی و حکایت کامل بیت بالا تقدیم به شما و عموهای نازنینت

بخشایش الهی گم شده ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت تا به حلقه اهل تحقیق در آمد به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاقش به حمائد مبدل گشت دست از هوا و هوس کوتاه کرده و زبان طاعنان در حق او همچنان دراز که بر قاعده اوّلست و زهد و طاعتش نامعوّل
به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای
ولیک می‌نتوان از زبان مردم رست
طاقت جور زبان‌ها نیاورد و شکایت پیش پیر طریقت برد جوابش داد که شکر این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت
چند گویی که بد اندیش و حسود
عیب جویان من مسکینند
گه به خون ریختنم برخیزند
گه به بد خواستنم بنشینند
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
لیکن مرا که حسن ظن همگان در حق من به کمالست و من در عین نقصان روا باشد اندیشه بردن و تیمار خوردن
اِنّی لَمُستَتِرٌ مِنْ عَینِ جیرانی
وَ الله یَعلمُ اِسراری و اِعلانی
در بسته بروی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالم الغیب
دانای نهان و آشکارا

درود بر رئوف خودمان
سلام جناب
خیلی ممنونم از لطفتان و سخن دلنشین و بسیار مرتبطی که انتخاب فرمودین...



راستی کامنت خودم را هم برایم گذاشته اید!

نوشین داودی یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:05 http://nooshindavoodi.blogfa.com

درود دوست من
و
سپاس

سلام نوشین جان

شوالیه ات خیلی دلنشینه...

رسول رضایی دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:40

سلام کاوه ی مهربان
شعرهای عمو مهرداد عین خودش زلال و سرشار از احساسند
زیاد به حرف این و آن گوش نده عمو مهرداد برای همه شناخته شده س
بعدش شعر امید نداره که نداره
مگه فضای شهرمون چقدر امیدوارانه ست؟؟؟که امیدوارانه بسراییم
دست عمو مهرداد با این شعر زیبا درد نکنه
چندروز یش که باهاش صحبت کردم واقعا حالمو خوب کرد
درود بر تو و عمو مهرداد مهربان

سلام رسول جان
یه جایی در دفتر عمو مهرداد که دوستاش در اون سالهای دور در خرم آباد براشون یادگاری نوشته بودند یه یادگاری از داریوش همتی عزیز رو دیدم که آخرش نوشته بود هرچه که از دل برآید لاجرم بر زگ نشیند! رسول جان شک نکن دل به دل راه داره و عمو مهرداد همچنان که بارها گفته شما رو به همین میزان که واقعا میزانش را خودش هم نمیداند دوست دارد و من هم...


درود و سپاس

راستی تو شبها خواب نداری؟!!!
این کامنت رو دم صبح نوشتی!!
نه...
ایوان که همه 11 به بعد خوابیم!
لابد ساعتتو تنظیم کردی بیدارت کنه

shabnam دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 http://shabnam101.blogfa.com

بیا از ابر دل شبنم بسازیم
بیا از درد دل مرهم بسازیم
نگو گشتیم آدم را ندیدم
خدایی کن بیا آدم بسازیم

البته تعریف از خود نباشه...

shabnam دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:13 http://shabnam101.blogfa.com

نیازی به تعریف نیست بابا چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

بله...


مرسی

میم مثل مریم دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:40 http://ashkeghalam2.blogfa.com/

بی وجودت هر زمان احساس غربت میکنم
می نشینم آیه ی غم را تلامت میکنم
در نیستان وجودم همزمان با مولوی
مثل ان نی از جدایی ها شکایت میکنم


سلام.لذت بردم.مرسی

حکایت تو...
حکایت آن گندم زاری ست
که سر بر شانه آسیابان گذاشت!

برای گفتن درد هایش...!

خودم دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 18:19

بازم کامنت من سانسور شده یا خورده شده
در مورد کتک اینا، باید بگم کار به کتک خوردن نرسید و فرد مورد نظر مفقود شد و اثری ازش نموند
اگه ادم خوش ذرقی بود شاید فورا قبول میکرد ولی ادم پخمه ای بودش
در مورد یه چیز دیگه میخاستم بگم ولی فعلا یادم رفت بعدا یادم اومد میگم

سانسور شده!!!!
نگران نباش...

elahe دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:58 http://barobaxbahal4riazi.mihanblog.com

یعنی...

آره..


بی دلیل که نیست!

افسانه سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:09 http://gtale.blogsky.com/

سلام آقا کاوه

صبح تون بخیر

چشمهایت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛
هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ...
شاید بخواهی تورا ببخشد ،
یا آرزویی داری ،
شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،
بگو میشنود . . .
این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛
پرواز دلت را حس خواهی کرد

سلام افسانه جان
صبحتون به خیر

مرسی که این کامنت زیبا رو انتخاب کردی

اسمتونم که فک کنم آب رفته!
دیروز دیدمش
فقط یه "فسانه" ازش مونده!!!

نرگس چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:59

تنها تومیدانی چرا این روزها ازطرفداران پروپاقرص
سردردم...

آدرس؟!!

خودم چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:12

نه من نگران نیستم

نگران چی نیستین؟؟!!

الهام پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:09 http://www.mojgan4.mihanblog.com

سلام دوست عزیز
با اینکه فضای سردی داشت ولی نمیدونم چرا از این نوشته خوشم اومد انگار یجورایی زندگی رو به چالش کشیده
از طرف من از سراینده اش تشکر کن
در پناه ایزد منان شادبمانید

سلام الهام مریم مژگان!!
خوبی؟؟

از طرف شما از نویسنده تشکر میکنم
از طرف نویسنده هم از شما تشکر میکنم


ممنونم از طرز نگاهتون به این شعر
و سپاس از اینکه نظرتونو گفتین

افسانه پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 http://gtale.blogsky.com/

سلام

در دنیای آدماهای کوچک
باید آدم متوسطی بود
چون اگر بزرگ باشی
آنقدر کوچکت می کنند تا به اندازه دنیای آنها شوی ...

هوای مهمونتونو داشته باشید هر چی باشه همشهریمه دیگه

سلام افسانه جان

هواشو داشتیم
پریروز صحیح و سالم برگردوندیم خدمتتون!


راستی اینم بگم که یکی از آرزوهام اینه که بتونم نظرات خودمو تو وبت پیدا کنم..!

غریبه پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:14

تــــــــو ... "
یـــــــادگـار روزهــــــایـی هـسـتـــی ،
کــه نــه فـــرامـــــوش مـی شــونـد
و نـــه تـکــــــرار .. .......مواظب خودت باش و موفق و خوشبخت باشی

پس چرا
جمله ای را که باید
برای تو بنویسم
نمی آید ....

افسانه شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:06 http://gtale.blogsky.com/

سلام

امیدوارم یه مو از سرش کم نشده باشه وگرنه همدونی ها خیلی روی همشهریشون تعصب دارند

سلام
منم امیدوارم

کرمانشاه تلف نشه
ما سالم فرستادیم!

افسانه شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:07

من اینجا یه کامنت نگذاشته بودم؟

چرا گذاشته بودم اما نیست که نیست.

چه حافظه ای
ماشالله...

هست که هست...


با دقت بیشتری بگرد!

افسانه شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:48 http://gtale.blogsky.com/

پس همشهری ما حال و هوای کرمانشاه به سرش زده بود خدا را شکر خیالمان راحت شد از اون موقع که فرمودید همشهریمان پیشتان است خاطرمان آزرده بود که نکند زیاد از شهرمان دور افتاده اند اما گویا دیار دوست و همسایه را برای تعطیلات انتخاب کرده بودند

الحق که همدونی اصیلی است

همشهریتون این تابستون سه تا استانو آبادی به آبادی گشته... نیاین دنبالش فک کنم تا آخر پاییز نتونه برگرده!!



از ما گفتن بود..

shabnam شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:27 http://shabnam101.blogfa.com

قطره قطره اگر چه آب شدیم
ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همو که می پنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم
هی مترسک کلاه را بردار
ما کلاغان دگر عقاب شدیم
ما از آن سودن و نیاسودن
سنگ زیرین آسیاب شدیم
گوش کن ما خروش و خشم تو را
همچنان کوه بازتاب شدیم
اینک این تو که چهره می پوشی
اینک این ما که بی نقاب شدیم
ما که ای زندگی به خاموشی
هر سوال تو را جواب شدیم
دیگر از جان ما چه می خواهی ؟
ما که با مرگ بی حساب شدیم



مرسی از اومدنتون
راستی علیک سلام

سلام شبنم جان

سمیرا شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:42

سلام حالت خوبه ؟ببخشید که نیستم الان نقطه ی صفر مرزی ام .شعر قشنگیه اما نمیتونم درکش کنم احساس میکنم شعره باهام قهره به هر حال دلم براتون تنگ شده دوست عزیز.امیدوارم منو ببخشی زود برمیگردم!

سلام کدوم سمیرایی؟!!

الهام-مریم-مژگان!! شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:56 http://www.mojgan4.mihanblog.com

سلام بر کاوه خان عمویی
من اشکالی تو تنظیم شعرندیدم ولی به روی چشم.حتمن دوباره چک میکنم.راستی بازهم به ماسر بزن من ومری و مژی ..

نمیدونم فونتش چرا بهم ریخته وبلاگت؟!!

خودم یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:41

مگه شما بچه کرمانشاه بودی؟
شما که یه ذره اونورتر بودین البته فک کنم که اون جوری بودش

شمام مگه لیلاخ نیستین؟؟!

علی محمد محمدی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 18:21 http://ermes-3.blogsky.com/

سلام کاوه جان خوبی ؟
کمی دیر آمدم علتش هم خرابی سیستمم بود که سیستم خودم را هم بنوعی خراب کرده است !

بازهم انتخاب خوبی از تو و شعر قشنگی ازمهرداد !
این شعر بر خلاف بسیاری از شعر هایِ دیگر شاعران که با صبح و طلوع سپیده آغاز میشود در یک ظهر ناتمام و طولانی استارت می خورد !
بعد از ظهرهایی که یادِ معشوق، بیداد میکند !
فارغ از شلوغی های صبحگاهی و در خلوت یک بعدازظهر داغ ، دراز کشیده سقف را می پایی ! کاری تکراری و هر روزه !

صدای دل انگیز بنان بیشتر از آنکه از فکر و عشق رهایت سازد در عمق بیشتری از آن فرو می بردت !!
آن هم در یک نوستالژی زیبایی از یک ضبط صوت قدیمی که سادگی و خلوص و دهاتی بودن در آن موج می زند !
با خوانش کلمات کوتاهی از
ای الهه ی ناز با دل من بساز
...

شاعر اینجا همان عاشق زبان بسته است به کسی آزاری نمی رساند، آرام گریه می کند، معشوق وا می داردش که راه نپیموده را بی آنکه برگردد تند و هدف وار قدم بزند ! آنهم در هوای عاشقانه ی اسفند ! که بیدل ها را هم حتی عاشق می کند !

عاشق برای همه ی کارهایش دلیل دارد تکرار "مدام"ها حکایت از تکاپوی عاشق و دست روی دست نگذاشتن آن دارد که این همان خودِ خودِ زندگی ست !
اینجا گریستن نومیدی نیست! عشق است !
نخوابیدن ها تقدس عشق و بیدار ماندن هاانرژی هسته ایِ شاعرِ عاشق پیشه که حق مسلم او و عشق اوست !
همه ی این افعال واعمالِ عاشقِ همیشه در دسترس ! برای بازگرداندنِ معشوقه ی بی وفایِ "دستگاهِ مورد نظر در دسترس نمی باشد" است !

شاعرِعاشق اینجا و در این تکه از زندگی اهل خودکشی نیست چه رسد به آنکه خودکشی دیگران را هم به او نسبت دهیم !! او جنازه اش نه بر اثر آویزان کردن خود از سقف بلکه بر اثر بی ملاطفتی معشوق باد میکند و در دیر آمدنش می پوسد !

مگر نه شهریارِ غزل هم می گوید :

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا !؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

یا قیصرِ شعر اینگونه می سراید :

من سالهای سال مردم
تا این که یک دم زندگی کردم
تو می توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری ؟

این مردن ها مرگ نیستند ! این ها همه عشقند و زندگی ! همچنان که قیصر نمرده و الگوی زندگی و شعر شاعران پس از خود است !

و جالب این است که در شعر مهرداد نه آن بعد از ظهر پایان پذیرفته و نه بعد از ظهر های دیگر !
و سطر آخر شعر با یعنی و سه نقطه(... )
به اتمام می رسد که یعنی :

عشق هماره جاودانه و همیشگی ست تا همیشه !

عاشق بمانید

خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سـوی روزن چشـــم

ســـزای تکیه گهت منـــظری نمی‌بیــنم
منم ز عـــالم و این گوشه معین چشــم

بیا کـــه لعــل و گــهر در نـثار مـــقدم تو
ز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشم

سحـر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر می‌گرفت دامن چشم
_____________ حافظ ___________

سلام عمو علی
سیستمتون تا نسل هرچی "هارد" رو از روی زمین بر نداره دست بردار نیست... یه فکری براش بکن! ماهی دو هارد میسوزونه و باز بر و بر تو چشاتون نگاااا میکنه.. هزینه اش دیگه به کنار...



برای این کامنت که شاید نوشتنش از حوصله فقط چون تویی برآید تشکر میکنم راستی اگر نیایین چه کسی میتواند همه احساسی که از این شعر به منِ مخاطب می رسد را تحلیل و تحریر کند و سپاس برای توضیح بسیار شفافتان که شاید اگر کسانی که در کامنتهایی نه چندان دوستانه و خیرخواهانه در این پست گذاشتند این مطلب شما را بخوانند به گوشه هایی از ماجرای دل پی ببرند و افکار خودشان را برچسب نکنند و به نوشته های عمو مهرداد نچسبانند چون تمام این حرفهای به دور از شان این وب نوشته مشخصا بوی تخریب و حسادت میدهند که اتفاقا کارشان نتیجه عکس داشته و دوستان فیهم و هنر شناس در این باره لطفشان را دریغ نکرده و درکامنتهایی چه خصوصی و چه عمومی و یا تماس تلفنی و به هر نحو این حرفها و حرکات ناپسند رو که بی هیچ دلیلی (همانگونه که از کامنتشان بر می آید) محکوم کرده و اتفاقا باعث شدند که نام و نشان شعرهای عمو مهرداد با کامنتهای پر هنر شما و بقیه عزیزان صیقل خورده و از زاویه ای تازه تر که برای خود من هم تازگی داشت بررسی شود...

همه گفتنی ها را گفتید و در آخر میخوام بازم تاکید کنم که عمو مهرداد مهربان هنوز بر محترم بودن همه این نظرات تاکید دارند! و از شما هم بخاطر این همه شفقت قدردانی میکنم و ممنونم که این وبلاگ را تنها نگذاشتید
سلامت باشد و در سایه حق مستدام

سمیرا یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:35

سلام دوستم من الان نقطه ی صفر مرزی ام ولی حواتو از اینجا دارم راستی با شعرت زیاد نتونستم رابطه برقرار کنم ولی قشنگه ....

سلام سمیرا جان نقطه صفر مرزی...!!!

محمد هلشی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:00 http://www.m-halashi.blogfa.com

سلام
با یه سپید کوتاه به روزم
دعوتید[گل]

سلام محمد جان

مرسی میام

samira.n.gh دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:42

سلام دوستم خوبی ؟اول اینکه ببخشید نیستم دوم اینکه احساس میکنم شعری که گذاشتی منو دوس نداره اصلا نمیتونم درکش کنم یه چند وقتی هم نیستم به دلیلی که خودت میدونی به زودی میبینمت .

سلام شما کدوم سمیرایین؟؟ سمیرا نیکقدم؟؟!!

امیر دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:43 http://www.lo3t.blogsky.com

سلام کاوه جان.واقعا مثل همیشه حرف نداشت! منتظریم ک لینکمون کنی

به بـــــــــه امیر آقااااا خوش اومدین..کجا بودین اینهمه مدت..!! دیگه منتظر نباشین که لینکین

همشهری سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:18

در نیهیلیست بودن مهرداد محمدی شکی نیست !!
ولی نباید بگیم قصدن و بابرنامه دوستدارانش رو به
گرایشهای مارکسیستی یا نیهیلیستی سوق داده
چون من میدونم چه کسانی باایشان حشرونشر دارن
اتفاقن با حزب اللهی هاهم رفاقت داره و اونا هم قبولش دارن.
شعر و صدا و شخصیت بی ریا و ساده شون قابل ستایشه

مهرداد محمدی با هر کسی از هر قشری که باشه سازگاره و این خودش جای مباهاته و اتفاقا من بعنوان نقطه قوتی از ایشان از همین عدم بستگی و وابستگیش یاد میکنم...!

هر کسی بتواند برای خودش، حرفهایش و جهان پیرامونش دلیل بیاورد و یا اقلا دنبال دلیل باشد را دیگر نیهیلیست نمیگویند...
کاش شما هم یک دلیل برای حرفتان داشتید همشهری!!




ماهاتما گاندی در یکی از دست نوشته هایش می فرماید:

"من میتوانم خوب ، بد ، وفادار ، فرشته خو یا شیطان صفت باشم ،
من میتوانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم ،
من میتوانم سکوت کنم ، نادان یا دانا باشم ،
زیرا من انسانم و و اینها صفات انسانےاست

و تو هم به یاد داشته باش
من نباید چیزے باشم که تو میخواهے ؛
من را خودم از خودم ساخته ام ,
تو را دیگرے باید برایت بسازد ؛

منے که من از خود ساخته ام آمال من است ,
تویے که تو از من میسازے آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند؛"

دریا سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:08

من سکوت کرده ام ...
چون
نه اینکه حرفی برای گفتن ندارم ...
چون

حرفهایم بی شمارند ....
چون
درد بسیار دارم ...
چون

دردهایم خاموشند ....
سلام

گفت حالت چطوره؟
گفتم :حالم؟...

مثل برف روی شیروانی داغ

الــــی... چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 18:12 http://goodlady.blogsky.com

موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو

تا کـی تـو باید دست روی دست بگذاری

بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق!

یا نوشدارو باش یا زخمـــی بـــزن کاری

:)

باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم

یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم

هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم



سلام الــــــــی...
چرا کامنتهای بعضی پستات رو تائید نمی کنی!!!؟
منتظریم.. صدایت را رها کن!!

سکوت پنج‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:08 http://www.daryayebarani.blogfa.com

گاهی با یک بی مهری دلی می شکند

گاهی با یک کلمه یک انسان نابود می شود

مراقب بعضی یک ها باشیم

در حالی که ناچیزند همه چیزند ....

درسته...

darya پنج‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:36 http://azjensebaranam.blogsky.com

صبح خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
پاک کن بیهوده است
اگر این خطها را پاک کنم
جای آن معلوم است
ای که خط خوردگی دفتر مشقم از توست!
تو بگو!
من کجا حق دارم
مشقهایم را
روی کاغذ باطله با خود ببرم؟
می روم دفتر پاکنویسی بخرم
زندگی را باید
از سر سطر نوشت!



____________,*-:¦:-*
___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*
_0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-*
0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-*
0♥00000000000000♥0,*-:¦:-*
_0♥000000000000♥0,*-:¦:-*
___0♥00000000♥0,*-:¦:-*
_____0♥000♥0,*-:¦:-*
_______0♥0,*-:¦:-*
_____0,*-:¦:-*
____*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0
__*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0
_*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0
_*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0
__*-:¦:-*____0♥000000000000♥0
____*-:¦:-*____0♥00000000♥0
______*-:¦:-*_____0♥000♥0
_________*-:¦:-*____0♥0
______________,*-:¦:-*
_______________,*-:¦:-*
___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*
_0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-*
0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-*
0♥00000000000000♥0,*-:¦:-*
_0♥000000000000♥0,*-:¦:-*
___0♥00000000♥0,*-:¦:-*
_____0♥000♥0,*-:¦:-*
_______0♥0,*-:¦:-*
_____0,*-:¦:-*
____*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0
__*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0
_*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0
_*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0
__*-:¦:-*____0♥000000000000♥0
____*-:¦:-*____0♥00000000♥0
______*-:¦:-*_____0♥000♥0
_________*-:¦:-*____0♥0
______________,*-:¦:-*
_______________,*-:¦:-*
___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-*
_0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-*
0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-*
0♥00000000000000♥0,*-:¦:-*
_0♥000000000000♥0,*-:¦:-*
___0♥00000000♥0,*-:¦:-*
_____0♥000♥0,*-:¦:-*
_______0♥0,*-:¦:-*
_____0,*-:¦:-*
____*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0
__*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0
_*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0
_*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0
__*-:¦:-*____0♥000000000000♥0
____*-:¦:-*____0♥00000000♥0
______*-:¦:-*_____0♥000♥0
_________*-:¦:-*____0♥

azjensebaranam.blogsky.com
quietseashore.blogsky.com
is up
thanks
[لبخند]
Darya

هر بار خواست چای بریزد نمانده ای
رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای

تنها دلش خوش است به اینکه یکی دوبار
با واسطه سلام برایش رسانده ای

حالا صدای او به خودش هم نمی رسد

از بس که بغض توی گلویش چپانده ای

دیدم دوباره شهر پر از جوجه فنچ هاست
گفتند باز روسری ات را تکانده ای

می رقصی و برات مهم نیست مرگشان
مشتی نهنگ را که به ساحل کشانده ای

میم مثل مریم جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:16 http://http://ashkeghalam2.blogfa.com/

درود خدا بر شاعر توانای ایوانی استاد محمدی و کاوه ی عزیز
با دل نوشته ای نو منتظر حضور سبزتونم

سلام بر میم مثل مریم

خدمت رسیدیم و شعرهای خواهرتان را با لذت خواندیم خانم
موفق باشید

شادی جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:55 http://shadi55.blogfa.com

سلام ممنون که بهم سر زدی

سلام

خوش اومدین

سمیرا جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 20:39

بابا خودمم دیگه !هنو نشناختی منو باشه اوایل مهر دارم برات !!تو این زمینه یک یکیم!!!!!!!!! خو!!!!!چیکار کنم!

سمیرای عزیز

جسارتا نکنه روی حرفتان با عمو مهرداده!
یا اگه ممکنه قدری بیشتر دقت بفرمائید....
نکنه اول مهر یقه کسی رو بچسبین و بنده خدا از همه جا بی خبر باشه!!

میم مثل مریم جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:33 http://ashkeghalam2.blogfa.com/

ماهیگیر دلش سوخت
اینبار ماهی بود که از فرط تنهایی قلاب را رها نمیکرد

مریم جان شعر رو بیخیالش


جونتو نجات بده
نوشین دنبالته!

حاتمی جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:01 http://7asheaneh.mihanblog.com/

سلام آقا کاوه و هر وبلاگه چم هه نظریله میم مثل مریم خونمو هه خنم رده گرتم تا هاته ایرو نیزانی مقصد بعدیه کوه؟

کامنتیله ک ارا استاد محمدی نیگ دی فره بامزن

بطرف میم مثل مریم..............\/
......................................|
.................................2Km|


افسانه جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:35 http://gtale.blogsky.com

سلام

خیالت راحــتـــــــــــــ…


دل شکسته ها نفرین هم بکننـــــــــــــــــد ،

گیرا نیـــــــــــــ ست…!

نفــــــــــــــــرین ،

ته دل می خواهــــــــــد


دل شکسته هم که دیــــــــگر

ســـــــــر و ته نــــــــدارد

هر وقت توی آب یه آدمی رو می بینم که سر و ته ایستاده،
نگاهش می کنم و هر هر می خندم.
البته نباید این کارو بکنم.
چون شاید تو یه دنیای دیگه ای،
در زمان دیگه ای،
در جای دیگه ای،
همون آدم درست ایستاده
و این منم که سر و ته ایستاده ام.

شل سیلور استاین

افسانه جمعه 8 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:44

سلام

از همشهریمون چه خبر؟ به همدان نیومده

اومده...


خیالتون تخت!

بادمجون بمه لامصب...

مهدیه ناجی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 20:53 http://http:/www.mhnaji.blogfa.com

سلام وعرض ادب بروزم بایک کار کوتاه منتظر حضورتون م

سلام و ارادت

آدرستان را اشتباه نوشتین!!!

زهرا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:36 http://loser-in-love.blogsky.com/

وقتی یار قدر یار را نداند... غریبه جفت شش می آورد...

هزار نوروز...مهم نیست!
یک نفس با دوست،
با عشق،
با امید،
همین
و شادی بر شما بی پایان ببارد!

سید علی صالحی

خودم یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:11

بله بله کاملا درسته

مگه هم سن و سالت هستم که شوخی میکنی

نه مامان بزرگ
من کی همچین جسارتی کردم آخه!!؟؟

shabnam یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 20:44 http://shabnam101.blogfa.com

سلام آپم و منتظر حضور سبزتون[گل]

سلام
و ممنونم بابت تحفه ای که از بلاگفا زحمتش را کشیده اید!!
[گل] را عرض میکنم



چشم خئمت میرسیم

خودم دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:45

من که نگفتم از شما بزرگترم
شما که تاج سری- از منم بزرگتری
اگه شما دختر داشتی که هم سن من بود
ماشالا این همه اعتقماد به نفس
میشه کمک کنی که منم اعتماد به نفسم بیشتر شه

میشه همین فرمایشات رو بصورت چهار جوابی بگین!؟




یادمه یه روز عمو مهرداد راجع به سوما هم حرف زدن... میگفت: دختری که حرفهای دلش را بی ویرایش برایمان مینویسد...
--ممنونم--

مهسا دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 17:04 http://poorhoseinimahsa.blogfa.com

آنچه در تهی شدن پایان می یابد
مرگ است
ولی پایان کامل در بی پایانی است

دلم میگیرد از بعضی از آدمــها

آنها که نگاه سنگینی به افق دارن
خیره ، مبهم
گویی در جستجوی چیزی در عالم خیالند
یا محو تماشای خاطره ای در عالم دور
یا وامانده از دردهای مبهم پی در پی .

آنها که سرد و غمگین سکوت میکنند
عمیق و واقعی لبخند میزنند
از تو و من فرسنگ ها فاصله دارند
و خوب و ساده اما مبهم و دور دور دروند ...

همانها که حرفهای نگفته زیاد دارند و هوس گفتگو در سر ندارند
همانها که رنجیده خاطر اما آرام و متین از یکایک آرزوهاشان چشم میپوشند
و در پاسخ به همه چیــــــــــز تنها ســـکوت میکنند .

چقدر این آدمها نزدیکند به من !
دلم میگیرد از خــــودم
تنها از خــــودم .

خودم دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:12

عمو مهرداد لطف دارن
وقتی که اعصابم بر وفق مراد نباشد اینجوریه که قاطی میکنه
ولی اگه روبراه باشه حرف نداره
سوما یه دونه اس اونم واس نمونه اس
ایشالا خوب میشه، حال سوما رو میگم




دوستان بخونند و خدا رو شکر کنند

کسی مثل هیچکس سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:34

دوست عزیز! آنتی صدای مرگ! کاش کمی هم مرگ را می دانستی! که اگر بی فکر مرگ زندگی کنی، مرده ای. دوست عزیزم! به قول موریس بلانشو: مرگ در نمی زند، کلید می اندازد. حرف زدن از مرگ آنقدرها هم که فکر می کنی بد نیست. که به قول افرادی چون شما از اوجب واجبات است. نمی دانم شاید شماها عمر نوح دارید.

هیچ کس یک شاعر را
برای هیچ کاری استخدام نمی‌کند
هیچ‌کس شاعر را دوست ندارد
مگر مثل تو دیوانه باشد
شاعری به چه‌کاری می‌آید
جز ستایش تو
که آن‌هم در هیچ فرم آگهی استخدامی نیست!


ممنونم که شاعر را فهمیده اید
"کسی مثل هیچکس" جان

کسی مثل هیچکس سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:53

دوست گرامی "همشهری"! نمی دونم شماها چرا تو توهم نهیلیسم و مارکسیسم و ایسم گیر کردین! البته خرده ای نمیشه به دوستانی چون شما گرفت چون کلا دچار توهم هستند. و اینکه نمی دونم بر چه اساسی و از چه عناصری در شعر آقای محمدی برداشت مارکسیستی و نهیلیستی از آن داشته اید. کاش کمی به جای انگ زدن به این و آن به فکر پر بارتر شدن بودیم. کاش....



درود بر شما بخاطر این متن متین..
و خوشحالم که مثل اکثر خواننده های بی نشان این وبلاگ که بعضی ها را حتی خودم هم نمیشناسم غلیان احساستان را سرکوب نکردید و عمو مهرداد را چون همیشه همراه بودید...

انتی،انتی صدای مهرداد سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:38

سلام!
تقدیم ب جناب اقای"انتی صدای مهرداد"
هر چه قدر هم عطرت را عوض کنی...
تنت بوی خیانت میدهد،عزیزم،لعنتی من...


شما هم هر چقدر با اسم مستعار کامنت بزارید همون جناب اموس هستید...

در پایان یه شعر دیگه هم تقدیمت میکنم:
چشمه ی گیتی فروز حور
زشت باشد به چشم موشک کور...

گاهی لــحظه های سکوت
پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنچه می خواهیم بـگوییم
ولی نـمی توانیم بگوییم !!!

ZAARA یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:24

LIKE IT

اما من علی بهمنی رو نمیشناسم میتونم بپرسم کیه؟

پسر خوبیه...
موهاش سفیده و خودش پرتجربه
حرفهاش دلنشین و اهل تهران و ساکن بندرعباسه..
عمو مهرداد دوستش داره و کلی شعر زیبا و یه عالمه طرفدار داره...
بقیه بهش میگن محمد علی!
خودش میگه:



ساده بگم دهاتی ام
اهل همین نزدیکیا
همسایه روشنی و هم خونه تاریکیا
ساده بگم ساده بگم
بوی علف میده تنم
هنوز همون دهاتیم
با همه شهری شدنم
باغ غریب ده من
گلهای زینتی نداشت
اسب نجیب ده من
نعلای قیمتی نداشت
اما همون چهار تا دیوار
با بوی خوب کاگلش
اما همون چن تا خونه
با مردم ساده دلش
برای من که عکسمو مدتیه تو آب چشمه ندیدم
برای من که شهریم از اون هوا دل بریدم
دنیاییه که دیدنش
اگرچه مثل قدیما
راه درازی نداره
اما می دونم که دیگه
دنیای خوب سادگی
به من نیازی نداره

هدیه توکل یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:46

سلام آقای کاوه
من هم ی جورایی همدرد
آقا مهرداد هستم. نه که بخوام خدایی ناکرده خودمو با ایشان مقایسه
کنم فقط احساس میکنم مثل هر نخبه ونابغه ی دیگه
اطرافیانش کمی برای درک وفهمیدنش مشکل دارن
بخدا این آدم ۵۰ سال زودتر متولد شده!
من به صدا و قلم و شعرهای منحصر به فردش کاری ندارم فی الواقع در این حدنیستم اما میگم محمدی
یک سرمایه است تورو خدا تخریبش نکنید هیچکس ازاین کار سودی نمی بره

مــرا ندیده بگیرید و بگــذرید از من
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من

زمین ســوخته ام نا امید و بی برکت
که جز مــراتع نفرت نمی چرید از من

عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز
در انتــــــظار نفــس های دیگــریـد از من

خـــزان به قیـــمت جان جار می زنید اما
بهــــار را بـه پشیــزی نمی خــرید از من

"از: زنده یاد حسین منزوی عزیز"


سلام خانم توکل
بخدا خیلی هم این "آنتی"ها و مثلا "همشهری"ها را ملامت نمیکنم چون خودم هم به عمو مهرداد حسودیم میشه برای جمع همکارا و دوستاش که چه بی دریغ و از صمیم قلب باهاش همراهند...
از یکایکتان ممنونم و برایتان آرزوی توفیق دارم

ماهان محمدی سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 18:04 http://mahan933.blogfa.com

کتابی،خلوتی،شعری،سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانی است
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است...
(( فروغ فرخزاد ))...

آه ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان


از فروغ



ماهان یادمه اسم تو رو عمو مهرداد خیلی سال پیش با خط زیبایی روی دیوار خونشون نوشته بود...

خوش بحالت

تارا دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 00:18

با سلامی از جنس بعد از ظهر های تابستان
...یعنی مدام بغض باریده را تازه کردن
بی دلیل است.
که تو آنسوی دسترس همه صداها
به سمت ساکت حال و روز من
باز نیایی؟
...سپاس فراوان از استاد علی محمد محمدی که با توضیحات کامل و واضح در مورد این شعر بی نظیر ذهن خیلی ها را روشن نمودند.
و از نظر من استاد مهرداد عزیزم مصداق کامل این ابیات من هستند:

هزار بار تو را آیه آیه خواندم و تو
همیشه بکر و پر از واژه های بی تکرار
کدام واژه رساند مرا به معنی تو
برای آنکه محال ست معنی اسرار...

ممنون از انتخاب زیبا و بجای شما کاوه عزیز

ارادتمند تارا.

شاعر ناشی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 22:15

و کور شوم اگر دروغ بگویم ....شعر و صدای مهرداد از جهان دیگری ست خیلی زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد